دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: 【★】ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟【★】

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض 【★】ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟【★】



    ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟


    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


    به نیمه دوم قرن بیستم که می رسیم ؛ یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم ، یک کلمه است که بیشتر از همه واژه ها به چشم می اید : " جنگ سرد " . تقابل دو قطب شرق و غرب در سراسر گیتی و پیامدهای این رویارویی را در این سال ها میشد در تمام عرصه ها دید ؛ از رقابت در فضا تا لشکرکشی در شرق و غرب جهان . از مرزبندی های سیاسی تا چالش های اقتصادی ، علمی ، فرهنگی ، هنری و ورزشی .

    در این پند دهه هر جا که نگاه کنید می شود ردپایی از شاخ و شانه کشیدن های دو ابرقدرت و حامیانش را دید . امپریالیسم در برابر سوسیالیسم . امپراطوری سرمایه در برابر رویای جهان بی طبقه و برابری احاد بشر . پیمان ناتو و ورشو همین سالهاست که شکل می گیرد . دیوار برلین ، جنگ ویتنام ، جنگ دو کره ، حکومت های سوسیالیستی و جنبش های چپ در تمام نقاط جهان ، انگار همگی از نمادهای این 50 ساله اند . و در این میان یک اتفاق ، انقلابی که در کوبا شکل می گیرد . نقطه عطفی است که تمامی این رقابت در ان تجلی پیدا می کند . نزدیکی کوبا به امریکا و نقشی که این کشور در شکل گیری نقشه اینده سیاسی جهان بازی خواهد کرد ، برای سال های طولانی هاوانا را به کانون توجهات بدل می کند . حالا چپ های دنیا ، کاسترو ، حرکت پارتیزانی اش برای سرنگونی ژنرال باتیستا ، انقلاب و حکومت شد امریکاییش را امال و ارزوهای خود می دانند . اما اگر فیدل کاسترو با پیر شدن و مشکلات اقتصادی دولت در سال های بعد ، همه جذابیتش را از دست داد و چپ ها دیگر عکسش را با ان سیگار برگ های کوبایی مشهور و لباس چریکی سبز از دیوارها پایین اوردند ، یک چهره بود که همچنان رویای انقلابی ها باقی ماند .


    چه گوارا ؛ چهره ای که برای اسطوره شدن همه چیز را داشت ؛ چه گوارایی گه با چشم پوشی از قدرت و رها کردن ردای وزارت در دولت کاسترو دوباره راهی جنگل و کوهستان را در پیش گرفت تا همه خواننده ها و خیالاتش را با صدای چهچهه سلاحی اتوماتیک تعبیر کند ؛ نامی که مثل همه اسطوره ها در هاله ای از خیالات دوستارانش پنهان شده است . اگر دشمنانش او را جوانی خوشگذران و بعدتر یک جنگ اور بی رحم و خونریز تصویر می کنند ف ستایندگانش از روح بلند و احساس او می گویند و اراده پایان ناپذیری که برای انقلاب و غلبه بر امپریالسم داشت . او را به یاد می اورند با دردی بزرگ بر جانش و این ارزوی ابدی که ستمدیدگان را از شر خودکامگان و سرمایه داران برهاند .

    مبارز نستوه . با همان توصیفات باورنکردنی که معمولا دوروبر چنین مهره هایی شنیده می شود . بی عیب و نقص همچون تمثالی از میکل آنژ ، اگرچه با مسلسلی بر دوش . می گویند او بخش بزرگی از شهرت و دوست دانیش را مرهون چهره فتوژیکش است و تصاویری که عکاسان از او ثبت کرده اند . می گویند او انسانی معمولی بوده است با ضعف های بی شمار و شباهتی به اسطوره ندارد که شعر را از او ساخته اند . هر چه باشد او به تاریخ پیوسته است و نامش امروز در تمام دنیا بر سر زبان هاست . شاید بیش از هر چیز به خاطر انکه در جوانی کشته شد و فرصت ان را پیدا نکرد تا حماسه زیبایی را که در اذهان ساخته بود نابود کند !



    ادامه دارد...
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40



    ویرایش توسط Joseph Goebbels : 24th August 2012 در ساعت 10:39 AM


  2. 7 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟





    ارنستو چه گوارا که بود ؟
    ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا که چریک ها او را " چه " صدا می کنند ، در 14 ژوئن 1928 در روزاریو در استان سانتافه ارژانتین به دنیا امد . او اولین فرزند خانواده ای بود که ریشه باسک اسپانیا و ایرلند داشت . به این ترتیب شور انقلاب را از هر دو کشور اجدادی اش به ارث برده بود . او در خانواده ای چپگرا رشد یافت ، پدرش هوادار خوان پرون و سوسیالیستها بود و از همان کودکی ارنستو همپای پدرش در همایش ها و محافل سیاسی بود . در نوجوانی با وجود تنگی نفس از فعالیت های ورزشی دوری نمی کرد و یکی از ستاره های مسابقات راگبی مدرسه اش بود . او در شطرنج هم بین دانش اموزان قهرمان شد . در همان دوران توجه اش به شعر و ادبیات جلب شد و شیفته شاعران چپگرای امریکای لاتین چون پاپلو نرودا و دیگر شعرا و نویسندگان شاخص سوسیالیست چون فریدکو گارسیا لورکا شد .



    در کتابخانه بزرگ خانه پدری اش بیش از 3000 جلد کتاب بود که اغلب اوقات چه گوارا نوجوان را مشغول می کرد . در همان ایام تقریبا تمام کتابهای مارکس ، فالکنر ، اندره ژید ، فرانتس کافکا ، البر کامو ، ولادیمیر لنین ، ژان-پل سارتر ، فردریک انگلس و بسیاری از نویسندگان و متفکران بزرگ را خوانده بود . سال 1948 برای تحصیل وارد دانشگاه بوینس ایرس شد ؛ ولی در میانه تحصیل یکسال مرخصی گرفت تا شیفتگی خود به امریکای لاتین را با سفری هیجان انگیز به اثبات رساند . او و دوستش آلبرتو گرانادو با موتورسیکلت به دیدار کشورهای امریکای لاین رفتند . در همین سفر بود که ایده های انقلابی و قهرامیز او بیش از گذشته شکل گرفت ؛ مشهادت او از وضعیت مردم محروم او را رادیکال تر کرد و به این باور رساند که تنها راه رسیدن به برابری انقلاب مسلحانه است . او در خاطرات خود از این سفر تحت عنوان خاطرات موتورسیکلت به تشریح وضعیت این کشورها و برداشت های خود از ان پرداخته است . پس از این سفر طولانی به دانشگاه برگشت و در سال 1953 فارغ التحصیل شد . پس از ان بار دیگر سفرش به کشورهای امریکای لاتین به عنوان پزشک را از سر گرفت . سفری که از گواتمالا شروع شد و به بولیوی ختم شد و البته در میانه راه تقریبا در همه جای دنیا چرخید .





    چه گوارا پزشکی بود که به یک چریک تبدیل شد . او البته یک روشنفکر هم بود . ژان پل سارتر و فرانتس فانون می خواند و همزمان استراتژی نظامی می اموخت ، فکر می کرد و خود شیوه جدیدی برای جنگ های چریکی تعریف می کرد ؛ شیوه ای که خود نهایتا در اجرای ان ناتوان ماند . اگرچه همچون الگوی ثابت مبارزه پارتیزانی با اقبال جوانان انقلابی هم عصر خویش مواجه شد و گویی باید زمان می گذشت تا این چریک ها نیز در میانه راه باز مانند و آهی از سر حسرت کشند . اگر ارنستو چه گوارا ، جامه پارتیزانی از تن به در نیاورد تا انقلاب کوبا را به دیگر مناطق صادر کند ، جوانان انقلابی هم البته به تاسی از چه گوارا ، جامه پارتیزانی پوشیدند و راه رفته و تجربه چه گوارا را خود تکرار کردند و در این تکرار یا سرنوشتی همچون اسطوره را خود تکرار کردند و در این تکرار یا سرنوشتی همچون اسطوره خویش یافتند یا خوش اقبال بودند و این شانس را یافتند که تصویر گویا و زنده ای از فعالیت های چریکی ترسیم کنند ؛ تصویری که در ان جوانان انقلابی پیراهن هایی با تصویر چه گوارا بر تن داشتند و همزمان اما یک علامن سوال را همراه فعالیت خویش می کردند ؛ ایا عصر چه گوارا با مرگ او به پایان رسیده یا هنوز هم می توان به پیروزی جنبش های چریکی دل بست ؟ این پرسش بسیار تکرار شد . هم اعضای گروه های چریکی در دیگر کشورهای مختلف ان را از خود پرسیدند و هم حتی جونان انقلابی فرانسه در مه 1968 و دیگرای نسیار هم البته همچنین .



    ادامه دارد...
    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


    ویرایش توسط Joseph Goebbels : 24th August 2012 در ساعت 10:40 AM


  4. 8 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    اپیزود اول : اسطوره اول
    ... و ان خط سوم : منم !


    حوادثی که در بهار 1968 دنیا را به لرزه انداخت بدون شک از تاثیرگذارترین وقایع تاریخی در قرن 20 بود . بشریت ان روز بر سر دو راهی سوسیالیسم-کمونیسم مدل شوروی و لیبرال دموکراسی امریکایی مانده بود و مخیر به انتخاب یکی از ان دو بود . سایه جنگ سرد در همه گیتی گسترده بود . پره های بالگردهای امریکایی در ویتنام ، نوای مرگ را در جنگل های انبوه هندوچین می نواختند ، شنی تانکهای شوروی ، بهار پراگ را به خزان تبدیل می کردند ، امریکا ابستن حوادثی بود که منجر به ترور مارتین لوتر کینگ ، رهبر جنبش سیاهان شد ، اشغال گران صهیونیستی یک تنه تمام غرور 200 میلیون عرب خاورمیانه را لگدکوب کرده بود ، شورش های کمونیستی در افریقا در استانه پیروزی بودند ، انقلاب های سوسیالیستی در امریکای لاتین با تلاش های افسران بلند مرتبه اطلاعاتی امریکایی خنثی میشد و اعتراض های کارگری و دانشجویی از المان غربی و انگلستان و سوئد تا مکزیکوسیتی ، ارامش را از جامعه گرفته بود . اما هیچ کدام به اندازه شورش در پاریس در یادها نماند .




    انگار ان روزها بشر دنبال راه فراری از وضعیتی می گشت که روز به روز جنگ جهانی سوم را نزدیکتر می کرد ؛ روزهای شکوه انقلابی و انارشیسم . امروز اما از ان شکوه و ان حس انارشی تنها دو یادگار برای بشریت در یادها باقی مانده است ؛ زوزه های خشمگین دوج چلنجر 1968 که صدای موتورش سرود انارشی گری انقلابی را در خیابان های ینگه دنیا می نواخت و دیگری یاد و خاطره انقلاب می 1968 در پاریس .


    مارشال دوگل ؛ قهرمان ملی فرانسه که به کمک چرچیل و ایزنهاور ، فرانسه را از زیر یوغ ارتش نازی خارج کرده بود ، سکان ریاست جمهوری فرانسه را در دست داشت . اما برنامه های کابینه او برای بسط اموزش دانشگاهی دچار مشکل شده بود . گروه های مختلف دانشجویی با افکار متفاوت اما متمایل به جریان های چپ بر اثر جرقه ای کوچک اتشی بزرگ به پا کردند . ان جرقه کوچک ، اتشی بزرگ به پا کردند . ان جرقه کوچک ، بحث بر سر ممنوعیت رفت و امد پسران به خوابگاه دختران از ساعات 11 شب به بعد در یکی از شعبات دانشگاه پاریس بود . به این ترتیب ، ماه می 1968 تبدیل به نمادی برای برافروختن جریان سومی شد که به " چپ نو " مشهور شد . جریان سوسیالیستی که علیه حاکمیت نظام اقتصاد بازار ازاد غرب به پاخاست و در عین حال از سوسیالیسم شرق هم علنا برائت می جویید . البته رهبران کرملین از اینکه می دیدند در مراکز فکری جهان غرب مثل پاریس و نیویورک جنبش های چپ گرا حاکم شده اند ، خوشحال بودند . اما انها خوب می دانستند که این " بچه دانشجو " های شکم سیر که پایه های تمدن سرمایه داری نوین ( بزرگترین دشمن اتحاد شوروی ) را هدف قرار داده اند ، ذره ای هم سرشان را به سمت گنبدهای طلایی برافراشته در دل مسکو نخواهند گرداند . انقلاب 1968 جریانی مستقل بود و تلاش می کرد که همچنان مستقل بماند . کارنامه احاد شوروی ، پس از اشغال چک و اسلواکی ، سیاه تر از ان بود که برای روشنفکران سوربن جذابیت داشه باشد . انها سخنگوی ( بخوانید رهبر انقلاب ) خود را داشتند ، پدر انقلابی خود را داشتند و رهبر معنوی و فکری خود را داشتند و البته نماد خود را ؛ " ارنستو چه گوارا " .


    مردی که ان روزها دیگر زنده نبود تا تبلور عقاید خود علیه نظام سرمایه داری و البته کمونیسم شوروی دوران خروشچف را در شعارهای دانشجویی سوربن ببیند . البته فقط شعارها نبود . تیپ ، ظاهر ، لباس و حتی مدل ریش چه گوارا همه زندگی دانشجویانی شده بود که در بهار سال 1968 ، کوچه های محله کقته لاتن پاریس را با اتومبیل های به اتش کشیده شده می بستند تا ان طور که چه گوارا خواسته بود ، تلاش های بین المللی تارهایی کل بشریت را ادامه دهند . چپ جدید با اموزش های هربرت مارکوزه و نماد جهان وطنش ارنستو چه گوارا می خواست ان جریان سومی باشد که بشریت را از چنگال عقاب و پنجه خرس نجات دهد . اما ان چنان که زندگی چه گوارا تبدیل به نماد زندگی ان کنشگران انقلابی چپ شده بود ، مرگ چه گوارا هم درس هایی داشت که اگر ان روزها ان " بچه دانشجو " ها با دقت و تجربه یک پیرمرد دنیا دیده مثل مارشال دوگل به ان نگاه می کردند . شاید امروز غیر از یاد و خاطره می 1968 و عکس های چه گوارا روی در و دیوارهای دانشگاه پاریس ، چیز دیگری هم از انها باقی بماند .





    چه قهرمان

    سال 1959 گروه های نظامی بین المللی که در میان ان ها آلمانی و یونانی نیز دیده میشد با همکاری دولت جمهوری دومنیکن و سازمان دهی امریکا عملیات گسترده ای را علیه دولت کوبا راه انداختند که کشور را درگیر جنگ داخلی ساخت.سال 1960 یک کشتی باری حامل سلاح ، ظاهرا به دلیل خرابکاری منفجر شد وصد نفر از خدمه و کارکنان اسکله در این واقعه کشته شدند. چه که در آن زمان همزمان چند پست دولتی را بر عهده داشت ، بلافاصله خود را به اسکله رساند و مشغول مداوای زخمی ها شد ودر مراسم تشییع قربانیان شکرت کرد.آلبرتو کوردا از حضور چه در این مراسم عکس هایی گرفت که یکی از ان ها تحت عنوان «چه قهرمان» مشهور شد. این همان عکسی است که امروز بر دیوار اتاق بسیاری از جوانان وبر تی شرت بسیاری از مردم در گوشه و کنار جهان نقش بسته است. بعدها همین عکس به عنوان مهمترین عکس قرن بیستم انتخاب شد .



    ادامه دارد...
    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .

    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


  6. 3 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    اپیزود دوم : زندگی زیر سایه مرگ
    سکوت مسلسل ها


    سایه مرگ نزدیک بود . چریک های انقلابی بولیوی ضربه سختی خورده بودند و تارومار شده ، در دل رشته کوه سر به فلک کشیده " آند " رها شده بودند . روستاییانی که قرار بود بعد از انقلاب بولیوی ازاد شوند ، چریک ها را رها کرده بودند و ارتش بولیوی قدم به قدم به فرمانده انها نزدیک میشد . فرمانده طبق معمول روزهای این 30 سال گذشته داشت برای مادر ارژانتینی اش نامه می نوشت : "... من یک ماجراجو هستم . اما نه از انهایی که برای اثبات شجاعتشان زندگی را به بازی می گیرند . من ذنبال مرگ نمی گیرم ، اما احتمال رویارویی با ان وجود دارد . پس شاید این خداحافظی من باشد . از این فرمانده کوچک هم یادی بکنید . "




    C.I.A یک تیم ویژه متخصص از نیروهای مخصوص ارتش امریکا را برای قتل فرمانده به منطقه فرستاده بود . افسران اطلاعاتی امریکا مستقیما در عملیات ارتش بولیوی حضور داشتند و ان را رهبری می کردند . در 7 اکتبر 1967 ، فلیکس رودریگز ، افسر سیا عملیات محاصره فرمانده چریکها را رهبری کرد . در این عملیات در دره یورو ، باقی مانده چریکهای انقلابی هم به کلی نابود شدند و فرمانده هم در حالی که به شدت زخمی شده بود ، اسیر شد . او را طناب پیچ کردند و به مدرسه ای که در ان نزدیکی بود بردند . فرمانده زخمی که در حال دست و پنجه نرم کردن با همراه قدیمی اش " نفس تنگی " بود ، یک روز تمام بازجویی شد . او یک کلمه هم حرف نزد . دو روز بعد ، در 9 اکتبر رییس جمهور بولیوی دستور اعدام فرمانده را صادر کرد . کشتن او افتخاری بزرگ برای نظامیان بود .برای همین مجبور شدند قرعه بکشند . قرعه به نام سرجوخه ماریوتران افتاد . او اول به دست و پاهای فرمانده شلیک کرد و بعد به سینه اش . در حالیکه فرمانده همچنان زنده بود و از درد به خود می پیچید ، 9 بار به او شلیک شد و سرانجام جان سپرد . جسدش را به سردخانه بیمارستان مالتا بردند و از ان عکس برداری کردند .


    دست هایش را برای تشخیص هویت از تنش جدا کردند و به ارژانتین فرستادند . یک هفته بعد در 15 اکتبر دولت کوبا مرگ فرمانده را تایید و 3 روز عزای عمومی اعلام کرد . در روز سوم ، دوست قدیمی فرمانده ، فیدل کاسترو در برابر جمعیتی بیش از 1000000 نفر در هاوانا از صفات بارز فرمانده سخن گفت . فرمانده ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا معروف به " چه " کشته شد تا این اسطوره قرن 20 شکل گیرد . مردی که اشعار پابلو نرودا را در کوله پشتی اش حمل می کرد اما موسیقی علاقه اش صدای رگبار مسلسل ها بود . جنبش ازادی خواهی امریکای لاتین را رهبری می کرد ؛ اما نه تنها جامعه ازاد غربی را تاب نمی اورد و بلکه حتی به تقابل با نسب جدید رهبران شوروی و خروشچف برخاست و انها را محافظه کار می خواند .


    ادامه دارد...

    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


  8. 2 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  9. #5
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    اپیزود سوم : روزهای سیراماسترا
    ایستاده در برابر تاریخ


    " انچه بدیهی است این است که امروزه هر شکلی از جامعه و هر تغییری در محیط امکان واقعی است که جایگاه خود را در تاریخ دارد . امروزه ما می توانیم جهان را به دوزخ تبدیل کنیم یا انرا در جهت مخالف هدایت کنیم . به این ترتیب به پایان نظریات مبتنی بر مدینه فاضله می رسیم ؛ نظریاتی که در گذشته وضع شدند تا برای توجیه شرایط خاص تاریخی و اجتماعی دست به دامن مدینه فاضله شوند . " این جمله هربرت مارکوزه مبین روح جنبش چپ نو در دهه 1960 است . از دیدگاه انها انجام هر عمل سیاسی برای رسیدن به مدینه فاضله در هر زمانی ممکن بود . این در حالی است که نظریات کلاسیک سوسیالیسم به زور تاریخ و فراهم شدن برای انقلاب و تشکیل مدینه فاضله معتقد بودند . چپ جدید معتقد بود که به هیچ وجه نباید کلیت نظام حاکم را پذیرفت .
    برای همین فعالیت های حزبی در چهارچوب نظام حاکم را هم اصلا نتیجه بخش نمی دانست . انها با کلیت جامعه به شکل امروزی مخالف بودند و اکثر افکاری چون با ضدیت بازندگی شهری و صنعتی ، روستاگرایی ، اقتدارگریزی ، انزواطلبی و توده گرایی داشتند . برخی از ارمان های انارشیسم کلاسیک مانند عدم تمرکز و دموکراسی مستقیم شورایی هم بر افکار چپ نو حاکم بود . بر همین اساس بود که مهم ترین مبارز چپ نو یعنی چه گوارا ، تحقق ارمان هایش را در استالینیسم می دید . اما چه گوارا دنبال چنین وضعیت خشونت باری بود ؟ ماجرا به چند سال قبل بر می گردد ؛ سال های بعد از جنگ جهانی دوم .


    تابستان 1954 روزهای خوبی برای چه گوارا نبود . او که ارمان های دوران جوانی اش را در ایده های دولت چپگرا و اصلاح طلب آربنز در گواتمالا دیده بود ، در انجا ساکن شده بود اما مدتی بعد ، چپ های اصلاح طلب گواتمالا شکست خوردند . در حقیقت سازمان سیا علیه انها کودتا کرده بود . چه به جنبش مسلحانه برای مقابله با کودتاچیان پیوسته بود . اما انها پیروز شدند و ببسیاری از یاران چپگرای دولت اصلاح طلب نیز کشته یا دستگیر شدند . اتفاقات گواتمالا باعث باور استقرار جامعه ارمانی چه گوارا به وسیله اسلحه را در او تقویت کند . بعد از گواتمالا بود که او دید " تا زمانی که امپریالیسم امریکا با تمام توان در برابر انها ایستاده است . اصلاح طلبی معنی ندارد ."
    او همراه تعدادی از معترضین کوبایی که در گواتمالا زندگی می کردند به مکزیکوسیتی رفت . انها او را به رائول کاسترو معرفی کردند .


    او نیز شبی چه را به منزل برادرش فیدل که رهبر جنبش چریکی کوبا دعوت کرد . هاوانا ، پایتخت کوبا ان روزها تبدیل به عیاشخانه پولدارهای امریکایی شده بود و بزرگترین ثروتش مزارع نیشکر ، سهم زمین داران فئودالی بود که به تنها چیزی که اهمیت نمی دادند ، وضعیت زندگی کشاورزان بود . ژنرال باتیستا ، زمامدار وقت کوبا زیر حمایت امریکا بود . فیدل و چه یک شب تمام تا صبح به بحث و مذاکره پرداختند و سیگار کشیدند . هنوز هوا روشن نشده بود که چه تصمیم گرفت با فیدل و همراهانش سوار کشتی به کوبا برود تا به عنوان پزشک در کنار انها برای ازادی کوبا خدمت کند.
    فیدل و 81 همراهش در اولین فرصت به نیروهای ارتش باتیستا حمله کردند . اما بسیاری از انها در درگیری های اولیه کشته شده ، یا پس از اسارت بلافاصله در دید مردم تیرباران شدند . از گروه کاسترو تنها حدود 20 نفر باقی مانده بود که به دو گروه تقسیم شدند . رهبری یکی از گروه ها بر عهده چه بود که تازه اموزش های نظامی را فراگرفته بود . هر دو گروه به کوه های سیراماسترا عقب نشینی کردند و انجا را پایگاه اموزشی و عضوگیری خود کردند .


    شهرت انها بعد از عملیات باعث شد مردم شهرها و روستاهای نزدیک به انها بپیوندند . مردم به انها می گفتند " ریشوها ".




    ریشوها برای انها مدرسه ، شورا و بیمارستان می ساختند . ارتش کوبا هم با تمام توان نظامی اش به پایگاه چریک ها در سیراماسترا حمله می کرد . چه گوارا که دیگر فرمانده شده بود ، از بسیاری از تله های ارتش نجات یافته بود و تبدیل به شخصیت دوست داشتنی انقلابیون شده بود.


    او نبوغ نظامی اش را در تابستان 1958 نشان داد ؛ وقتی که با خلق یک تاکتیک نظامی چریکی جدید ، با یک گروه کوچک پارتیزانی توانست یک گردان نظامی اموزش دیده را شکست دهد . اخرین روزهای همان سال بود که چه یک گروه کوچک از یارانش را برای حمله به سانتاکلارا ، دومین شهر بزرگ کوبا اماده کرد .


    او بارها به نیروهایش گفت که این حمله ای انتحاری است و بازگشتی در کار نیست . ولی اکثر افرادش در کنار او ماندند . با وجود انکه ارتش در برابر این حمله چریک ها از نیروی هوایی ، تانک و توپخانه استفاده کرد و حتی بدون هدف مشخص مناطق شهری را بمباران کرد ، پس از چندین روز پادگان و مقر پلیس شهر سقوط کرد و سانتاکلارا در اغوش چه گوارا جا گرفت .


    روزی که تمامی سانتاکلارا برای دیدنت از خواب برخاست ، روزی بود که دستان قدرتمند و پرافتخارت به قلب تاریخ شلیک کرد ، فرمانده چه گوارا .


    ادامه دارد...
    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40




  10. 3 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  11. #6
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    دیگران از چه ، چه می گویند ؟


    · چه کامل ترین انسان عصر ما بود . ( ژان پل سارتر )


    · انگار مسیح را از صلیب پایین کشیده بودند . ( پیترویس )


    · چرا فکر می کردند با کشتنش این مبارز را از سر راه بر می دارند ؟ امروز چه همه جا هست ؛ هر جا که کوچکترین اراده ای برای مبارزه با امپریالیسم وجود دارد . ( فیدل کاسترو )


    · چه نمادی الهام بخش است ؛ برای هر انسانی که به ازادی عشق می ورزد . ( نلسون ماندلا )



    · یک " هزار سال تنهایی " و یک میلیون صفحه دیگر می توانم درباره چه گوارا بنویسم . ( گابریل گارسیا مارکز )


    · معصومیت پیامبر گونه ای که در نگاه خیره چه وجود داشت به نمادی هیجان انگیز برای تمام پرولتاریای جهان تبدیل شد . ( فیدل کاسترو )

    ادامه دارد...
    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


  12. 2 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  13. #7
    یار همراه
    نوشته ها
    2,548
    ارسال تشکر
    17,332
    دریافت تشکر: 8,680
    قدرت امتیاز دهی
    15646
    Array

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    چند جمله مشهور چه :


    · مردم را دریاب . هرگز سازش مکن ! اری ، کسانی که سازش نمی کنند ، می میرند اما مرگشان عین زندگانی است . اری ، تو نیز می میری اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود .

    از گلوله نترس ! تو روح گلوله هستی . گلوله از زبان تو سخن خواهد گفت و از عمل تو شلیک خواهد شد .

    تو همان اندازه مفید هستی که من هستم . آه ، تو نمی دانی که تا چه اندازه کمک هایت برای مردم مفید است ؛ مردمی که روزی تو را قربانی خواهند کرد .


    · می دانستم که می خواهید به من شلیک کنید . من نباید زنده دستگیر میشدم . به فیدل بگویید این شکست به معنای پایان انقلاب نیست . این پیروزی در جای دیگری انجام خواهد شد . به آلیدا بگویید اینها را فراموش کند ، دوباره ازدواج کند و خوشحال باشد . به تحصیل بچه ها کمک کند . از سربازها بخواهید درست نشانه بگیرند . می دانم که مجبوری مرا بکشی . شلیک کن بزدل ! ولی بدان که یک مرد را کشتی .


    · بگذارید بگویم که یک انقلاب واقعی توسط حس بزرگی از عشق راهبری می شود .


    · هر اقدام ما بانگ نبردی است ضد امپریالیسم ...


    · هر سختی که مرا نکشد ، مرا قویتر می کند .


    · یک . دو . سه ! ویتنامی دیگر خلق می کنیم .


    · دستم بوی گل می داد ، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند ؛ اما هیچ کس فکر نکرد شاید گلی کاشته باشم .


    · نمی دانم که حکومت انقلابی باقی می ماند یا نه ، اما من مسلسل به دست تا اخرین نفس می جنگم ، به عنوان یک انسان ، غم انگیز است که دوستی نداشته باشی ؛ ... اما به عنوان یک انقلابی غم انگیزتر است که دشمنی نداشته باشی ، چون برای یک انقلابی نداشتن دشمن به معنای محافظه کار شدن و سازش است !


    · حتی مرگم را شکست به حساب نمی اورم ؛ به جای ان ، تنها حسرت ترانه ای ناتمام را با خود به گور خواهم برد...


    · باید همیشه اماده باشی تا در اعماق وجودت هر بی عدالتی را که برای هر فردی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق می افتد حس کنی ، این بهترین ویژگی انقلابی است .


    · از نظر انسانها سگ ها حیواناتی باوفا و مفید هستند ولی از نظر گرگها ، سگها گرگ هایی بودند که تن به بردگی دادند تا در اسایش و رفاه زندگی کنند .



    جمع اوری زندگی نامه چه گوارا : خانم مریم شبانی .
    منبع : ماهنامه دانستنیها / ش 40


  14. 2 کاربر از پست مفید Joseph Goebbels سپاس کرده اند .


  15. #8
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ارنستو چه گوارا ؛ چه شد که ارنستو اسطوره باقی ماند ؟

    سلام ارنستو جان

    من عاشقشم البته بعد از دکتر شریعتی-دکتر مصدق- پادشاهان عالیقدر ایران زمین (همچون کوروش-داریوش-نادر و....)- و هیتلر


    با اجازت مطلب ناب تو رو تو وبلاگم میذارم البته اگه اجازه میدی:


    http://ilamstudents.mihanblog.com/

  16. کاربرانی که از پست مفید M@hdi42 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معرفی: زندگینامه ارنستو برتارلی؛ ورزشکار کارآفرین
    توسط Almas Parsi در انجمن مدیریت کار آفرینی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th June 2013, 10:37 PM
  2. ••••• احساستو با تصوير نشون بده •••••
    توسط Alpha110 در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: 23rd December 2012, 02:11 PM
  3. تصویر: سنگ قبر استو جابز
    توسط Arash_tanha در انجمن اخبار تصویری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 22nd October 2011, 11:51 AM
  4. زندگی نامه ی ارنستو چگوارا
    توسط ЛίL∞F∆R در انجمن زندگي نامه
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: 12th May 2009, 05:17 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •