مقدمه :
يكي از انواع شعر فارسي ، نوع غنايي است . شعر غنايي ، شعري است كه مستقيماً احساسات و عواطف شخصي و خصوصي شاعر را بيان مي كند ، و شعري است كه بيانگر عشق شاعر ، پيري او و تأثر وي از مرگ خويشان و دوستان وي است ، و از وطن پرستي و بشر دوستي و خداشناسي او سخن مي گويد.
بطور كلي شعر غنايي هم بر اشعار عاشقانه اطلاق مي شود و هم بر اشعار تراويده از احساسات و عواطف شاعر اطلاق مي گردد و اگر مرثيه يا سوگ سروده را از دستة اشعار غنايي ذكر مي كنند ، صرفاً بدين دليل است كه مرثيه تراوش احساس و عواطف شاعر در مرگ و فقدان ديگري است.
از آن جا كه اين نوع شعر در يونان باستان با نواختن سازي به نام لير ( Lyre ) همراه بوده است ، به اين سبب آن را ليريك (Lyrique ) يا آوازي و غنايي مي خوانند.
در ادب اروپايي يا فرنگي اشعار غنايي كوتاه هستند و از اين جهت داراي محدوديت مي باشند و تقسيمات آنها بيشتر بر اساس صورت ظاهري يا قالب آنهاست . ولي در ادب فارسي چنين محدوديتي وجود ندارد و اشعار غنايي بلند و شيوا چون ويس و رامين فخرالدين اسعدگرگاني و ليلي و مجنون و خسرو و شيرين نظامي و فرهاد و شيرين وحشي در آسمان ادب فارسي مي درخشند ، و در ادب فارسي تقسيمات اشعار غنايي اغلب بر اساس محتوا و درون مايه است.
چون در شعر غنايي ، داستانهاي منظوم عاشقانه جلوه و نمودي ديگر دارند ؛ و همچنين اين اشعار در ادب ديرينه سال فارسي جايگاه خاصي دارند . گاه اين داستانها در لابلاي آثار حماسي و گاه به گونه اي مستقل پديد آمده اند. اين داستانها از آن جا كه به ترسيم دنياي مشترك وعمومي آدمي پرداخته اند و عشق را كه در جملگي ذرات هستي ساري و جاري است به تصوير كشيده اند ، از ديرباز خريداران و طرفداران فراواني داشته اند.
نكته اي كه ذكر آن بيش از ارائه شيوة كار خويش ضروري به نظر مي رسد ، آن است كه چون وحشي بافقي توفيق اتمام منظومة فرهاد و شيرين را نيافت و كار او را دو شاعر ديگر به نامهاي وصال شيراي و صابر ادامه دادند ، لذا لازم ديدم براي اين كه بهتر به بررسي تطبيقي اين اثر با سروده نظامي نايل گردم ، ابيات سروده وصال و صابر را نيز بررسي نمودم كه شيوة كار خود را به ترتيب زير بيان مي دارم :
ابتدا با اختصار تمام اين دو منظومة گرانسنگ را معرفي نمودم ، و از آن جا كه درون مايه اين دو ، عشق و شرح نسبت عشق است ، بحثي از عشق ، بخصوص عشق از ديدگاه نظامي و وحشي ترتيب دادم و بعد از آن به مقايسه اين دو اثر پرداخته ، اختلافها و اشتراكهاي آن دو را در چهار بخش زير عرضه داشتم :
1- بررسي وزن دو منظومه و چگونگي آغاز و انجام آنها.
2- بررسي شخصيت ها و قهرمانان اصلي داستان چون شخصيت فرهاد ، خسرو ، شيرين و شاپور . در اين بخش به معرفي شخصيت هاي مشترك در دو منظومه پرداخته ايم.
3- بررسي ماجراها و حوادث داستان در دو منظومه . در اين بخش نيز از بررسي ماجراها و حوادث خاص هر يك از منظومه ها خودداري شده است.
4- شيوة بيان و تصاوير شعري نظامي و وحشي . در اين بخش ، ابتدا به معرفي سبك دوره اي و شخصي هر يك از دو شاعر مزبور پرداخته ام و سپس به بيان ويژگي هاي سبكي آنان خصوصاً در دو منظومة مورد مطالعه پرداخته ام.
خسرو شيرين نظامي
مثنوي خسرو و شيرين دومين منظومه از خمسه يا پنج گنج نظامي است كه در سال 576 به پايان رسيده است .1 تعداد ابيات آن 6500 است كه به بحر « هزج مسدس مقصور محذوف » سروده شده است. اين منظومه به « اتابك شمس الدين محمد جهان پهلوان ايلدگز » ( 567-581 ) تقديم گرديده است . پس از سال 576 نيز گويا شاعر در آن تجديد نظري كرده و علاوه بر جهان پهلوان ، نام « طغرل ارسلان سلجوقي » (573-590) و « قزل ارسلان ايلدگز » (581-587) را نيز در منظومة خويش آورده است.
اين مثنوي در ماجراي عشقبازي خسرو پرويز با شيرين سروده و ساخته گرديده است . اين داستان از جمله داستانهاي اواخر عهد ساساني است كه در كتابهايي چون « المحاسن و الاضداد» جاحظ و « غرر اخبار ملوك الفرس » ثعالبي و « شاهنامه » فردوسي آمده است، دراين روايت ها ، شيرين كنيزكي ارمني است كه خسرو با او در عهد هرمز ، عشق مي بازد و همين كنيزك بعدها از زنان مشهور حرمسراي خسرو مي گردد ، در صورتي كه در خسرو و شيرين نظامي ، شيرين از شاهزادگان است.
« در تعدادي از نوشته هاي مورخان اسلامي كه ظاهراً از مآخذ پهلوي يا منقولات آنها آگهي داشتند ، هيچ نشاني از اصل قصه وجود نداشت . نه حمزة اصفهاني از داستان شيرين ياد كرده بود نه مؤلف « اخبار الطوال» ـ كه آن همه اطلاعات دربارة داستان خسرو و پرويز نقل مي كند از ذكر نام شيرين خالي است ـ هم در روايت مسعودي در مروج الذهب چيزي از اين قصه ياد نمي كند … در تاريخ بلعمي هم كه قبل از فردوسي چيزي به بيان مي آورد ، شيرين را همچون كنيزكي از جمله زنان او مي خواند … »2
در روايت نظامي از ميان قهرمانان داستان ، اشراف با شيرين است و اين ناشي از آن است كه نظامي فقط به روايتي كه در سرزمين ارمن رايج بوده است تكيه دارد و با اين عمل خواسته از منابع ديگر چون شاهنامه فردوسي دور بماند. نظامي عمداً قصد دوري از فردوسي را داشته است و در عين حال خواسته به خوانندگان و شنوندگان اين داستان نشان دهد كه جاي اين داستان در اثر فردوسي خالي است . چون فردوسي موقع سرودن اين داستان شصت سال داشته و ذكر چنين داستانهاي عاشقانه با سن و سال و حال و هواي او سازگار نبوده است ، و شور و حال جواني را مي طلبيده است.
نظامي در قسمتهاي مختلف و عناصر گوناگون اين داستان دخل و تصرف كرده است . مثلاً احتمال دارد شاپور را خودنظامي بنابراين كه عشق واسطه اي مي خواهد ، آفريده باشد و نام او را از خاطره دو تن از سرداران خسرو پرويز كه در بعضي جنگها با او بودند به نام هاي « شاپور ابرگان » و « شاپور انديگان » گرفته باشد و احتمال دارد شخصيت « بزرگ اميد » نيز از ساخته هاي خود نظامي باشد و آن را جانشين بزرگمهر كرده باشد كه مربي و استاد خسرو است ؛ چون در روايت ديگر نشاني از آن نيست. باربد نيز كه از نقش داران ماجراي خسرو و شيرين است ، بنا به روايت فردوسي در عهد جواني خسرو و آغاز جلوس او هنوز به دربار پادشاه راه نيافته بوداست. 3
« بر اساس تحقيقي كه « ميخائيل زند » عضو آكادمي اتحاد شوروي و ايرانشناس مشهور
در مورد نظامي به عمل آورده است ، نظامي ، منظومة خسرو و شيرين ، خصوصاً عشق پاك و بي آلايش شيرين نسبت به فرهاد را به پاس عشق زن نخستينش « آفاق » سروده است . آفاق كه به عنوان برده به دربار حاكم « دربند » فرستاده شده بود با شجاعت تن به هوسهاي حاكم نمي دهد و حاكم نيز از عشق آفاق و نظامي با اطلاع بود . براي گرامي داشت شاعر نسبت به هديه مخزن الاسرار ، كنيزك را به او مي بخشد . » 4
قراين و شواهد بسياري در قصة خسرو و شيرين نظامي وجود دارد كه نشان مي دهد روايت نظامي مبتني بر عناصر حكايات عاميانه است چون خوابي كه خسرو در آغاز داستان مي بيند كه نياي او به او مژده پادشاهي مي دهد. عاشق شدن به صورت ناديده هم يكي از ويژگي هاي قصه هاي عاميانه است و در روايت نظامي هم عشق خسرو به شيرين از حكايت شاپور اتفاق مي افتد ، شير كشتن پهلواني چون خسرو نيز از ضرورت هاي قصه هاي عاميانه است .
اعتقاد به وجود پري ها و نقش آنان در رويدادهاي روزانه از ديگر ويژگيهاي قصه هاي عاميانه است . در اين قصه نيز دربارة نقشي كه شاپور از خسرو مي كشد ، شيرين و همسالهاي او احتمال مي دهند در اين نقشزني پريان دست دارند و آن تصوير را كار پري مي پندارند.
رويدادهاي اتفاقي چون برخورد خسرو با شيرين در لحظه اي كه شيرين خود را در آب مي شويد ، از نشانه هاي تخيّل عاميانه است. جوي شير كندن فرهاد و كوهكني او نيز تنها در تخيل عاميانه گنجايي دارد هر چند كه در بعضي از مأخذ ديگر ( جز نظامي ) هم آمده است . فلسفه خوشباشي و عشق پاك خسرو و شيرين نيز ريشه در تخيل عاميانه داردكه از اين عشق در جاي خود بحث خواهد شد . 5
علاقه مندی ها (Bookmarks)