دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: داستان باریگوشی کودکانه

  1. #1
    همکار تالار ادبیات
    نوشته ها
    262
    ارسال تشکر
    238
    دریافت تشکر: 626
    قدرت امتیاز دهی
    1681
    Array

    پیش فرض داستان باریگوشی کودکانه

    نویسنده: سیب خاطرات -
    روزی رييس يک شرکت بزرگ به دليل يک مشکل اساسی در رابطه با يکی از کامپيوترهای اصلی مجبور شد با منزل يکی از کارمندانش تماس بگيرد. بنابراين، شماره منزل او را گرفت.

    کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»

    رييس پرسيد: «بابا خونس؟»

    صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»

    ـ می تونم با او صحبت کنم؟

    کودکی خيلی آهسته گفت: «نه»

    رييس که خيلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سريع تر با يک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»

    ـ بله

    ـ می تونم با او صحبت کنم؟

    دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

    رييس به اميداينکه شخص ديگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل يک پيغام بگذارد پرسيد: « آيا کس ديگری آنجا هست؟
    کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، يک پليس
    رييس که گيج و حيران مانده بود که يک پليس در منزل کارمندش چه می کند، پرسيد: «آيامی تونم با پليس صحبت کنم؟
    کودک خيی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»
    ـ مشغول چه کاری است؟
    کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»
    رييس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنيدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبديل شده بود پرسيد: «اين چه صدايی است؟»
    صدای ظريف و آهسته کودک پاسخ گفت: «يک هلی کوپتر»
    رييس آشفته و نگران پرسيد: «آنجا چه خبر است؟»
    کودک با همان صدای بسيار آهسته که حالا ترس آميخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پياده شدند.»
    رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسيد: «آنها دنبال چی می گردند؟»
    کودک که همچنان با صدايی بسيار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ريزی پاسخ داد: «من».
    ویرایش توسط ثمین20 : 30th June 2013 در ساعت 11:14 AM

  2. 6 کاربر از پست مفید ثمین20 سپاس کرده اند .


  3. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ندارم
    نوشته ها
    6
    ارسال تشکر
    6
    دریافت تشکر: 10
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    زهرامو's: چشمک

    پیش فرض پاسخ : داستان باریگوشی کودکانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط ثمین20 نمایش پست ها
    نویسنده: سیب خاطرات -
    روزی رييس يک شرکت بزرگ به دليل يک مشکل اساسی در رابطه با يکی از کامپيوترهای اصلی مجبور شد با منزل يکی از کارمندانش تماس بگيرد. بنابراين، شماره منزل او را گرفت.

    کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»

    رييس پرسيد: «بابا خونس؟»

    صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»

    ـ می تونم با او صحبت کنم؟

    کودکی خيلی آهسته گفت: «نه»

    رييس که خيلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سريع تر با يک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانت اونجاس؟»

    ـ بله

    ـ می تونم با او صحبت کنم؟

    دوباره صدای کوچک گفت: «نه»

    رييس به اميداينکه شخص ديگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل يک پيغام بگذارد پرسيد: « آيا کس ديگری آنجا هست؟
    کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، يک پليس
    رييس که گيج و حيران مانده بود که يک پليس در منزل کارمندش چه می کند، پرسيد: «آيامی تونم با پليس صحبت کنم؟
    کودک خيی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»
    ـ مشغول چه کاری است؟
    کودک همان طور آهسته باز جواب داد: «مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»
    رييس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنيدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبديل شده بود پرسيد: «اين چه صدايی است؟»
    صدای ظريف و آهسته کودک پاسخ گفت: «يک هلی کوپتر»
    رييس آشفته و نگران پرسيد: «آنجا چه خبر است؟»
    کودک با همان صدای بسيار آهسته که حالا ترس آميخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: «گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پياده شدند.»
    رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسيد: «آنها دنبال چی می گردند؟»
    کودک که همچنان با صدايی بسيار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ريزی پاسخ داد: «من».
    من خيلي دوست دارم نويسنده بشوم خيلي خوب مي نويسي كمكم مي كني؟

  4. کاربرانی که از پست مفید زهرامو سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 31st March 2010, 03:37 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th March 2010, 05:01 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th November 2008, 04:24 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •