با من راه بیا . . .
برای تو
از بیراهه های زیادی گذشته ام ...
با من راه بیا . . .
برای تو
از بیراهه های زیادی گذشته ام ...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
میترسم
بگویم
دوست َت دارم
کسی بشنود و
چشمی شور باشد
نگفته در دهانم
یخ بزند
عاشقانه هایم
از سکوتم
امـــا
تو بخـــوان هــــمه را...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
آب همیشه هم مایه حیات نیست...
پشت سر توکه ریخته شود مایه مرگ است!...
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
نمیدونم چرا چشم دلم
با لمس احساسم میخواد بخوونه...
اون بریل نمیدونه قدر اشکو میدونه....
درست
مثل وقتی که عاشقت شدم
باران می بارد
فکر کنم
دوباره کسی
عاشقت شده
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
اعتراف تلخیست .... اما ..عشقم و آن غریبه ... چقد به هم می آیند!! !!
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)