عکسی دیگر از پیشی دلبر من!
منتظرم اسمش رو حدس بزنید.
عکسی دیگر از پیشی دلبر من!
منتظرم اسمش رو حدس بزنید.
اسمش "پشمالو" هست ، من می دونم ، آخ که چه قدرم پشمالوه
"َشیکمون"
"نیلوفرِ کوچک"
"تیغ تیغی "
وای خیلی بانمکه خدا برات نگهش داره منم یکی می خوام ولی مامانم نمی ذاره البته در دوران کودکی گربه همسایه بالاییمون یه در میون میومد ایوان اتاق من و داداشم ، باهامون بازی می کرد ( از چش مامانم به دور )
ما هم یه زمانی 2 تا جوجه داشتیم ، که کوچیک تره مال من بود بابام وقتی جوجه ها رو خرید داشتن می مردن تفلکی ها یعنی بابام فقط دعا می کرد که تا خونه برسه اونا زنده بمونن و ما ببینیم که بابام جوجه رو خریده و خودشون مردن دیگـــه ، اما وقتی رسیدن به خونمون ، یه جونی گرفتن که نگــــــو ، بزرگ شدن و خروس شدن
یاد دوران کودکی افتادیا !
حالا که اینطوره بذارید منم بگم !
بابابزرگم اینا (منظورم 2تاشونه) خونشون تو یه روستا بود ! ازین خونه های روستایی که حیاطشون از خونشون بزرگتره
انواع حیوانات رو داشتند : از جوجه خروس گرفته تا گوسفند و گاو و بز و ...
من همیشه از دور نظارگر بودم !!!!! چون به نقل از خودم : دیدن حیوانات از دور خوش است !
ولی یه بار یه خرگوش خریدن ! خرگوشه خیلی بامزه بود حتی آدامس هم میخورد ! اولین حیوان و آخرین حیوانی که بهش دست زدم همین بود (البته به غیر از جانوران موذی که الانه باهاشون سرکار داریم)
ولی بچم مریض شد و چون اونجا دامپزشکی نبود مرد ! چه مراسم دفنی گرفتیم ما براش !
یه بار هم مامانم یه مرغ عشق گرفته بود ! از بس سروصدا میکرد دادیمش به همسایه پایینیمون
الان هم عمم مرغ و خروس داره تو خونش !!!! یعنی عیدا که میری خونش ، اینقده راحت میخوابی که نگو !!!! یا صدای اینا !!!!!
ارغنون این پیشیتو چند روز قرض میدی ببرمش این مرغ و خروسا رو بخوره !!!!!
من که ترجیح میدم و میرم خونه مامان بزرگم !!!! آخه حیوان و اینقده سروصدا ! هی وای من !!!!!
اگه میخواین تک تک دوستام و همسایه هامون هم میگم چه حیواناتی دارن به نیابت از همشون
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)