عقاید یک ملت عامل اصلی مستعمره بودن یا نبودن است مخصوصا در بین کشورهای جهان سوم. در بین کشورهاس اطراف ما کدام یک در جلوی استعمار ایستاده اند؟ همشون تسلیم محض هستند و عامل دردسر ماها شده اند. کشوری که خودش اهداف غربی ها رو دنبال می کند دیگه لازم نیس چنین کشوری رو مورد حمله قرار داد. از عربستان بگیر تا امارات و... همشون منافع غرب را تامین میکنن.
در بین قدرتمندان هم که بخاطر قدرتی که دارند تسلط بر آنان سخت است زیرا مردم اینان آگاه شده اند و با حمله به اینان خود دچار ویرانی می شوند. ژاپن با این همه پیشرفت باز چیزی برا گفتن ندارد. ارتش مستقلی نداشت. بعضی کشورها ارزشی برا ابرقدرتها ندارند. برای به زانو درآوردن یک ملت فقط کافیست افکار و عقایدش را از آن ملت گرفت. چنین ملتی خودبخود تسلیم خواهد شد و روح استقلالش را از دست خواهد داد.
بعد کشورهایی که دین ندارند میتونن از خودشون دفاع کنن اما منافع این دفاع عادلانه بین مردم تقسیم نخواهد شد. البته کاری نداریم که عدالت در ایران هست یا نه چون بحث اینجا روی دین است.
دین باعث رشد افکار هست و اجازه نداده که دیگران مسلط بر دیندار شوند . آموزه های دینی از کشور جهان سومی چون ایران که تازه انقلاب کرده بود یک ملتی ساخت که در برابر ابرقدرتها توانست بایستد. کدام کشور می توانست در برابر این همه تحریم و تهدید بایستد. اگر رهبری دینی و دین داری ملت را از ایران حذف کنیم ملت ما باز می شود مستعمره. چون اصلا فاصله ای بین مستعمره بودن و مستقل بودن ما نیفتاده.
اون موضوعی که مستقل بودن را از مستعمره بودن جدا کرد فقط تزریق دین و آموزه های دینی به همان ملتی بود که تحت استعمار بودند نشانۀ این هم فاصلۀ زمانی بسیار کوتاه بین استعمار و استقلال بود.
البته گروه های دیگری هم داشتیم که منافع اینان را هم دین بهتر تامین می کرد و اینان حمایت کردند.منافعی چون استقلال ، آزادی ، دموکراسی و... هر انسان آزاده و سالمی از زیر بار زور بودن فراری است چون با فطرت انسانی در سازگار نیست و دین بهترین تامین کنندۀ این نیاز است برای همین هم گروه های مختلفی داشتیم که حامی انقلاب اسلامی بودند. چون اسلامی بودن این انقلاب باعث تامین منافع و عزت برایشان می شد.
علاقه مندی ها (Bookmarks)