دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نگاهی به نمایش ”دیگر کدام ما زندگی کردن را دوست دارد؟ ” نوشته محمد چرم شیر و کارگردانی عباس غفاری

  1. #1
    یار قدیمی
    نوشته ها
    5,480
    ارسال تشکر
    7,998
    دریافت تشکر: 20,776
    قدرت امتیاز دهی
    79813
    Array
    Sa.n's: لبخند

    پیش فرض نگاهی به نمایش ”دیگر کدام ما زندگی کردن را دوست دارد؟ ” نوشته محمد چرم شیر و کارگردانی عباس غفاری











    نگاهی به نمایش ”دیگر کدام ما زندگی کردن را دوست دارد؟ ” نوشته محمد چرم شیر و کارگردانی عباس غفاری

    رضا آشفته:
    نمایش "دیگر کدام ما زندگی کردن را دوست دارد؟" نگاهی شاعرانه به زندگی و مصائب آن دارد. یک زن و مرد که انگار در جایی بسته شده باشند، اما دلشان در پیوند با هم باشد و فقط مجازند، دردهای زندگی را واگویه کنند. مرد در محل کار و زن در خانه گرفتار است.
    واگویه ای که در آن دو نفر انگار یک چیز مشترک را بیان می کنند. این همان زندگی مشترک زناشویی است که در آن، تلخ و شیرین زندگی افراد یک خانواده، به خصوص زن و شوهر در هم گره خورده و پیوندی مشترک یافته است. زن و شوهری که از جیک و پیک هم خبر دارند و حالا هر یک با لحن و بیان خویش این خاطرات را مرور می کنند. برای همین، بیان شاعرانه بر کلمات حاکم می شود و موجی زیبا در گوشی تماشاگر را قلقلک می دهد که اگر نمایشی متعارف نمی بینی، حوصله کنی اتفاقی خواهد افتاد. اما این شاعرانگی در چند جا از ضرباهنگ اتفاق می افتد. به خصوص لحظاتی که ملال زندگی تکرار و به اصطلاح ضرباهنگ کند و خیلی کند می شود.
    آغاز نمایش ما معرفی مریم کاظمی در نقش مهوش و وحیدآقاپور در نقش اردشیر است. هر دو دارند از وجوه مشترک می گویند. اینکه مرد صبح تا شب در حال کار کردن است. فرقی هم نمی کند اداره باشد یا مسافرکشی شبانه. بعد هم سر از خانه در می آورد، پای تلویزیون از شدت خستگی خوابش می برد. زن هم کارش پخت و پز، بچه داری، رفت و روب خانه و رفتن تا بازار محله برای خرید مایحتاج زندگی است. این قضیه هر روز تکرار می شود. اما گاهی در این وسط اتفاقاتی ناگوار هم می افتد. مثل اینکه دختر خانه را با چند دوست که پسر هم هستند، می گیرند. به موازات آن هم مادر خانوم می میرد! یا مرد برای اینکه به وضعیت غلط آموزش و پرورش اعتراضی کرده باشد، به مدرسه می رود و به مدیر گلایه می کند که شما چه چیزی به بچه ها یاد می دهید که هنوز از خیلی چیزها مسائل بی اطلاعند و از اخلاق و احترام گذاشتن به دیگران هم خبری نیست. دنیای دردناک این زن و شوهر، گرفتاری های روزمره و مصائب ریز و درشت مدام در حال مطرح شدن است. همین نکات کمی از ضرباهنگ لازم متن و اجرا می کاهد، به جز مواردی که مرد در حال خواندن روزنامه، مزه پرانی می کند. این مزه ها لازم و کمک حال اجراست. ای کاش می شد با همین روزنامه خوانی اجرا را پیش می بردند. منظورم محمد چرم شیر و عباس غفاری است. یعنی این لحظات که تمام آن ملال ها و تکرارها و روزمرگی ها را توجیه می کند، بار اپیزودی دارد. لااقل لحظات بیشتری از کار با همین ترفند پیش می رفت، آن هم از سوی مرد. از جانب زن هم همان تلویزیون مادام روشن، کافی است که گوشه ای از ملال خانه را عیان کرده باشد. این هم تمهید روشنی است بر احاطه غولی بی شاخ و دم که روح خانه ها را تسخیر کرده و به گونه ای ابزار فاصله انداختن است. هر چند برای لحظاتی نیز لازم است که اشاره ای به آن بشود. دست کم بیشتر از اینکه پدر خانواده پای برنامه های خبری خوابش بگیرد. همان بخش آموزش هم به گونه ای می توانست با انتقاد از تلویزیون سمت و سوی بهتری بگیرد، زیرا الآن بسیاری از رفتارهای زشت از دل همین تلویزیون بیرون می زند. فقط هم در ایران نیست، بلکه در تمام دنیا این معضل آشکار است.
    عباس غفاری برای آنکه بتواند تماشاگر را پای کارش بنشاند، بخشی از این مسئولیت را به منوچهر شجاع طراح خوش فکر سپرده است. او هم در یک حجم هرم گونه، ریسه های لامپ ریز را با نور آبی سرد و بادکنک های سفید قرار داده است. همچنین دو نشیمن غریب که در آنها زن و مرد بر صندلی تاشو نشسته اند و پایشان بر شن و ماسه است و وسایلی که دقایقی از کار، به وسیله بازی تبدیل می شوند. همچنین آبی که به شکل باران در طی اجرا کم و زیاد بر سرشان باریدن می گیرد. این طراحی به ظاهر تداعی گر معنایی نیز خواهد بود؛ اینکه زندگی محدود شده و هر یک در جزیره تنهایی خود دارد سیر و سیاحت می کند با چنین چیدمان و تصویری تداعی می شود. این ریسه ها انگاری ابدی و از لحظه پاگشایی و ازدواج زن و مرد با آنها همراه است. نور هم قاعده مند است و به طور کامل تخت می نماید، مگر برای گریز از لحظه هایی می رود و می آید. موسیقی هم چندان ورودی به عرصه ندارد، مگر یک لحظه خاص. البته اینها از مواردی است که پیش بینی و حضورشان به قلم نویسنده بیشتر برمی گردد به این که چقدر بخواهد ورود و خروج نور و موسیقی را توجیه کند.

