دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 3 از 16 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 153

موضوع: اشعار رهی معیری

  1. #21
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    خلقت زن
    کیَم من دردمند ناتوانی
    اسیری خسته ای افسرده جانی
    تذروی آشیان بر باد رفته
    به دام افتاده ای از یاد رفته
    دلم بیمار و لب خاموش و رخ زرد
    همه سوز و همه داغ و همه درد
    بود آسان علاج درد بیمار
    چو دل بیمار شد مشکل شود کار
    نه دمسازی که با وی راز گویم
    نه یاری تا غم دل باز گویم
    درین محفل چو من حسرت کشی نیست
    بسوز سینه من آتشی نیست
    الهی در کمند زن نیفتی
    وگر افتی بروز من نیفتی
    میان بر بسته چون خونخواره دشمن
    دلازاری بآزار دل من
    دلم از خوی او دمساز درد است
    زن بد خو بلای جان مرد است
    زنان چون آتشند از تندخویی
    زن و آتش ز یک جنسند گویی
    نه تنها نامراد آن دل شکن باد
    که نفرین خدا بر هر چه زن باد
    نباشد در مقام حیله و فن
    کم از نا پارسا زن پارسا زن
    زنان در مکر و حیلت گونه گونند
    زیانند و فریبند و فسونند
    چو زن یار کسان شد ما را از او به
    چون تر دامن بود گل و خار از او به
    حذر کن ز آن بت نسرین برودوش
    که هر دم با خسی گردد هم آغوش
    منه در محفل عشرت چراغی
    کزو پروانه ای گیرد سراغی
    میفشان دانه در راه تذروی
    که ماوا گیرد از سروی به سروی
    وفاداری مجوی از زن که بیجاست
    کزین بر بط نخیزد نغمه راست
    درون کعبه شوق دیر دارد
    سری با تو سری با غیر دارد
    جهان داور چو گیتی را بنا کرد
    پی ایجاد زن اندیشهها کرد
    مهیا تا کند اجزای او را
    ستاند از لاله و گل رنگ و بو را
    ز دریا عمق و از خورشید گرمی
    ز آهن سختی از گلبرگ نرمی
    تکاپو از نسیم و مویه از جوی
    ز شاخ تر گراییدن به هر سوی
    ز امواج خروشان تندخویی
    ز روز و شب دورنگی ودورویی
    صفا از صبح و شور انگیزی از می
    شکر افشانی و شیرینی از ن ی
    ز طبع زهره شادی آفرینی
    ز پروین شیوه بالا نشینی
    ز آتش گرمی و دم سردی از آب
    خیال انگیزی از شبهای مهتاب
    گرانسنگی ز لعل کوهساری
    سبکروحی ز مرغان بهاری
    فریب مار و دوراندیشی از مور
    طراوت از بهشت و جلوه از حور
    ز جادوی فلک تزویر و نیرنگ
    تکبر از پلنگ آهنین چنگ
    ز گرگ تیز دندان کینه جویی
    ز طوطی حرف نا سنجیده گویی
    ز باد هرزه پو نا استواری
    ز دور آسمان نا پایداری
    جهانی را به هم آمیخت ایزد
    همه در قالب زن ریخت ایزد
    ندارد در جهان همتای دیگر
    به دنیا در بود دنیای دیگر
    ز طبع زن به غیر از شر چه خواهی ؟
    وزین موجود افسونگر چه خواهی ؟
    اگر زن نو گل باغ جهان است
    چرا چون خار سرتا پا زبان است ؟
    چه بودی گر سراپا گوش بودی
    چو گل با صد زبان خاموش بودی
    چنین خواندم زمانی درکتابی
    ز گفتار حکیم نکته یابی
    دو نوبت مرد عشرت ساز گردد
    در دولت به رویش باز گردد
    یکی آن شب که با گوهر فشانی
    رباید مهر از گنجی که دانی
    دگر روزی که گنجور هوس کیش
    به خاک اندر نهد گنجینه خویش
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  2. #22
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    گنجینه دل
    چشم فروبسته اگر وا کنی
    درتو بود هر چه تمنا کنی
    عافیت از غیر نصیب تو نیست
    غیر تو ای خسته طبیب تونیست
    از تو بود راحت بیمار تو
    نیست به غیر از تو پرستار تو
    همدم خود شو که حبیب خودی
    چاره خود کن که طبیب خودی
    غیر که غافل ز دل زار تست
    بی خبر از مصلحت کار تست
    بر حذر از مصلحت اندیش باش
    مصلحت اندیش دل خویش باش
    چشم بصیرت نگشایی چرا ؟
    بی خبر از خویش چرایی چرا ؟
    صید که درمانده ز هر سو شده است
    غفلت او دام ره او شده است
    تا ره غفلت سپرد پای تو
    دام بود جای تو ای وای تو
    خواجه مقبل که ز خود غافلی
    خواجه نه ای بنده نا مقبلی
    از ره غفلت به گدایی رسی
    ور به خود ایی به خدایی رسی
    پیر تهی کیسه بی خانه ای
    داشت مکان در دل ویرانه ای
    روز به دریوزگی از بخت شوم
    شام به ویرانه درون همچو بوم
    گنج زری بود در آن خاکدان
    چون پری از دیده مردم نهان
    پای گدا بر سر آن گنج بود
    لیک ز غفلت به غم ورنج بود
    گنج صفت خانه به ویرانه داشت
    غافل از آن گنج کهد ر خانه داشت
    عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
    مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
    ای شده نالان ز غمو رنج خویش
    چند نداری خبر از گنج خویش؟
    گنج تو باشد دل آگاه تو
    گوهر تو اشک سحرگاه تو
    مایه امید مدان غیر را
    کعبه حاجات مخوان دیر را
    غیر ز دلخواه تو آگاه نیست
    ز آنکه د لی رابدلی راه نیست
    خواهش مرهم ز دل ریش کن
    هر چه طلب می کنی از خویش کن
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  3. #23
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    سوگند
    لاله رویی بر گل سرخی نگاشت
    کز سیه چشمان نگیرم دلبری
    از لب من کس نیابد بوسه ای
    وز کف من کس ننوشد ساغری
    تا نیفتد پایش اندر بند ها
    یاد کرد آن تازه گل سوگند ها
    ناگهان باد صبا دامن کشان
    سوی سرو و لاله شمشاد رفت
    فارغ از پیمان نگشته نازنین
    کز نسیمی برگ گل بر باد رفت
    خنده زد گل بر رخ دلبند او
    کآن چنان بر باد شد سوگند او
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  4. #24
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    گل یخ
    به دیماه کز گشت گردان سپهر
    سحاب افکند پرده بر روی مهر
    ز دم سردی ابر سنجاب پوش
    ردای قصب کوه گیرد بهدوش
    جهان پوشد از برف سیمین حریر
    کشد پرده سیمگون آبگیر
    شود دامن باغ از گل تهی
    چمن ماند از زلف سنبل تهی
    دا آن فتنه انگیز طوفان مرگ
    که نه غنچه ماند به گلبن نه برگ
    گلی روشنی بخش بستان شود
    چراغ دل بوستانیان شود
    صبا را کند مست گیسوی خویش
    جهان را بر انگیزد از بوی خویش
    گل بخ بخوانندش و ای شگفت
    کزو باغ افسرده گرمی گرفت
    ز گلها از آن سر بر افراخته است
    که با باغ بی برک و بر ساخته است
    تو نیز ای گل آتشین چهر من
    که انگیختی آتش مهر من
    ز پیری چو افسرد جان در تنم
    تهی از گل و لاله شد گلشنم
    سیه کاری اختر سیه فام
    سیه موی من کرد چون سیم خار
    سهی سروم از بار غم گشت پست
    مرا برف پیری به سرنشست
    به دلجویم در کنار آمدی
    ز مستان غم را بهار آمدی
    گل بخ گر آورد بستان بهدست
    مرا آتشین لاله ای چون تو هست
    ز گلچهرگان سر بر افراختی
    که با جان افسرده ای ساختی
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  5. #25
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    راز شب
    شب چو بوسیدم لب گلگون او
    گشت لرزان قامت موزون او
    زیر گیسو کرد پنهان روی خویش
    ماه را پوشید با گیسوی خویش
    گفتمش : ای روی تو صبح امید
    در دل شب بوسه ما را که دید ؟
    قصه پردازی در این صحرا نبود
    چشم غمازی به سوی ما نبود
    غنچه خاموش او چون گ ل شکفت
    بر من از حیرت نگاهی کرد و گفت
    با خبر از راز ما گردید شب
    بوسه ای دادیم و آن را دید شب
    بوسه را شب دید و با مهتاب گفت
    ماه خندید و به موج آب گفت
    موج دریا جانب پارو شتافت
    راز ما گفت و به دیگر سو شتافت
    قصه را پارو به قایق باز گفت
    داستان دلکشی ز آن راز گفت
    گفت قایق هم به قایق بان خویش
    مانده بود این راز اگر در پیش او
    دل نبود آشفته از تشویش او
    لیک درد اینجاست کان ناپخته مرد
    با زنی آن راز را ابراز کرد
    گفت با زن مرد غافل راز را
    آن تهی طبل بلند آواز را
    لا جرم فردا از آن راز نهفت
    قصه گویان قصه ها خواهند گفت
    زن به غمازی دهان وا می کند
    راز را چون روز افشا می کند
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  6. #26
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    سنگریزه


