امام راحل، همه این امور چهارگانه را بیانگر دخالت دست غیبی الهی میداند؛ چه، به اعتقاد او:
آنها می توانستند با یک یورش بیایند و تهران را بمباران کنند و [جلوی] این نهضت را... بگیرند. آن که نگذاشت این امور بشود، آن که منصرف کرد... همه قدرتمندان را از اینکه دخالت حاد بکنند... کی بود؟ آن کی بود که مشت را بر مسلسل و تانک پیروز کرد؟! غیر از خدا، همچو قدرتی بود؟ من و شما همچو قدرتی داشتیم؟ آن، کی بود که از مرکز تا سرحدات[=مرزها]... تمام افراد یک کشور سی و چند میلیونی را.. یکصدا بکند؟ از بچه های کوچک هفت ساله و شش ساله ای که تازه یک صحبتی می توانند بکنند تا پیرمردهای هشتادساله ای که... دیگر نمی توانند کاری انجام بدهند همه اینها را یک صدا کرد؟ آن که این قلوب را با هم نزدیک و.. این مشتها را به یک طرف بسیج کرد... کی بود؟! کدام قدرت می توانست یک همچو معجزهای را بکند؟! در آن دهات دورافتادهای که مثل چاپلق و بوربور (که طرفهای ماست..)... صبح که می شود مردم دنبال آخوندشان می افتند و راهپیمایی می کنند. آن کی بود که یک همچو قدرتی داشت که سر تا ته کشور را افراد با همه گرفتاری هایی که داشتند از گرفتاری های خودشان منصرف کند و بیاورد در میدان، مقابل توپ وتانک به مبارزه؟ آن کی بود که جوانهای ما[ را که].. در عصر تاریک پهلوی[ به فساد] کشیده شده بودند- و این شمیران و تمام بقعه هایی که در این جاها هست مرکز این طور گرفتاریها بری جوان های ما بود.. از مراکز فساد، به میدان مبارزه کشاند؟ آن کی بود که این تحول را در کشورما... ایجاد کرد که اشخاصی که از یک پاسبان، یک بازار از یک پاسبان می ترسید، یک بازار؛ شماها دیده بودید اگر یک پاسبان میآمد در بازار تهران، بزرگترین بازار ایران و می گفت که باید بیرق بزنید، کسی به خودش اصلش همچو اجازهای نمی داد که نه خیر نباید، ابداً همچو چیزی نبود در کار. آن کی بود که این جمعیتی که این طور بودند، متحول کرد به یک جمعیتی که آمدند در میدانها و فریاد زدند: مرگ بر رژیم پهلوی؟ آنهایی که نمی توانستند یک کلمه ای راجع به این رژیم صحبت بکنند؛ نه راجع به رژیم، راجع به یک نخست وزیری، راجع به یک پاسبانی! آن کی بود که این تحول را یک دفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حال دیگر؟ با مدارس یک قرن هم نمی شود این کار را کرد. تبلیغات، این طور بود؟.. یک قرن تبلیغات هم این کار از آن بر نمی آید که به این معجزه آسایی، با وقت کم، یک همچو کار بزرگی بکند. این، آن بود که مقلب القلوب است. آن دعایی که در تحویل وارد شده است تحقق پیدا کرد در ملت ما: یا محول الحول و الاحوال، یا مدبر اللیل و النهار، یا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الی احسن الحال...؛ یعنی متحول شد حال ما از آن خوف به یک قدرت، از آن ضعف به یک قدرت بزرگ، از آن خوفها به یک شجاعت. تمام گرفتاریها... هم از یادشان رفت، تمام خودبینیها.. از بین رفت. یک دفعه یک ملت سی و چند میلیونی، از یک حالی که در طول مدت شاهنشاهی... داشتند و در این آخر تقویت شده بود، روح یأس و روح بدبینی و روح ترس و اینها که جرأت نمی کرد یک آدم در داخل منزل خودش راجع به ساواک... راجع به اعلی حضرت همایونی... پیش اولادش... یک کلمه بگوید، پسر از پدر میترسید، پدر از پسر، برادر از برادر، این چی بود؟ این کی بود که ما را اینطور شجاع کرد؟بعد از آن همه ترس و خوفی که همه مان داشتیم، چه شد که یک دفعه متحول شدیم به یک روح های شجاع؟ او کی بود که بازاری و کاسب -که دنبال... منافع خودش هست -... ایثار کرد و یک ماه، بازار را گاهی در بعضی شهرستانها می بستند و هیچ فکر این نبودند که به ما، به این، ضرر خورده است؟ آن کی بود که این معجزه ها را کرد؟ غیر از خدا کس دیگری قدرت دارد؟! گاهی وقتها وقتی انقلاب، به یک مقدار پیروزی رسید، دیگر رها می کنند؛ آن کیست که ما را باز نگه داشته است به یک حالی که باز همه فریاد می زنند و جمهوری اسلامی را می خواهند؟25
علاقه مندی ها (Bookmarks)