آخرین سیستم
- فهرست
- آدرس
- تیتر
- غزل
- پنجره
- گیر ذهنی
- پروژه ی صد ساله
- عریضه
- ترافیک
- الو
- دکتر گفت
- مکالمه
- گزارش
- معشوق
- کشف
- سفر
- هستی
- eblis
- شعر
- ت
- راهی
آخرین سیستم
- فهرست
- آدرس
- تیتر
- غزل
- پنجره
- گیر ذهنی
- پروژه ی صد ساله
- عریضه
- ترافیک
- الو
- دکتر گفت
- مکالمه
- گزارش
- معشوق
- کشف
- سفر
- هستی
- eblis
- شعر
- ت
- راهی
فهرست
روی خواب های خاکستری ام ، ستاره بپاش
زنگ بزن شب ها به شماره ی بی گوشی
به جای لامپ های تنگستن، ماه را بیاویز
لاک گرفتن نام تو به این سادگی ها نیست ، لای سررسیدم بمان
و گاهی نگاه کن
به نیازمندیهایی
که فهرست کرده ام.
آدرس
الفبای آسمان به زمین نمی رسد
ولی
نسخه های رسولان رایانه موجود است :
- راه خوشبخت زیستن
- روش عشق ورزیدن
- انسان خیلی خیلی مدرن
- اعتماد به نفس در ده درس ...
ببین !
گمشده ها به گمشده ها آدرس می دهند
بیچاره زمینی که مترسک ها شخم بزنند.
پنجره
پنجره ام رو به خیابان گوش می دهد :
- خشیدنِ جاروهای شهرداری
- شلوغی صف های شیر
- ویراژهای بی مقصد
- بلندگوی سرماخورده ی وانت های ولگرد...
پنجره ام به خیابان نگاه می کند:
پیرزنی در خیالِ سفره ی ظهر ، استخاره می کند تا غروب
و در جوابِ ماشینِ حساب ،
بدهکار می ماند پدری که پاکت های بزرگی نمی آورد...
لابد صدای سکه های زرد را شنیده اند-
آدمهایی که مشتریِ دائم دکه ها هستند
لابد صدای زنگ مدرسه های مؤنث را شنیده اند-
مردان میانسالی که در مواضعِ با منظره اتراق کرده اند
و لابد به خاطر آرمان هایشان به پا خواسته اند-
این دو نفر که بر سر جای پارک دوئل می کنند...
می بینی؟
من می ترسم
اما
حواس پنجره ام
همیشه به خیابان است.
ترافیک
به تاکسی گفتم : انقلاب؟
ترمز کرد
سوار شدم
و سلام ، در صدای رادیو سرد شد :
چه هوای داغی !
ارز با قرض برابری نمی کند
و بنزین ، متری هزار
توطئه بر توسعه مقدم است
و دانشمندان ، فرمول خوشحالی زمین را خواب دیده اند
این درحالی است که ما
پشت یک چراغ خیلی قرمز
عرق خستگی به هم می پاشیم...
این بود خلاصه بهترین خبرها
و راننده گفت : انقلاب .
دکتر گفت :
خیابان ها ، عروق شهر هستند
اتوبوس ها ، گلبول های سرخ و سفید
و میدان اصلی ، زندگی را پُمپاژ می کند
بعد
هر کسی به کار خودش می رسد
تا هیچ عضوی تعطیل نماند
و شهر ، یک آناتومی قشنگ باشد برای زمین...
و خوش به حال دنیایی که دکتر نمی خواهد ، همین !
معشوق
منتظر باش که خیابان سلامت کند
و خط های عابر ، خاک پایت شوند...
نازک تر از گل نخواه
و بقیه ی پولت را بگیر...
به پسرت اینترنت بگو مودب باشد
و عاقل اندر سفیه نگاه کن به کوچه های کثیف
روزنامه را بگو به موقع بیاید
و مترو ، به کارش برسد...
لطفا همه چیز را بازرسی کن
شهر تو ، خانه ی توست.
کشف
نگاه کن که زمین چقدر بهشت است و چقدر جهنم
و آدمها چقدر شبیه شهروندان آخرت هستند...
انگار که قیامت برگذار شده است یکبار
و گفته است : برمی گردم دوباره.
هستی
وقتی که دلهره دارم
وقتی که پشت چراغ ها هدر می روم
وقتی که هپروت می زند به تنهایی
نیستی...
وقتی که زیر دست و پای اقتصاد لِه می شوم
وقتی که مونیتور ، دانایی ام را دور می زند
وقتی که بلندگوها بالا می آورند
نیستی...
وقتی که نیستی ، اینهمه هذیان نازل می شود
و اینهمه کاغذ - از سرمایه ی ملی – سیاه...
تو را کجای جمله ها جا بزنم
ای نیستی بی نهایت !
کجای این جمله ها؟
شعر
نمی نویسم چه کارتونهایی می بینم ، نمی نویسم
نمی نویسم که نگاهم تو نی نی پنجره یی ست...
من به سبک صریح خیابان شعار می دهم
و مشت های مشابه ام ، راه می افتند .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)