بعضى وقتها دوست دارى بگى :
خدايا
ميشه جاى من باشى !
بعضى وقتها دوست دارى بگى :
خدايا
ميشه جاى من باشى !
اجازه خدا
ميشه ورقمو بدم !؟
ميدونم وقت امتحان تموم نشده
ولى
من خسته شدم
گاهى وقتى ميگويم حالم خوبه
دوست دارم
كسى در چشمهايم نگاه كند
و بگويد :
راستشو بگو
اين همه لاف زن و مدعي اهل ظهور
پس چرا يار نيامد كه نثارش باشيم
سالها منتظر سيصد و اندي مرد است
آنقدر مرد نبوديم كه يارش باشيم
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
برای بعضـــی دردها نه میتوان گریــــــه کَــرد...
نه میتوان فریــــــاد زد :
برای بعضـــی دردها
فقـــط میتوان
نگــــاه کَردو بی صـــــدا شکست ...
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
"شیطان"
اندازه یه حبه قند است...
گاهی می افتد توی فنجان دل ما، حل میشود آرام آرام
بی آنکه اصلا ما بفهمیم و روحمان سر میکشد آن را آن چای شیرین را، شیطان زهرآگین دیرین را
آن وقت او خون میشود، در خانه ی تن میچرخد و میگردد و میماند آنجا
او میشود "من"
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
کــوفـه خـشـکـسـالــی شــده بــود،خـیـلی وقـت بــود بــاران نــبـاریــده بــود
آمــدنــد خــدمـت حـضـرت عــلــی(ع) ایـشـان فــرمــودنــد بـه فـرزنــدم حــسـین بـگـویــیــد بــرایــتــان دعــا کـنـد
آمــدنـد خــدمــت امــام حــســیـن(ع)حــضــرت دعا کــردنــد و بــاران بــاریــد ،
خـوشـحـال شـدنـد....
گـفـتـنـد"جـبـران مـیـکـنـیـم"....
جــبـران کــردنــد آن هــم چــه جـبـرانــی..
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
در قبایل عرب همواره جنگ بود...
مکه زمین حرام بود و محرم یکی از 4ماه حرام...
وقتی که دو قبیله هنگام جنگ به ماه حرام میرسیدند جنگ را متوقف میکردند...
ولی برای اینکه مردم بدانند که این پایان جنگ نیست بر بالای خیمه فرمانده پرچم سرخی برمی افراشتند تا بگویند که جنگ پایان نیافته است.
آنان که به کربلا رفته اند میبینند که جنگ با پیروزی یزید پایان یافته و بر صحنه جنگ ،آرامش مرگ سایه افکنده است.
اما میبینند که بربالای آرامگاه حسین(ع) پرچم سرخی در احتزاز است....
بگذار این "سال های حرام" بگذرد!
دکتر علی شریعتی
ویرایش توسط بانوی خیال : 10th November 2013 در ساعت 09:11 AM
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
لبیك یا حسین یعنی تو در معركه جنگ هستی،
هر چند كه تنهایی و مردم تو را رها كرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند.
لبیك یا حسین یعنی تو و اموالت و زن و فرزندانت در این معركه باشند.
لبیك یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان دفاع می فرستد
و آن گاه كه فرزندش شهید شد و سر بریده اش به مادر داده شد،
مادر سر را به خانه برده و خاك و خون آن را پاك كرده و به سربگوید:
«از تو راضی هستم. پروردگار، چهرهات را روشن بدارد، همانطور كه نزد فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) مرا روز قیامت رو سپید كردی.»
لبیك یا حسین یعنی مادری، همسری یا خواهری می آید
تا پسر،همسر یا برادر خود را لباس رزم بپوشاند و به میدان رزم روانه كند.
لبیك یا حسین یعنی زینب علیها سلام به برادرش حسین علیه السلام جواز آرزو و شهادت را ببخشد.
لبیك یا حسین یعنی این.
و به این كلام خاتمه می دهیم تا همه بشنوند:
هر كجای دنیا كه به ما نیاز باشد، ما حاضریم.
و ما تنها كفن پوش نخواهیم بود.
بلكه ما همراه كفن، اسلحه حملخواهیم كرد.
و در نهایت می گوییم: «لبیك یا حسین»و این است معنای هر یا حسین ما.
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
باران که می بارد
تکیه ها که خیس می شوند
یاد شانه های تو می افتم
تکیه گاه خیس ترین چشم های دنیا !
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)