دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نگاهی به شوخ طبعی‏های پیامبر اعظم(ص)

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29855
    Array

    پیش فرض نگاهی به شوخ طبعی‏های پیامبر اعظم(ص)

    حوزه نیوز-دین اسلام، دین رحمت و رافت است و خدا از پیامبرش در قرآن به عنوان ˈرحمه للعالمینˈ یاد کرده است. رسول اکرم(ص) همانگونه که با کافران و دشمنان الهی می جنگید در میان مسلمانان با مهربانی برخورد می کردند و حتی گاهی با آنان شوخی می کردند.
    ماه ربیع الاول از ماه هایی است که شادی و سرور در آن موج می زند، به ویژه این که میلاد مسعود پیامبراکرم(ص) و امام صادق (ع) در این ماه واقع شده است. به همین منظور به بیان بعضی از شوخی ها و مزاح های پیامبر اسلام (ص) و معیارهای شوخی کردن که در منابع اسلامی آمده، می پردازیم:
    سفیدی در چشم
    زنی خدمت پیامبر اسلام (ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود: شوهرت همان است که در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست.آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف کرد. مرد گفت: آیا نمی بینی که سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است.
    سیاهان به بهشت نمی روند
    پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نمی شوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول خدا(ص) گفت. پیامبر(ص) فرمود: سیاه هم به بهشت نمی رود.بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا (ص) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمی رود.همه غمگین شده بودند. پیامبر(ص) که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل برمی انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می روند.
    کاش آن اعرابی می آمد
    امام کاظم (ع) می فرماید: عربی بدوی نزد پیامبر (ص) می آمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا می کرد. بعد همان ساعت می گفت پول هدیه و سوغات ما را بدهید و رسول خدا (ص) نیز می خندید.پس از آن جریان هر وقت پیامبر (ص) غمگین می شد، می فرمود: آن اعرابی کجاست. کاش پیش ما می آمد.
    خرما با هسته

    شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم (ص ) و امیرمومنان علی (ع) درباره خوردن خرما نیز معروف است. گفته اند روزی آن دو گرامی با هم خرما می خوردند که پیامبر، هسته ها را جلوی علی (ع) می گذاشت و در پایان فرمود: هر که هسته اش بیشتر باشد، پر خور بوده است!
    امیرمومنان در پاسخ گفت: هر که با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.
    غذا بخورم یا نه؟
    رسول خدا (ص ) نه تنها خود، شوخی را آغاز می کرد، بلکه زمینه شادی را برای یاران خود فراهم می ساخت. روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین بود، وارد شد. وی می خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت.
    آن عرب گفت: مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمی کنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آن گاه به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا! شنیده ام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه می آید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم؟پیامبر اکرم (ص ) به گونه ای خندید که دندان های مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مومنان را بی نیاز می کند، بی نیاز می سازد.
    خرما را با طرف دیگر می خورم
    روزی حضرت محمد (ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج می بری، خرما می خوری؟ صهیب گفت: این چشم من درد می کند و من خرما را با طرف دیگر می خورم.
    معیار و اندازه شوخی
    سیره رسول خدا (ص) به گونه ای بود که به یارانش اجازه می داد تا در حضور مبارکش، گفته های طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر (ص) از شوخی های ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخی های پسندیده دریغ نمی‏کردند.در مکتب رسول الله (ص ) شوخی باید به اندازه ای باشد که مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود.قیس بن سعد، یار جوان پیامبر (ص ) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر می گوید: به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزون تر بود.زیاده روی در شوخی، ابهت انسان را در هم می شکند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است. بنابرین، رسول خدا (ص ) زیاده روی در شوخی کردن را نکوهش می کرد و می فرمود: از شوخی (زیاد) بپرهیز.زیرا ارزش و قداستت شکسته می شود.از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین می برد. از این رو، پیامبر اکرم (ص) فرمود: از خنده بسیار بر حذر باش که دل را می میراند.
    شوخی و دروغ

    در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت. رسول گرامی اسلام در هشداری می فرماید وای بر کسی که کلام دروغی را نقل کند تا دیگران بخندند.

    شوخی در چارچوب حق
    مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر (ص) در این زمینه می فرماید: من شوخی نمی کنم و سخنی نمی گویم، مگر آنکه در چارچوب حق باشدیکی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینکه با دوستان خود شوخی می کنیم و می خندیم، اشکالی هست ؟ پیامبر در پاسخ فرمود: اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشکالی ندارد.
    مزاح از خوش اخلاقی است
    یونس شیبانی روایت می کند که امام صادق (ع) به من فرمود: شوخی کردنتان با یک دیگر چگونه است و من گفتم کم است که امام فرمود: چرا با هم مزاح نمی کنید؟ مزاح از خوش اخلاقی است، همانا با شوخی می توانی برادر دینی ات را مسرور نمایی و رسول خدا (ص) با مردم شوخی می کرد و منظورش این بود که آنان را مسرور سازد.در حدیثی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: مومنی نیست مگر اینکه از شوخی بهره ای دارد و رسول خدا (ص ) مزاح میفرمود ولی جز مطالب حق چیزی نمی گفت.
    دشمن خدا
    حضرت علی(ع) می فرماید: هر گاه رسول خدا(ص) یکی از اصحابش را غمگین می یافت، او را با شوخی، خرسند می ساخت و می فرمود خداوند دشمن دارد، کسی را که به روی برادرش چهره در هم کشد.

    بهترین نشانه شادی
    تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله (ص) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان نشان می داد و گاه چنان می خندید که دندان های مبارکش نمایان می شد و هرگاه رسول خدا (ص) سخنی می فرمود، سخنش با لبخند همراه بود.رسول خدا (ص)، هم کلام خویش را با تبسم می آمیخت و هم چهره ای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند می زد و در حدیثی اینگونه بیان شده که پیامبر(ص) بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند می زد.



    ویرایش توسط م.محسن : 29th January 2013 در ساعت 05:27 PM
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. کاربرانی که از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ۴ تکنیک برای اجتماعی‌تر شدن
    توسط نارون1 در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 26th January 2012, 10:20 AM
  2. وقتی افعی‌ها باز می‌گردند
    توسط MR_Jentelman در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th October 2010, 01:23 PM
  3. یادداشت ”کوروش زارعی” کارگردان نمایش ”بانوی بی‌نشان”
    توسط LaDy Ds DeMoNa در انجمن نقد و بررسی تئاتر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th May 2010, 09:02 PM
  4. تومور طناب‌ نخاعی‌
    توسط nafise sadeghi در انجمن سرطان شناسی و انكولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd November 2008, 11:19 PM
  5. تومور طناب‌ نخاعی‌
    توسط در انجمن سرطان شناسی و انكولوژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st January 1970, 03:30 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •