تجرد بعد از سی سالگی روز نوشت های یک دختر سی و چند ساله
چرا ازدواج نکردم ؟(6)
روزهای دبیرستان با رویاهای آدم هایی که نظرم را جلب می کردند گذشت . هیچ وقت فکر نمی کردم که همانقدر که آنها برایم جذابند من نیز برای آنها اهمیت دارم و چقدر دیر فهمیدم . مثلا سالها بعد وقتی در نمایشگاهی آن معلم جوان آن روزها را دیدم خیلی خوب بعد از ١٠ سال مرا به خوبی به یاد داشت و نکات ریزی از آن روزها می گفت که معلوم بود در نظرش با ادم های دیگر فرق می کردم و یا سال ها بعد از دانشگاه دوستی را دیدم که باهم در کتاب خانه درس می خواندیم از من پرسید که آیا بالاخره پسرک حرف دلش را به من زد و یا نه ؟ که من فهمیدم همانطور که من درگیر نگاه او بودم او نیز تعلق خاطری به من داشت.
علاقه مندی ها (Bookmarks)