دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: زندگی نامه دکتر شیخ

  1. #1
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض زندگی نامه دکتر شیخ

    زندگينامه دكتر شيخ :

    دكتر مرتضي شيخ در سال 1286 ه.ش در تهران به دنيا آمد . دوران كودكي و همچنين تحصيلات خود را تا سطح مدرسه عالي طب در همان شهر ادامه داد و با درجه دكتراي طب فارغ التحصيل شد .
    پدر ايشان به شغل زرگري مشغول بود و پس از آنكه به دلايلي دچار مشكل مالي گشت ، دكتر شيخ - ياور و پشتيبان پدر - ضمن تحصيل به ايشان هم ياري مي رساند.
    از همين زمان بود كه با مشكلات طبقه محروم آشنا شد و گويي با خود عهد بست تا تمامي توان خود را صرف اين قشر نمايد .
    دكتر علاوه بر اين ، چون برادري دلسوز متعهدانه از سه خواهر و برادرش نيز نگهداري نمود تا هر يك با تحصيلات مناسب به مشاغل شريفي چون آموزگاري و خدمت در پرورشگاهها و خدمات انساني ديگر اشتغال يافتند . همچنين برادر مرحوم دكتر به خدمت ارتش در آمد و خود نيز از آنجا كه معتقد بود عاطفي ترين حرفه جهت ياري مردم پزشكي است همين شغل را بر گزيد .
    نقل است از ايشان بيمار قبل از احتياج به درمان ، نياز به پرورش روان دارد و در همين راستا با بيماران خود چنان صميمي مي گشت كه بقول مراجعين دستش سبك مي گرديد و پس از خروج از مطب دكتر احساس مي کردند كه بسياري از آلامشان كاسته شده است .
    وي پس از اخذ درجه دكترا به خدمت سربازي احضار شد. سپس به ماكو و مراغه رفته و آنگاه در عزيمت به سيستان و بلوچستان و خدمت در آن منطقه موفق به تأسيس بيمارستان دولتي گرديد تا مردم مستضعف آن ديار بتوانند از خدمات رايگان بهره ببرند .
    دكتر پس از ازدواج از طريق ادراه تابعه ( بهداري ) به مشهد منتقل و در قالب همان دايره در كارخانه قند مشغول به خدمت شد.
    محدوديت ميزان خدمات رساني، دكتر را بر آن داشت تا در نقاط محروم شهر چندين مطب افتتاح كند . اين مطبها ابتدا در ميدان شهرداري امروز و سپس در نقاط محروم ديگري چون سرشور، فلكه برق و محله نوغان تاسيس شدند.
    وي در پاسخ اين سئوال دكتر حسين خديوجم كه مي پرسد : چرا فقط در نقاط محروم مطب زده ايد ؟ مي گويد: چون مردم امكان آمدن به مطب مرا ندارند و اياب و ذهاب ايجاد هزينه مي كند لذا من به ميان آنها رفته ام .
    دكتر مرتضي شيخ 69 سال با عزت تمام در ميان مردم زيست و با مردم خنديد و با آنها بيشتر از آنها گريست . در رنجها التيامي به دردها بود و دست پر عطوفتش هميشه ياري بخش افتادگان بود .
    خصوصيات اخلاقي :
    دكتر روحي عظيم و متواضع داشت . درمقابل مريض هايش با فروتني رفتار مي كرد، گويي چون يكي از آنهاست .به حق عاشق مردم بود و به تمامي آنان كه عاشق مردم بودند عشق مي ورزيد و در مقابل آنان كه وابستگي شديدي به مسايل مادي داشتند شديدا جبهه مي گرفت و اعتقاد راسخ داشت كه مفهوم زندگي واقعي خدمت به مردم محروم است .
    خدمت به افراد ثروتمند چندان برايش ارزشي نداشت، چرا كه معتقد بود براي خدمت به اين افراد پزشكان زيادي حاضرند .
    برخورد ايشان با اختلاف سن و روحيه بيماران فرق مي كرد . او با جوانان آنگونه برخورد مي كرد كه گويي همسن آنان است و اينگونه بود كه براحتي با اقشار مختلف رابطه برقرا ر مي كرد و در يك كلام عاشق مردم بود .
    دوران اواخر عمر و پس از فوت :
    در سال 1352 دكتر به علت بيماري سخت بستري مي گردد و مردم بطور خود جوش براي وي مراسم دعا بر پا نمودند و پس از فوت ايشان آنچنان مراسم تشييع با شكوهي براي وي به عمل آوردند كه تا كنون شهر مشهد چنين مراسمي در خود نديده بود .
    دكتر شيخ در سال 1355 شمسي پس از چند سال بيماري به ديدار حق شتافت و خيل عظيمي از معشوقان خود را عزادار نمود .
    مراسم تشييع با شكوه وي با شهادت امام رضا (ع ) تقارن زماني داشت و توسط مردم قدر شناس مشهد بسيار باشكوه برگزار شد . جلوه اين مراسم زماني بيشتر شد كه شركت كنندگان دسته هاي سوگواري براي شهادت امام رضا (ع) نيز به گروه عزاداران مرحوم دكتر پيوستند .
    به حدي كه به استاندار وقت خبر رسيدو وي دستور داد كه پيكر وي را در حرم مطهر به خاك بسپارند ، عليرغم اينكه دكتر سفارش نموده بود وي را در قبرستان عمومي شهر دفن كنند. به هر حال محبت مردم ، توفيق و سعادت همجواري باحضرت رضا(ع) را نصيب ايشان كرد . و بهتر است بدانيم كه در مراسم عزاداري در مسجد حوض لقمان كه توسط مردم براي آخرين وداعها با دكتر برگزارشده بود و خانواده وي نيز حضور داشتند، سخنران مراسم يك فرد درشكه چي بود كه به تقاضاي خود پشت تريبون رفت و در باب خوبيهاي دكتر صحبت كرد.
    و اين است كه بعد از فوت دكتر خانواده وي هميشه و هميشه و حتي اكنون بعد از 28 سال خود را وامدار مردم مي دانند، چرا كه اين مردم بودند كه دراين مدت بهترين محبتها را نسبت به خانواده وي روا داشتند و با پاكترين ابراز محبتها ياد آن مرحوم را تا كنون- و با ياري خدا پس از اين هم - زنده نگه داشتند