    روزی به جای لعل و گوهر سنگریزه ای
    بردم به زرگری که بر انگشتری نهد
    بنشاندش به حلقه زرین عقیق وار
    آنسان که داغ بر دل هر مشتری نهد
    زرگر ز من ستاند و بر او خیره بنگریست
    وانگه به خنده گفت که این سنگریزه چیست ؟
    حیف ایدم ز حلقه زرین که این نگین
    نا چیز و خوار مایه و بی فدر و بی بهاست
    شایان دست مردم گوهرشناس نیست
    درزیر پا فکن که بر انگشتری خطاست
    هر سنگ بد گوهر نه سزاوار زینت است
    با زر سرخ سنگ سیه را چه نسبت است ؟
    گفتم به خشم زرگر ظاهر پرست را
    کای خواجه لعل ز آغوش سنگ خاست
    ز آنرو گرانبهاست که همتای آن کم است
    آری هر آنچه نیست فراوان گرانبهاست
    وین سنگریزه ای که فراچنگ من بود
    خوارش مبین که لعل گرانسنگ من بود
    روزی به کوهپایه من و سرو ناز من
    بودیم ره سپر به خم کوچه باغ ها
    این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق
    لبریزه کرد از می عشرت ایاغها
    ناگاه چون پری زدگان آن پری فتاد
    وز درد پا ز پویه و بازیگری فتاد
    آسیمه سر دویدم و در بر گرفتمش
    کز دست رفت طاقتم از درد پای او
    بر پای نازنین چو نکو بنگریستم
    آگه شدم ز حادثه جانگزای او
    دریافتم که پنجه آن ماه رنجه است
    وز سنگریزه ای بت من در شکنجه است
    من خم شدم به چاره گری در برابر خویش
    و آن مه نهاد بر کف من پای نرم خویش
    شستم به اشک پای وی و چاره ساختم
    آن داغ رابهبوسه لبهای گرم خویش
    وین گوهری که در نظر سنگ سادهاست
    برپای ‌آن پری چو رهی بوسه داده است
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  7. #27
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    ساز محجوبی

