سکانس 4 : شخصیت ها در جنگ
به عنوان یک نویسنده باید جنگجوی خوبی هم باشیم و باید شخصیها رو با یکدیگر بجنگونیم . حتما دیدید کسانی رو که خروس جنگی ها را در دوران قدیم به جون هم مینداختند و یا حتما خودتون تا به حال جنگی بین مورچه ها ایجاد کردید اگر این تجربیات را در زندگی خود داشته باشید مطمئنا یک نویسنده ی خیلی خوبی هستند چون یک نویسنده ی خوب باید بتونه شخصیتهای داستانش را به جنگ بندازد و باید بی رحم باشد و مخلوقش را به جنگ بفرستد و همان قضیه شر و خوب و فلان و فلان که در اینجا خیلی پر کاربرد تره ، قهرمان و ضد قهرمان هم فراموش نشه شیوه ی هالیوودی بسیار عالی برای اکثر فیلم نامه ها .
شات 1 : کشمکش فیلمنامه
کشمکش نیروی عمده ی درام است . توجه ما را جلب می کند . به نحوی جادویی ما را در پی خود می کشد . حتی وقتی از هویت طرفین درگیر آگاه نیستیم ، این کار را می کند .
کشمکش عین نمایش است و نمایش عین کشمکش .
در فصل اول دیدیم که ماهیت درام فیلمنامه ، در یک عبارت ساده ریخته می شود : یک شخص با یک مسئله . مساله معمولا به این علت مطرح می شود که قهرمان می کوشد به هدفی دست پیدا کند و شخصی یا نیرویی تلاش می کند مانع این کار شود . یک رشته جنگ در پی می آید . این جنگ ها و بگومگوها ، محتوای اکثر فیلمنامه را تشکیل می دهد از این رو کشمکش قلب طپنده ی فیلمنامه محسوب می شود .
نویسندگان مبتدی گاهی حیرانند که چرا صحنه هایشان به نحو غیر منتظره ای کوتاه از آب در می آید یا چرا ملایم می نماید . جواب تقریبا در همه ی موارد از این قرار است که صحنه ها فاقد کشمکش هستند . وقتی شخصیت ها به کشمکش برخیزند و برای رسیدن به هدف کوتاه مدتی تلاش کنند ، صحنه نمی تواند به سرعت گره گشایی شود . بر عکس ، وقتی ساده و سریع گره گشایی شود ، به ندرت هیجان انگیز خواهد بود .
پذیرفتنی است که برخی از صحنه های فاقد کشمکش خوب کار کنند . معمولا این نوع صحنه ها عناصر سرگرم کننده ی دیگری چون طنز ، کنجکاوی یا رقص در خود دارند که برای تماشاگر مطبوع است و او را منحرف می سازد . جنسیت رو هم می تونیم اضافه کنیم .
اگر صحنه ای بین شخصیت هایی که طرز برخورد مشابهی نسبت به تمام جوانب طرح دارند ، در جریان باشد ، تنش کمی خواهد داشت . شخصیتها حرف زیادی برای گفتن ندارند . در حقیقت یک شخصیت اند .
شات 2 : انواع کشمکش
به طور سنتی کشمکش فیلم نامه به سه مقوله ی ساده تقسیم می شود : کشمکش با دیگران ، کشمکش با محیط و کشمکش با خود .
فیلمهای خیالی مقوله ی دیگری مطرح می کنند که دقیقا با سه نوع کشمکش فوق جور در نمی آید : کشمکش با مافوق طبیعت .
کشمکش با دیگران
در سر امتحان کنکور شخصی به سختی می کوشد تقلب کند و نگاهها ی زیرکانه ی مراقب . عاشق دختری شدی و پدر دختر پولداره و دختر رو به تو نمی دند و خیلی از چیزهای دیگری که باعث ایجاد درگیری بین شخصیت داستان با دیگر اشخاص می شود . یا بهتره بگوییم قهرمان با یک یا چند ضد قهرمان می جنگد .
کشمکش با دیگران غالبا با گفتگو یا کنش دراماتیک بیان می شود . حتی ممکن است به کمک مشغولبت ( اعمال ویژه ی شخصیت ) بروز کند .
گاهی کشمکش بادیگران خود را به طور ناخودآگاه بروز می دهد .
