هشت پای
از متون فارسی میانه به جای مانده یکی نوشته ایست بنام «خسرو کواتان اود رتیکی» که ابومنصور ثعالبی به روزگار سلطان محمود غزنوی بخش هایی از آن را به عربی برگردانده و در کتاب «غرر اخبار ملوک الفرس» آورده است. در این کتاب نوجوانی به نام «واسپوهر» که این متن از او سخن می دارد در ذکر موفقیت های خود در زمینه های گوناگون و برتری خود از دیگران از جمله می گوید: «اود پد چترنگ اود نیوار تخشیر اود هشت پای کردن از همالان فرازترهم» که مفهوم آن روشن است «و در شطرنج و نرد و هشت پای کردن از همالان برترم». از ایران شناسان تنها هارولد بیلی کوشش برای دریافتن این بازی به کار بسته و پیداست که به نتیجه نرسیده است. شطرنج و نرد شناخته شده است ٬ اما هشت پای چیست؟ معنی لغوی هشت پای ٬ «هشت پا» یا «هشت پایه» است. چون این بازی همراه شطرنج و نرد آمده می توان دریافت که اگر سواری و چوگان و آموزش فنون رزمی برای پرورش جسم به کار گرفته می شده است ٬ از هشت پای همچون شطرنج و نرد برای تقویت ذهن استفاده می کرده اند.
هشت پای نوعی بازی دونفره است که از زمان ساسانیان در میان سنگسری ها مرسوم مانده است. این بازی در سنگسر تا چند دههٔ پیش معمول بوده و شاید اکنون نیز رایج باشد جالب اینجاست که از این بازی هرگز به صورت قمار استفاده بعمل نمی آمد و تنها برای ورزش فکری و برانگیختن ستیزه جویی در برابر بیگانگان کابرد داشت.
چگونگی بازی
هشت پای بر صفحه ای که طرح مربوط به آن بر روی آن کشیده می شد که میان دو حریف انجام می گرفت و به سه نام ٬ یعنی:
1. رَچی رَچ یعنی صف دربرابر صف.
2. قَلِی به قَلِی یعنی دژ ذر برابر دژ.
3. سی و شش رچه یعنی سی و شش صف.
نامیده می شد طرح آن دژ مانند دارای سه دیوار و هشت برج یا پایگاه است و هر حریف خود را سرداری می دانست که قصد تسخیر این دژ و هشت پایگاه آن را دارد ابزار کار هر حریف ۳۶ مهره بود که لشکریان او به شمار می آمدند. برای مهره ها از سنگریزهٔ همرنگ به اندازهٔ یک لوبیای درشت یا از خود لوبیا و نخود با دو رنگ متمایز برای هر حریف استفاده می کردند. چون آغازگر بازی اگر از هوش هم بهره ای داشت همواره برنده می شد ٬ شروع کننده را با «پشت انداز» بر می گزیدند.
بازی چنین بود که هر حریف به نوبت یک مهره بر تقاطع خطوط می گذاشت. هرگاه که سه مهرهٔ یک حریف در یک ردیف قرار می گرفت می گفت «رچ بکش» یعنی یک صف تشکیل شد ٬ بکش. حریف مقابل یک مهرهٔ خود را در فضای باز وسط دژ می گذاشت و می گفت «بکشته» یعنی کشته و با این کار یک نوبت بازی را از دست می داد. گاهی چنین می شد که با نهادن یک مهره ٬ یکباره چند رچ روی می داد و طرف مقابل ناچار بود به همان تعداد مهره های کشته شده را در میان دژ بگذارد و به همان تعداد نوبت بازی را از دست می داد.
بازی بدین ترتیب ادامه می یافت تا مهره های دست ٬ همه بر روی طرح بازی یا بصورت کشته در وسط قرار گیرد. آنگاه هر حریف به نوبت یکی از مهره های خود را بهر سمت که می خواست ٬ به شرط اینکه راه باز بود ٬ به اندازه یک بند جلو می برد و در این کار سه هدف را دنبال می کند:
1. سه مهره خود را در یک ردیف قرار دهد یعنی رچ کند.
2. مانع شود که حریف او به چنین هدفی برسد.
3. راه ها را ببندد که مهره های حریف از حرکت آزادانه به هر سویی باز ماند.
در این حرکت ها هرگاه یکی از حریف ها رچ می کرد یک یا چند مهرهٔ حریف را به میل خود برای رسیدن به سه هدف مذکور شخصاً می کشت و در وسط می گذاشت. گاهی چنین می شد که مهره های حریفی زندانی می گردید یعنی راه جنبش او از هر سوی بسته می شد ٬ بنابراین نوبت او را هم حریف مقابل بازی می کرد و آنقدر رچ می کرد و می کشت تا مگر راهی برای رهایی حریف از تنگنا گشوده شود. بازی به همین صورت پیش می رفت تا یکی از حریف ها شمار مهره هایش از سه کمتر شود که در آن موقع کاملاً شکست یافته و دژ را با هشت پایگاه به حریف سپرده بود. رسم بر این بود که شکست یافته فرصت می یافت بازی را در دور بعدی آغاز نماید.