    آنکه جانم شد نوا پرداز او
    می سرایم قصه ای از ساز او
    ساز او در پرده گوید رازها
    سر کند در گوش جان آوازها
    بانگی از آوای بلبل گرم تر
    وز نوای مرغ چمن جان پرور است
    لیک دراین ساز سوزی دیگر است
    آنچه آتش با نیستان می کند
    ناله او با دلم آن می کند
    خسته دل داند بهای ناله را
    شمع داند قدر داغ لاله را
    هر دلی از سوز ما آگاه نیست
    غیر را در خلوت ما راه نیست
    دیگران دل بسته جان و سرند
    مردم عاشق گروهی دیگرند
    شرح این معنی ز من باید شنید
    رز عشق از کوهکن باید شنید
    حال بلبل از دل پروانه پرس
    قصه دیوانه از دیوانه پرس
    من شناسم آه آتشنک را
    بانگ مستان گریبان چک را
    چیستم من ؟ آتشی افروخته
    لاله ای داغ از حسرت سوخته
    شمع را در سینه سوز من مباد
    در محبت کس به روز منمباد
    سودم از سودای دل جز درد نیست
    غیر اشک گرم و آه سرد نیست
    خسته از پیکان محرومی پرم
    مانده بر زانوی خاموشی سرم
    عمر کوتاهم چو گل بر باد رفت
    نغمه شادی مرا از یاد رفت
    گر چه غم درسینه حکم برد
    ساز محجوبی بر افلاکم برد
    شعله ای چون وی جهان افروز نیست
    مرتضی از مردم امروز نیست
    جان من با جان او پیوسته است
    زانکه چون من از دو عالم رسته است
    ما دوتن در عاشقی پاینده ایم
    تا محبت زنده باشد زنده ایم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  8. #28
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    مریم سپید


    عروس چمن مریم تابناک
    گرو برده از نو عروسان خاک
    که او را به جز سادگی مایه نیست
    نکو روی محتاج پیرایه نیست
    به رخ نور محض و به تن سیم ناب
    به صافی چو اشک و به پاکی چو آب
    به روشندلی قطره شبنم است
    به پاکیزگی دامن مریم است
    چنان نازک اندام و سیمینه تن
    که سیمین تن نازک اندام من
    سخنها کند با من از روی دوست
    ز گیسوی او بشنوم بویدوست
    به رخساره چون نازنین من است
    نشانی ز ناز آفرین من است
    بود جان ما سرخوش از جام او
    که ما را گلی هست همنام او
    گل من نه تنها بدان رنگ و بوست
    که پاکیزه دامان پاکیزه خوست
    قضا چ.ن زند جام عمرم به سنگ
    به داغم شوددیده ها لاله رنگ
    به خاک سیه چون شود منزلم
    بود داغ آن سیمتن بر دلم
    بهاران چو گل از چمن بردمد
    گل مریم از خاک من بردمد
    نوازد دل و جان غمناک را
    پر از بوی مریم کند خاک را
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  9. #29
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    بهار عشق

    روان پرور بود خرم بهاری
    که گیری پای سروی دست یاری
    و گر یاری ندارد لاله رخسار
    بود یکسان به چشمت لاله و خار
    چمن بی همنشین زندان جانست
    صفای بوستان از دوستان است
    غمی در سایه جانان نداری
    و گر جانان نداری جان نداری
    بهار عاشقان رخسار یار است
    که هر جا نوگلی باشد بهار است
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



  10. #30
    یار قدیمی
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    5,334
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 4,062
    قدرت امتیاز دهی
    552
    Array
    بهـمن's: جدید28

    پیش فرض پاسخ : اشعار رهی معیری

    باید خریدارم شوی


    باید خریدارم شوی تا من خریدارت شو م
    وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
    من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
    اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
    انجمن تخصصی علوم کشاورزی ( کشاورزی ، دام، طیور ، ماشین آلات و ...)
    سایت دامکده



صفحه 3 از 16 نخستنخست 12345678910111213 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خبر: گریه یک مرجع تقلید از دست برخی مداحان
    توسط باستان شناس در انجمن مذهبی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 5th February 2011, 07:58 PM
  2. مقاله: سبک اشعار بهار ( قسمت اول )
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 1st October 2010, 02:30 PM
  3. مقاله: نقد و بررسی کتاب نگاهی به دیوان اشعار ادیب نیشابوری
    توسط AreZoO در انجمن نقد و بررسی ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th September 2010, 05:47 PM
  4. مقاله: نگاهی به اشعار طنز عمران صلاحی
    توسط AreZoO در انجمن طنز و فکاهی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th September 2010, 12:10 PM
  5. مقاله: شعــــــر و ادب پـــــارســـــــــی
    توسط AreZoO در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: 12th September 2010, 02:11 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •