تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونم ”
تو ۱۵ سالگی : ” ولم کنین ”
تو ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”
تو ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”
تو ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود ”
تو ۳۵ سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”
تو ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”
تو هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . . .
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست .
با سلام ...
همیشه یه عقده ای دارم که اذیتم میکنه
میخواهم بروم در کرانها تا صدای جیغ غده بغضم به گوش احدی نرسد
آری دلم تنگ عزیزیست که خیلیها تا وجودش را حس میکنند قدرش را نمیدانند
خداوندااااااااااااا کجایی ؟؟؟؟؟ فقط فقط فقط 1بار دیگر میخواهم در لحظه ای که میخواهد ترکم کند کنارم باشد...
چرا انسانها درک حال مرا کردند چرا گولم زدند عزیزم فردا به خانه می اید...
دلم جیغ میخواهد جیغ...
با غروب یک عزیزم ان عزیزترینم در حال آب شدن است...
حکمت است.. حرفی که مردم و بزرگان بر سر این حادثه نهادند...
شاید حق با آنهاست درست اشت...
بیایید تا عزیزانتان را در کنارتان دارید قدرشان را بدانید شاید..
علاقه مندی ها (Bookmarks)