جمله غریبی به نظر می آید که اخلاقی بودن را بخریم و بفروشیم چون اخلاق را همیشه بالاتر از بده و بستانهای روزانه فرض کرده ایم .
اما عجیب آنکه بعض موارد خاص از شنیدن چنین معامله هایی تعجب نمی کنیم .
مثلا اگر بگویند در قبال ارتباط جنسی با زنی زیبا کاری را برایمان انجام بده یا مثلا پولی به فلان کس بده بنظر می آید داریم کار خجالت آوری انجام می دهیم .
ولی اگر بگویند فلان کار را برای ما انجام بده و در قبالش بعدها و بعد از مرگت همان تسهیلات قبلی شامل حالت می شود چندان بهمان بر نمی خورد خجالت نمی کشیم افتخار هم می کنیم .
حکمت آن خجالت و این افتخار چیست ؟ چرا آنجا شرمساری اینجا سرافرازی ؟
اساسا عملی که مبنای آن ترس یا طمع باشد را می توان عمل اخلاقی نامید ؟
پویا
علاقه مندی ها (Bookmarks)