    عباس غفاری برای آنکه بتواند تماشاگر را پای کارش بنشاند، بخشی از این مسئولیت را بهمنوچهر شجاع طراح خوش فکر سپرده است. او هم در یک حجم هرم گونه، ریسه های لامپ ریز را با نور آبی سرد و بادکنک های سفید قرار داده است.


    به هر تقدیر اینکه بخواهیم پیرنگ را از حالت خطی و معمول خارج کنیم، به جایگزین بهتری نیاز دارد تا بتوان تاب و توان حوصله مخاطب را بیشتر کرد. تماشاگر می آید که در تالار نمایش، اجرا ببیند. تعریف اجرا هم مشخص است. بخشی از این جایگزینی بر عهده طراحی صحنه است. بخشی دیگر تمهید باریدن و روزنامه خوانی در زمان اجراست. اما هنوز هم می توان تمهیدات دیگر را جست وجو کرد تا اجرا از این حالت شاعرانه فراتر برود. یعنی بتواند تأثیر بادوامی ایجاد کند. اینکه زندگی و دردهایش را مرور کنی، خیلی جالب است. اما جالب تر اینجا که فراتر از این باید تأثیری از تالار بیرون برویم. یعنی بر اساس داده هایی بگوییم که الآن متحول شده ایم و حتی اگر متحول نشویم بگوییم تأثیری گرفته ایم یا اینکه دست کم بگوییم ما را به تفکر واداشته است. کارکرد درام هم حالا بنا بر هر ضابطه و شاکله ای در نهایت یکی از این حالت هاست که در بالا یادآور شدم. پیرنگ حالت دایره ای O دارد. درست مثل زندگی که در یک دایره بسته تکرار می شود. این فراخوانی است که همه ما به گونه ای خود دچارش هستیم. گام فراتر این است که مثل Q بتوانیم یک راه خروج از این دایره بسته را بیابیم. یعنی نویسنده و کارگردان باید این قابلیت را در اجرای "دیگر کدام ما زندگی کردن را دوست دارد؟" ایجاد کنند، که در واقع ذهن و روان تماشاگر بر پایه این تمهید بتواند خارج شود. هر چند که این خروج سخت است زیرا نیاز به تفکری والا دارد. این بینش هست در دنیا؛ بسیاری این کار را هر یک به گونه خاص خود انجام داده اند. برخی برای عموم و برخی برای افراد خاص و فرهیخته. همان مقولات مندرج در عرفان، فلسفه و ادیان چنین کارکردی دارد. نویسنده هم بالاخره یکی از این موارد می توانست دورنمایی از یک راه را بیان کند. هر چند نویسنده خود را هنرمند بداند و اعلام کند که من نسخه ای نمی پیچم. بله، حرف و رسالت نویسنده درست است، اما اینجا هدف ارائه نسخه نیست. بلکه ایجاد ذهنیت و القاگری حس و راهی است که بتوان در ادامه اندیشیدن های مخاطب بر او دست کم مسکنی تزریق کرد که از این کنکاش دچار سردرد نشود. وگرنه اصلاً توصیه این نگارنده دادن نسخه نیست. باید در این مسیر چالش مند، انگیزه های خروج از این مدار کسالت بار و کشنده را فراهم کرد. چنانچه در شکل کلاسیک تراژدی ها کاتارسیس یک چنین وضعیتی را توجیه می کند، بی آنکه نسخه ای دال بر دخالت عوامل اجرایی باشد.
    " برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "

  2. 11 کاربر از پست مفید Sa.n سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. طرح انتخاب دوست پسر و دوست دختر
    توسط Number One در انجمن اجتماعی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 8th January 2014, 06:45 PM
  2. آموزشی: آیا داشتن دوست دختر یا دوست پسر ایرادی دارد؟!
    توسط diamonds55 در انجمن مرکز مشاوره روانشناسی
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: 16th July 2013, 10:58 AM
  3. اگه اسمتودوست نداری.دوست داشتی اسمت چی بود؟
    توسط "golbarg" در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 24th April 2013, 09:20 PM
  4. پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: 16th January 2013, 07:30 AM
  5. دوست پسر ها و دوست دختر ها به روایت تصویر
    توسط ریپورتر در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 28th August 2012, 06:55 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •