اين روزها که دارم کاغذها و يادداشت‌هاي تکه - پاره‌ام را جمع و جور مي‌کنم، گاهي به يادداشت‌هايي بر مي‌خورم بهم ریخته و نامرتب و برگرفته شده از منابع مختلف. اما این تکه - پاره‌ها در گذر زمان نقش داشته‌اند در شکل‌گیری ذهنیت‌ام نسبت به جهان داستان و از آن‌ها تأثیر گرفته‌ام؛ اگرچه نا محسوس یا اندک. همین دستورالعمل‌های ساده به نظرم مهم هستند از اين نظر که اولا، نتيجه‌ي سال‌ها تجربه‌‌ي نويسندگانش هستند و به صورت بهتری ما را با سلوک شخصی آن‌ها رو به رو می‌کند. و ما سخت به این تجربه‌ها نیازمندیم. ثانیا، اين گزيده‌ها گاهي راه کارهاي مفيد و روش های آزمون شده را نشان می‌دهند براي نوشتن. علاوه بر اين‌ها،حداقل کاري که مي‌کنند تهيج و ترغيب به نوشتن است. فکر کردم از اين به بعد همين طور کم‌کم بگذارم‌شان همين‌جا. اين کار پايين هم جزو همين يادداشت‌هاي پراکنده و جمع آوري شده است. اگرچه متأسفانه موقع یادداشت کردن‌شان منابع‌شان را از یاد برده‌ام بنویسم.

۱. این خیال را از سرت دور کن که کار تو روزی به پایان می‌رسد. شماره‌های متوالی ۴۰۰ صفحه‌ای را به کلی نادیده بگیر و فقط روزی یک جمله بنویس که خیلی کمک می‌کند. بعد وقتی این یک صفحه تمام شد همیشه سخت حیرت زده می‌شوی.

۲. آزادانه و تا آن‌جا که ممکن است پیوسته و به سرعت بنویس و همه‌ی چیزها را به روی کاغذ بریز. هیچ گاه تصحیح و باز نویسی نکن تا زمانی که کل کار نوشته شود. باز نویسی مرحله به مرحله، معلوم شده است که نوعی بهانه برای ادامه ندادن است. این مسأله هم چنین جریان و ریتم کار را ، که می‌تواند فقط از نوعی تداعی نا آگاهانه با موضوع به دست آید کند می‌کند.

۳. مخاطب کلی را فراموش کن. مرحله اول، آن مخاطب بی‌نام و نشان، ترا سخت می‌ترساند و در مرحله دوم به خلاف تئاتر، اصلا مخاطبی وجود ندارد. در نوشتن مخاطب تو فقط یک خواننده‌ی واحد است. من به این نتیجه رسیده‌ام که گاهی گزینش یک شخص معین به صورت مخاطب، بسیار مؤثر است – شخص واقعی که او را می‌شناسی، یا شخصی فرضی.

۴. اگر توصیف صحنه‌ای یا بخشی از ماجرا به راحتی از کار در نمی‌آید و تو هم چنان فکر می‌کنی که باید بنویسی‌اش ـ کنارش بگذار و به نوشتن ادامه بده. وقتی کل مطلب را نوشتی می‌توانی دوباره به آن برگردی، چه بسا که دریابی دلیل سرسختی نشان دادنش این بوده است که جایش اصلا آن جا نبوده است.

۵. از صحنه‌ای که به نظرت بسیار عزیز، عزیزتر از مابقی، آمده است بر حذر باش. غالبا معلوم می‌شود که این صحنه چندان هم با بخش‌های دیگر هم خوانی ندارد.

۶. اگر از گفت و گو استفاده می‌کنی، ضمن نوشتن با صدای بلند گفت و گو را بخوان. تنها با یک چنین کاری است که نوشته صدای گفتار طبیعی را به خود می‌گیرد.


منبع:
http://nuri.blogfa.com/post-43.aspx