دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: نگاه کن

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1936
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض نگاه کن

    نگاه کن که غم درون دیده‌ام

    چگونه قطره قطره آب می‌شود
    چگونه سایه‌ی سیاه سرکشم
    اسیر دست آفتاب می‌شود
    نگاه کن

    تمام هستیم خراب می‌شود
    شراره‌ای مرا به کام می‌کشد
    مرا به اوج می‌برد

    مرا به دام می‌کشد
    نگاه کن
    تمام آسمان من
    پر از شهاب می‌شود

    تو آمدی ز دورها و دورها
    ز سرزمین عطرها و نورها
    نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
    ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
    مرا ببر امید دلنواز من
    ببر به شهر شعرها و شورها

    به راه پرستاره می‌کشانی‌ام
    فراتر از ستاره می‌نشانی‌ام
    نگاه کن
    من از ستاره سوختم
    لبالب از ستارگان تب شدم
    چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
    ستاره چین برکه‌های شب شدم
    چه دور بود پیش از این زمین ما
    به این کبود غرفه‌های آسمان
    کنون به گوش من دوباره می‌رسد
    صدای تو
    صدای بال برفی فرشتگان
    نگاه کن که من کجا رسیده‌ام
    به کهکشان، به بیکران، به جاودان

    کنون که آمدیم تا به اوج‌ها
    مرا بشوی با شراب موج‌ها
    مرا بپیچ در حریر بوسه‌ات
    مرا بخواه در شبان دیر پا
    مرا دگر رها مکن
    مرا از این ستاره‌ها جدا مکن

    نگاه کن که موم شب براه ما
    چگونه قطره قطره آب می‌شود
    صراحی سیاه دیدگان من
    به لای لای گرم تو
    لبالب از شراب خواب می‌شود
    به روی گاهواره‌های شعر من
    نگاه کن
    تو می‌دمی و آفتاب می‌شود


    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..

  2. 2 کاربر از پست مفید نسیم بهآر سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1936
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : نگاه کن

    اثر: فريدون مشيری
    بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم،
    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق ديوانه که بودم،
    در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
    باغ صد خاطره خنديد،
    عطر صد خاطره پيچيد:
    يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
    پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
    ساعتی بر لب آن جوی نشستيم.
    تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
    من همه محو تماشای نگاهت.
    آسمان صاف و شب آرام.
    ...
    يادم آيد تو به من گفتی: از اين عشق حذر کن!
    لحظه ای چند بر اين آب نظر کن!
    آب، آيئنه عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!
    باش فردا که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن!
    با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
    سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
    روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
    چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی! من نه رميدم نه گسستم.
    باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم!
    تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!
    حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم!
    ...
    يادم آيد که دگر از تو جوابی نشيندم.
    پای در دامن اندوه کشيدم.
    نگسستم، نرميدم...
    رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم!
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم!
    نه کنی از آن کوچه گذر هم!...
    بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
    فريدون مشيری

    - - - به روز رسانی شده - - -

    اثر: فريدون مشيری
    بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم،
    شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق ديوانه که بودم،
    در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد.
    باغ صد خاطره خنديد،
    عطر صد خاطره پيچيد:
    يادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتيم.
    پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
    ساعتی بر لب آن جوی نشستيم.
    تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
    من همه محو تماشای نگاهت.
    آسمان صاف و شب آرام.
    ...
    يادم آيد تو به من گفتی: از اين عشق حذر کن!
    لحظه ای چند بر اين آب نظر کن!
    آب، آيئنه عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!
    باش فردا که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن!
    با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
    سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
    روز اول که دل من به تمنای تو پرزد
    چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی! من نه رميدم نه گسستم.
    باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم!
    تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!
    حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم!
    ...
    يادم آيد که دگر از تو جوابی نشيندم.
    پای در دامن اندوه کشيدم.
    نگسستم، نرميدم...
    رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم!
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم!
    نه کنی از آن کوچه گذر هم!...
    بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
    فريدون مشيری
    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..

  4. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    it
    نوشته ها
    46
    ارسال تشکر
    26
    دریافت تشکر: 112
    قدرت امتیاز دهی
    22
    Array

    پیش فرض پاسخ : نگاه کن

    سلام منم توی دانشگاهمون جز بچه های کانون ادبی ام و عاشق شعر...شعری که انتخاب کردین قشنگ بود ممنون

  5. کاربرانی که از پست مفید معصومه سعیدی سپاس کرده اند.


  6. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,242
    ارسال تشکر
    6,695
    دریافت تشکر: 5,917
    قدرت امتیاز دهی
    1936
    Array
    نسیم بهآر's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : نگاه کن

    نقل قول نوشته اصلی توسط معصومه سعیدی نمایش پست ها
    سلام منم توی دانشگاهمون جز بچه های کانون ادبی ام و عاشق شعر...شعری که انتخاب کردین قشنگ بود ممنون

    سلام
    ممنونم عزیزم
    شماهم شعراتونو حتما بذارید...
    ..هر کجایی، شعر باران را بخوان/ ساده باش و باز هم کودک بمان..

  7. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    زیست شناسی عمومی
    نوشته ها
    499
    ارسال تشکر
    1,372
    دریافت تشکر: 2,858
    قدرت امتیاز دهی
    498
    Array
    shabhayebarare's: جدید4

    پیش فرض پاسخ : نگاه کن

    من عاشق این شعرم تقدیمش می کنم به همه عاشقا
    دلاویزترین شعر جهان


    « دوستت دارم » را
    من دلاویزترین شعر جهان یافته ام
    این گل سرخ من است.
    دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق
    که بری خانه دشمن
    که فشانی بر دوست،

    راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!
    در دل مردم عالم – به خدا -
    نور خواهد پاشید
    روح خواهد بخشید.

    تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو
    این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
    نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو
    « دوستم داری » را از من بسیار بپرس
    دوستت دارم را با من بسیار بگو

    فریدون مشیری

  8. کاربرانی که از پست مفید shabhayebarare سپاس کرده اند.


  9. #6
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    150
    ارسال تشکر
    653
    دریافت تشکر: 536
    قدرت امتیاز دهی
    188
    Array

    پیش فرض پاسخ : نگاه کن

    ای بابا خبری نیست به خدا فردا بهش رسیدی میفهمی

  10. کاربرانی که از پست مفید fly in the sky سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •