(مشهدی عباد عنوان یکی از برترین رمان های نثر و نظم آذری است که در صد سال اخیر به کتابت درآمده و متن بالا گوشه ای از این رمان زیبا و آموزنده است که برایتان آورده ام ! ماجرا از این قرار است که پیرمرد بقّالی به نام مشهدی عباد از دختر پانزده ساله ی یکی از اعیان شهر باکو که به علّت اعتیاد سرسام آور به قمار و باخت های پی در پی ، ورشکست و بی پول شده است ، خواستگاری می کند و او هم به ناچار و به جهت نیاز شدید به پول و پرداخت بدهی اش به طلبکاران ، با این وصلت موافقت می کند و از این راه به دفعات از مشهدی عباد پول می ستاند ! در نهایت روزی مشهدی عباد عنوان می کند که می خواهد دختر را " گلناز خانوم " از نزدیک ببیند و رستم بیگ هم موافقت می کند و این تصنیف ، روایت خوش و بش اولیّه این دو شخصیّت را شب آنروز در تالار پذیرایی خانه ی بزرگ رستم بیگ بیان می کند !
علاقه مندی ها (Bookmarks)