دارم یخ می کنم کم کم
تو این سرمای بی وقفه
همه جا برفه این روزا
25 بند
دارم یخ می کنم کم کم
تو این سرمای بی وقفه
همه جا برفه این روزا
25 بند
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره اب میشود
چگونه سایه ی سیاه و سرکشم اسیر دست افتاب میشود
مرحوم امید جهان
در بزم من شکسته ای، در کام او نشسته ای ...
دوشی تو بر سنگین دلان، زهری به کام خستگان ...
« هایده »
نه که فکر کنی توی این قصه بد شدم
نه ... شاید اصلا نباید این ها رو می گفتم
یاس
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
متنفر چشماشو بهش دوخت داد گذشته افتاد و دلش سوخت
یاس
تورو اگه کمتر میدیدمت
نمی زاشتم دلتنگم بشی
اینجا بودی کنارم هنوز
زانیاز خسروی
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با گفتن اسمش گلو پر میشه از سرمه
جهانی رو تصور کن که توش زندان یه افسانه اس
تموم جنگای دنیا شدن مشمول اتش بس
سیاوش قمیشی
سراغی از ما نگیری ... نپرسی که چه حالیم
عیبی نداره میدونم ... باعث این جدایی ام
بابک جهانبخش
سید علی لب تر کند , جان را فدایش میکنم!
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
منو میبره ته اون دره اونجا که شبا یکه و تنها
تک درخت بید شاد پر امیدمیکنه به ناز دستشو دراز
تا یه ستاره بچکه مثه یه چیکه بارون
فرهاد
ویرایش توسط تجلی افکار : 25th July 2013 در ساعت 05:13 PM
نگو نگو نمیام، امیدو پر دادن دیگه سخت برام
حالا که دست گلدون به ساق گل رسیده ...
« هایده »
ویرایش توسط kavehsaeed : 25th July 2013 در ساعت 05:29 PM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)