    يادش گرامي وپيروان مكتبش افزون باد
    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  2. 2 کاربر از پست مفید Admin سپاس کرده اند .


  3. #2
    مدیر کـــــــل ســــایت
    رشته تحصیلی
    مهندسی کامپیوتر - نرم افزار
    اکانت شخصی
    ندارد
    نوشته ها
    7,883
    ارسال تشکر
    9,788
    دریافت تشکر: 29,042
    قدرت امتیاز دهی
    13974
    Array
    Admin's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : زندگی نامه دکتر شیخ

    خاطراتی از دکتر شیخ






    دکتر مرتضی شیخ ، پزشک انسان دوستی است که در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطرهای از او نداشته باشد یا نشنیده باشد.

    دکتر شیخ از مردم پولی نمی گرفت و هر کس هرچه می خواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود می‌انداخت و چون حق ویزیت دکتر 5 ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آنزمان)، اکثر مواقع، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده می‌شد.

    محله ما در مشهد نزدیک کوچه دکتر شیخ است. مادرم از قول دختر دکتر شیخ تعریف می کرد که روزی متوجه شدم، پدر مشغول شستن و ضد عفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است!

    با تعجب گفتم: پدر بازیتان گرفته است؟ چرا سر نوشابه ها را می شورید؟

    و پدر جوابی داد که اشکم را در آورد.

    او گفت:

    دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سر نوشابه‌های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند، این سر نوشابه‌های تمیز را آخر شب در اطراف مطب می‌ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از اینها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی‌ها‌ خجالت می‌کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.

    خاطراتی از دکتر شیخ

    - نقل از يك سبزي فروش :ابتدا كه دكتر در محله سرشور مطب بازكرده بود و من هنوز ايشان را نمي شناختم. هر روز قبل از رفتن به مطب نزد من مي آمد و قيمت سبزيها را يادداشت مي كرد اما خريد نمي كرد ، پس از چند روز حوصله ام سر رفت و با كمي پرخاش به او گفتم : مگر تو بازرسي كه هر روز مي آيي و وقت مرا مي گيري ؟ وي گفت : خير، من دكتر شيخ هستم و قيمت سبزيجات را براي آن مي پرسم تا ارزانترين آنها را براي بيماران خودم تجويز كنم .

    - از دكتر حسين خديوجم نقل است :روزي در مطب دكتر بودم و او براي بيمارانش آب پاچه تجويز مي كرد. از ايشان پرسيدم چرا بجاي سوپ جوجه ، آب پاچه تجويز مي كنيد ؟ ايشان گفتند : چون براي جبران ضعف بدن بيمار مانند سوپ جوجه موثر است و مهمتر آنكه پاچه گوسفند ارزان است .

    - روزي در اواخر عمر كه دكتر در بستر بيماري بود و همانجا هم بيمار مي ديد، يكي از فرزندان وي به ايشان پيشنهاد كرد حداقل ويزيت را 5 تومان كنيد ، دكتر در جواب گفت : عزيزم من يا ديوانه ام يا پيغمبرم ، اگر ديوانه ام كه با ديوانه كاري نمي توانيد بكنيد و اگر پيغمبرم بيخود مي كنيد به پيغمبر خدا دستور مي دهيد .

    - روزي مردي از دكتر سئوال مي كند: شما چرا با اين سن و خستگي ناشي از كار از موتور سيكلت استفاده مي كنيد؟ دكتر در جواب مي گويد :منزل مريضهايي كه من به عيادتشان مي روم آنقدر پيچ در پيچ است و كوچه هاي تنگ دارد كه هيچ ماشيني از آن نمي تواند عبور كند، بنابراين مجبورم با موتور به عيادتشان بروم .

    و آري اين اوج عزت انساني است ، طوري زندگي كند كه حتي نام خود را هم به فراموشي بسپارد و بحدي در خدمت مردم و البته براي رضاي خالق غرق باشد و پس از مرگ احسان و عظمت كارش آشكار گردد. دكتر شيخ بيش از اينكه دكتر باشد معلمي بود كه اخلاق همراه با مهرباني و صفا را به شاگردان و مريدان مكتبش آموزش داد.

    نخبه یعنی خودباوری انسان و پس از خود باوری کاری غیر ممکن نمی شود

  4. 2 کاربر از پست مفید Admin سپاس کرده اند .


  5. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    351
    ارسال تشکر
    1,120
    دریافت تشکر: 1,093
    قدرت امتیاز دهی
    28
    Array

    پیش فرض پاسخ : زندگی نامه دکتر شیخ

    سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز،مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. امیدوارم من در اشتباه باشم که فکر میکنم ،تعداد چنین افرادی رو به زوال رفته.
    چون با امید زنده ایم ، ارزنده ایم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •