نفهمیدم به کل اصلا چه می گویی تو ای آقاعجب حالی عجب ذوقی روان است / نظر آید که ایزد در میان است
چه بحثی بوده است و غافل مجیدا / به رسم ش نبوده است و نائب رئیسا
منی چون بوده ام روزی سحرخوانی / ندا آمد زحق سویِ کنونی بخوشخوانی
آرزو دارم بشادی که باشی بخندی / نگاه دارم که آشتی بباشد بنازی
در آخر آید این راز به کامم که بگویم / نکند روزی بیاید که به نگاه ت ببینم
مرغ امید بتواند پرکشد به آسمان / که ایزد خواسته بماندش در دل هایمان
زبان مردها این است تماماً گنگ و ناخوانا
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)