مثلا بین دو خواهر که در یک خانواده زندگی می کنند ، خواهر کوچکتر توجه بیشتری بهش می شه و این خودش زمینه ساز یک کشمکشه پنهانه . دختر کوچکتر هر روز مورد محبت پدر و مادر قرار می گیرد و دختر بزرگتر فقط احساس می کند محبت به او کمتر است . البته دختر هیچ گاه هیچ چیزی را بروز نمی دهد ولی تماشاگر می تونه احساس کنه که به دختر کوچکتر بیشتر لطف می شود .
دوشخصیت را در یک اتاق در کنار هم قرار دهید . اگر با هم موافق نباشند ، یک صحنه دارید . اگر مخالفت مصنوعی کنند ، یک صحنه ی مصنوعی دارید . اگر در اساس مخالف یکدیگر باشند ، به عبارت دیگر هر دو عقاید کاملا متضاد و متعصبانه ای داشته باشند ، یک صحنه ی هیجان انگیز دارید .
کشمکش با محیط
معمولترین نوع کشمکش با محیط ، طبیعت را به عنوان ضد قهرمان به کار می گیرد .
کشمکش با طبیعت بسیار مورد نوجه نویسندگان است و می تواند به عنوان نیروی محرک ، در خدمت اشتغال بیش تر آتش کشمکش بین آدمها یا کشمکش های دیگر قرار گیرد .
نمایشی کردن کشمکش با جامعه اغلب برای نویسندگان سخت است . جامعه بدون فردیت و فاقد نظم است .
چگونه قهرمان علیه چنین عامل بی هویتی بجنگد ؟ اکثر نویسندگان این مسئله را با خلق چند شخصیت کلیدی که نماد محیط وسیع تر خود هستند ، حل می کنند ، مثل یک شهردار .
کشمکش با نیروهای مافوق طبیعت
البته این مقوله تمام داستانهایی که در آنها قهرمانی با خدا یا شیطان ( و در ضمن نمایندگان آنها فرشته و اهریمن ) می جنگد و موجودات نامیرا از جمله اشباح ، ارواح ، اجنه ، خون آشام ها و موجودات گرگ نما را در بر می گیرد .
اغلب موجودات تخیلی علمی نیز در این مقوله جای می گیرند .
فکر نمی کنم جای توضیح داشته باشه ولی بهترین مثال هری پاتر می تونه باشه .
کشمکش با خود
شاید غنی ترین نوع کشمکش ، کشمکش با خود است . در این داستانها قهرمان دست به گریبان جنگی درونی است و معمولا با ترس یا وجدان خویش در جنگ است .
این که چه طور کشمکش باید بیرونی شود ، مشکلی است که اکثر نویسندگان با آن مواجه هستند . رمان نویسان راه حل های زیادی برای این مسئله دارند . آنها خیلی ساده به خواننده می گویند که شخصیت ها چه احساسی دارند . اما فیلمنامه نویسان چنین شیوه ی ساده ای را برای افشای آنچه در قلب یا ذهن شخصیت می گذرد ، ندارند . سر راست ترین راه حل فیلمنامه نویسان استفاده از گفت و گو است ، به این ترتیب که اجازه دهند شخصیت احساسش را برای دیگری تعریف کند . روش بصری تر و نه چندان ساده نماد گرایی است که به شخصه به این کار بسیار علاقه دارم .
این نماد گرایی به نظر من کاری خلاقانه است و توضیحی نمی دهم . سعی کنید نماد ها را بشناسید و حتی می تونید خودتون نماد درست کنید البته پیشنهاد می کنم این کار را نکنید چون باید تماشاگر نماد شما را بشناسد .
شخصیت های متضاد
کشمکش تقریبا به ناگزیر در صحنه هایی به وجود می آید که شخصیتهایی با اهداف یا دیدگاههای مختلف وجود داشته باشند .
شخصیتها با دیدگاه های یکسان هیچ نوع زیبایی ندارند و حوصله ی آدم را به سر می برند . صحنه ای که دارای مسئله باشد ، تنش ایجاد می کند ؛ و تنش که خود از طریق کشمکش به وجود می آید ، باعث سرگرمی می شود .
علاقه مندی ها (Bookmarks)