دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

موضوع: توهم(جالبه!)

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی سلولی مولکولی
    نوشته ها
    508
    ارسال تشکر
    4,038
    دریافت تشکر: 4,690
    قدرت امتیاز دهی
    167
    Array
    artadokht's: جدید21

    پیش فرض توهم(جالبه!)

    این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال ، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

    این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!

    راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

    با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.

    وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
    خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صداراه افتاد.

    هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
    تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

    تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

    تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
    نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

    از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.

    این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.
    دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.

    وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل
    میدادیمسوار ماشین ما شده بود.





    منبع: ایمیلم
    it takes years to build trust"
    and a few seconds
    "to destroy it








  2. #2
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    197
    ارسال تشکر
    3,119
    دریافت تشکر: 1,014
    قدرت امتیاز دهی
    503
    Array
    fati3370's: آسوده خاطر

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    خخخخخخخخخخخخخخخخخخیلی باحال بود.قبلأشنیده بودمش

  3. 7 کاربر از پست مفید fati3370 سپاس کرده اند .


  4. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    Chemical engineering
    نوشته ها
    87
    ارسال تشکر
    1,145
    دریافت تشکر: 491
    قدرت امتیاز دهی
    86
    Array

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    نقل قول نوشته اصلی توسط fati6870 نمایش پست ها
    خخخخخخخخخخخخخخخخخخیلی باحال بود.قبلأشنیده بودمش
    ممنون ولی تکراری بود.
    .First they IGNORE you; then they LAUGH at you; then they FIGHT you; and then . . . you WIN

  5. 4 کاربر از پست مفید meys@m سپاس کرده اند .


  6. #4
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    جالب بود . ممنون

  7. 3 کاربر از پست مفید **Meh** سپاس کرده اند .


  8. #5
    همکار تالار نیروی نظامی وهوانوردی
    نوشته ها
    1,185
    ارسال تشکر
    1,675
    دریافت تشکر: 6,529
    قدرت امتیاز دهی
    24597
    Array
    "مهدی"'s: جدید17

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    جان من از این داستانا ننویسین...........

    داشتم سکته میزدم..........من همینطوریش خودم توهم میزنم.

    ولی خدایی من قلبم درست و حسابی کار نمیکنه.......ننویسین از اینا.


    تو روحتو به من فروختی، لازمه بهت یادآوری کنم؟ یادته اون شبی رو که به خدا گفتی حاضری هر کاری بکنی تا یه قرار داد ضبط بگیری؟ تو نمی تونی یه روحو بکشی حتی اگه بخوای

  9. 9 کاربر از پست مفید "مهدی" سپاس کرده اند .


  10. #6
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    یه لحظه داشتم می رفتم تو دنیای از ما بهترون
    داستان واقعی از اجنه محترم بود بهتر میشد!!!
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  11. 7 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  12. #7
    همکار تالار سایر موضوعات
    رشته تحصیلی
    سوم تجربی
    نوشته ها
    222
    ارسال تشکر
    2,025
    دریافت تشکر: 1,356
    قدرت امتیاز دهی
    1525
    Array
    .:Neda:.'s: ناراحت

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)


    ترسیدماااااااااا
    زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ..واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ….
    :. آلبرت انيشتين .:

  13. 5 کاربر از پست مفید .:Neda:. سپاس کرده اند .


  14. #8
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    اولش یه کمی ترسیدم ولی بعدش خیلی بامزه شد.

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  15. 5 کاربر از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند .


  16. #9
    همکار تالار نجوم
    نوشته ها
    1,506
    ارسال تشکر
    4,170
    دریافت تشکر: 6,219
    قدرت امتیاز دهی
    16868
    Array

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    خخخخخخخخخخخ

  17. 5 کاربر از پست مفید kahrupay سپاس کرده اند .


  18. #10
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    36
    ارسال تشکر
    998
    دریافت تشکر: 181
    قدرت امتیاز دهی
    27
    Array

    پیش فرض پاسخ : توهم(جالبه!)

    ممنون جالب بود.
    در طوفان زندگی باخدا بودن بهتراز ناخدا بودن است.

  19. 4 کاربر از پست مفید tkcivil سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th December 2012, 01:03 PM
  2. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 9th September 2011, 09:11 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 23rd March 2011, 12:29 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th February 2011, 03:42 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th January 2009, 05:16 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •