دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: فلسفه زن بودن

  1. #11
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    ● نگاه دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت به زن


    در تورات، كتاب آسماني يهود، همه جا به زن به چشم حقارت نگريسته شده و زن همواره تحقير مي‌شود. مثلاً در آن آمده است كه پدر حق دارد دخترش را مانند برده بفروشد و دختر حق سرپيچي
    از كار پدر را ندارد (سفر خروج- اصحاح 21- آيه 7). در اين قانون دختر (يا جنس مؤنث) در حكم شيئي و مال است و داراي ارزش و كرامت انساني نيست.
    در جاي ديگري از تورات آمده است كه « حوّا (زن) از دنده آدم (مرد) آفريده شد» (سفر پپدايش- اصحاح 2 بند22- 23) و چون چنين است پس بايستي زن همواره تابع و ملك مرد باشد و مالكيت مرد بر زن از همين قاعده ادعايي در آفرينش ريشه گرفته است. براساس همين كلام تحريف شده كه اصل آن معلوم نيست چه بوده نزد علماي يهود و مسيحي تفسيرها شده از جمله پولس پايه‌گذار مسيحيت در نامه خود به قرنتيان (باب 11 جلمه 9-10) مي نويسد: «مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است و مرد براي زن آفريده نشده بلكه زن براي مرد».
    در عقيده و آئين يهود، حوّا در بهشت سبب فريب آدم و ارتكاب گناه خوردن ميوه ممنوعه و اخراج از بهشت شده و از اينرو جنس زن تا آخر عمر جهان بعنوان يك گناهكار دائمي بايد مجازات شود و در تورات (سفر پيدايش- سوره3- آيه 6و7 و آيه 16) آمده است كه زن بجبران گناهي كه در بهشت نموده و شوهرش را از بهشت بيرون كرده‌اند بايد تمام عمر قصاص پس بدهد (و مجازات شود). بخشي از مجازات او همان آبستني و زايمان اوست[1]. در اين متن تورات، مهمترين امتياز زن بر مرد را (كه حفظ نسل انسان است) براي او مجازات دانسته و او را گناهكار ازلي و ابدي تصوير نموده است. اينگونه قضاوت، ستمي تاريخي نسبت به زن است و متأسفانه همين مطلب در طول تاريخ تبديل به يك فرهنگ شده و بر روي رفتار مردان بر زنان اثر گذاشته است.
    بديهي است چنين قضاوتي نسبت به زن نمي‌تواند يك پيام الهي باشد و خواهيم گفت كه در قرآن كريم كه آسماني بودن آن روشن است، خوردن ميوه ممنوعه در بهشت را به آدم و حوا هر دو نسبت مي‌دهد و گناه آنرا به گردن حوا نمي‌اندازد.
    متأسفانه در بيشتر شاخه‌هاي مسيحيت نيز نه فقط همين برداشت يهودي مآبانه و توراتي درباره زن ادامه داشته بلكه چيزهايي علاوه بر آن از فرهنگ خشن و ضد زن رومي نيز به آن افزوده شده است در نتيجه كشيشان طراز اول كه به آنها آباء (پدران) گفته مي‌شود- علي‌رغم رفتار و گفتار شخص عيسي با زنان- گفتارشان درباره زن غيرمنصفانه و بسيار بدبينانه است. مثلاً از اگوستين نقل شده است كه زن انسان نيست و فقط جايي براي توليد نسل مردان است و ديگر رهبران قديم مسيحيت مانند ترتوليان، كلمنت اسكندراني، يوحنا زرين دهن و حتي توماس آكويني[2] نيز زن را به پائينترين سطح پائين آورده و همچنين او را گناهكار كل بشر مي‌دانند كه تمام رنج و ناراحتي بشر را (كه بر اثر هبوط آدم و حوا بسبب گناه حوا بوجود آمده) او سبب شده است، و از توماس آكويني نقل شده كه «زن، بار گناه بشر را بر دوش دارد».
    برخي از اين عقايد از تورات گرفته شده و برخي ديگر از متون ديني مسيحيت بود. از جمله در كتاب جامعه (فصل 7- بند 26-28) آمده كه: «دريافتم زن، كه دلش دام و دستش كمند است، از مرگ تلختر است. هر كه مقبول خداست رستگار است. يك مرد از هزار يافتم اما از جميع آنها زني نيافتم».
    در نظر آباء مسيحيت زن در برابر مرد در حكم بنده در برابر خداست. در نامه پولوس به غلاطيان چنين آمده است: «اي زنان به مردان آنچنان خضوع كنيد كه به خداوند[3] و نيز در رساله پولس به اهل اُفسيس- باب 5 جمله 22-23) آمده: «چون مرد سرور زن است همانگونه كه عيسي سرور كليساست».
    همين تفسيرهاي غلط در دين يهود و مسيحيت سبب تفسيرهاي غلطي از شخصيت زن گرديد و مشكلات بسياري را در طول تاريخ براي زن پديد آورد و تا اسلام نيامده بود حقيقت بر همه پنهان بود. همين تفسيرها بود كه سبب گرديد كه قشر معروف به مدرنيستها در آغاز دوران تجدد اروپا و نويسندگان فمينيست در قرون معاصر برعليه دين كتابها بنويسند و آزادي و حقوق زن را در گرو دوري و ترك دين بدانند و با استناد به متون تورات و آباء كليسا خدا و دين را دشمن و بدخواه زن معرفي نمايند. با آنكه اگر با قرآن و اسلام آشنائي داشتند مي‌فهميدند كه اصولاً اين، پيامبران و اديان حقيقي و بويژه اسلام بوده اند كه حقوق زن (و اصولاً حقوق بشر و ارزشهاي بشري) را به مردم آموخته و مردها را از خوي و خصلت خشن و بدرفتاري با زن بازداشته و زن را به موقعيت عالي رسانده‌اند.
    حقايقي تاريخي (كه در غرب پنهان نگهداشته مي‌شود) گواه است كه مباحثي مانند حقوق طبيعي بشر و حقوق زن و حتي شاخه‌هاي مهم ديگر حقوقي (مانند حقوق بين‌الملل و حقوق اقليتها) ميراثي بود كه از مسلمانان اسپانيا بدست كشيشان و مسيحيان پيروز در جنگ رسيد و به زبان لاتين ترجمه شد و نيز در جنگهاي صليبي از مسلمين و علم و فلسفه و اخلاق اقتباس و تقليد شد و تمدن اروپا در قرون يازده مسيحي و بعد از آن، شكل گرفت.
    ترجمه كتب فلسفي و حقوقي و علوم (رياضي- طبيعي- پزشكي- نجوم) كشورهاي اسلامي كه بخش عمده‌اي از آن را مسيحيان مهاجم به اندلس و از شهرهاي مهم فرهنگي اسپانيا مانند قرطبه- طليطله- اشبيلّيه و نظائر آن بدست آورده بودند و به زبان لاتين ترجمه شده بود تحولي بزرگ در انديشه علمي و اجتماعي كليساي رومي (اروپا) ايجاد كرد و فلاسفه‌اي همچون آلبرت و توماس آكويني را پديد آورد كه كاملاً پيرو فلاسفه مسلماني چون ابن‌سيناي ايراني و ابن‌رشد اسپانيائي بودند و از نظر علوم نيز كتب دانشمندان مسلمان ايراني تدريس مي شد و بعدها پايه اكتشافات اروپا گرديد، و از نظر حقوقي مسائلي مانند حقوق ذاتي بشر و حقوق و شخصيت زن ديده مي‌شد كه از قرآن مايه مي‌گرفت و با نظر كليسا بكلي مخالف بود.
    گرچه انتقال تمدن اسلامي به اروپا و طرح موضوعاتي كه براي كليسا تا آن زمان تازه مي نمود، مانند آزادي و حقوق بشر و مساوات زن و مرد در انسانيت و كرامت، آزادي بيان و عقيده و نظايرآن، در قرون وسطاي اروپا در ميان كشيشان و فلاسفه مقيم در ديرها و كاتدرالها شهرت يافته بود ولي بسبب آنكه كتب ترجمه شده تماماً بزبان لاتين بود و كسي از عامه مردم از آن سر در نمي‌آورد نتوانست رواج يابد.
    اما در دوره معروف به قرون تجدد اروپا و دوره روشنگري- كه علاوه بر تأثير طبيعي ميراث مسلمين اسپانيا و دستاورد جنگهاي صليبي، تا حد زيادي از بركت فتح بيزانس (تركيه كنوني) بدست مسلمانان (سلسله عثمانيها) بود، اين حقايق درباره حقوق بشر و شخصيت زن به عرصه اجتماعات وارد شد و روشنفكران آن دوره كتابهائي درباره آن نوشتند.
    مسلمانان ترك عثماني پس از فتح موقت وين (در اتريش) (1529) و قسطنطنيه (استامبول در تركيه) در سال 1453 و بر اثر معاشرت ملل مسيحي با مسلمين و ترجمه كتب آنها به زبانهاي اروپائي، تأثير بسياري بر تمدن و علوم اروپا گذاشتند و منشأ انقلاب فكري شدند و عصر نويني در آن قرن در اروپا بوجود آمد.
    لوتر (1564) و كالون (در آلمان و فرانسه) عليه تعصبات كليساي رمي قيام كردند هابز (1679) فرانسيس بيكن (1626) و جان لاك (1704) و ميل در فلسفه سياسي و اجتماعي خود پرده از اشتباهات كشيشان برداشتند و حقوق طبيعي و آزادي انسان و حقوق زن را براي مردم بيان كردند.
    نويسندگاني مانند ولتر[4] (1778) ژان ژاك روسو (1778) و منتسكيو (1789) و نويسندگان دائره المعارف (قرن هجدهم) به مخالفت با كليسا و حتي مسيحيت برخاستند و كتابهائي در شرح حقوق و آزاديهاي بشر و از جمله درباره حقوق زن و مساوي بودن او با مرد نوشتند. بر اثر دفاع اين دسته از نويسندگان (جان لاك و برخي ديگر)، عقايدي تحت عنوان فمينيسم ابراز شد كه هنوز هم آثار آن باقي است.
    همانگونه كه گفتيم دفاع اين روشنفكران اروپا نه از الهام غيبي به آنها و نه از نبوغ فوق بشري آنها بلكه اولاً از بركت معرفي فرهنگ و تمدن اسلامي و ترجمه هاي كتب مسلمانان بين قرنهاي يازده تا پانزده مسيحي بود با وجود آنكه كوشش بسياري در پنهان نمودن اين حقيقت تاريخي در ميان اروپائيان انجام گرديد.
    ثانياً نشر فرهنگ و تمدن اسلامي بوسيله همسايگان مسلمان آنها كه در قلمرو حكومت عثماني بودند، كه از اواسط قرن پانزده مسيحي آغاز و تا قرن هيجدهم ادامه داشت.
    موضوع كرامت انسان اعم از زن و مرد و حقوق بشر و حقوق زن كه در قرن 18 اروپا تازه و نوبرانه بود از قرن ششم مسيحي (يعني از زمان نزول قرآن و ظهور اسلام) در ميان مسلمانان روشن و شناخته شده بود و بيش از هزار سال طول كشيد تا اين حقايق مسلّم اسلامي از راه قلم روشنفكران اروپائي به عرصه جامعه غربي سردرآورد و بر سر زبانها افتاد.
    غير از اين عامل اجتماعي كه سبب تحولات اجتماعي وسياسي در اروپا شد عامل ديگري نيز دخالت داشت و آن انقلاب فرانسه و تغيير نظام فئودالي و اربابي ( كه محور آن زمين بود) به نظام بورژوازي ( با محور سرمايه و پيله‌وري) مي‌باشد.
    برخي از اين اقليت بورژوازي، كه يهودي بودند، يكي از عوامل انقلاب فرانسه و سقوط اربابان و خوانين و از جمله پاپ و كشيشان) از موضع قدرت و ثروت و سلطه و حكومت شدند.
    در انقلاب اجتماعي و سياسي فرانسه كه بر روي بيشتر اروپا اثر گذاشت اين طايفه فرودست و نسبتاً پست در زمان نظام اربابي، روي كار آمدند و يهوديان ثروتمند تشكيلاتي به خود داده و بر موج انقلاب سوار گشته و منشأ و تأثيراتي عميق در اروپا شدند از جمله:
    · تأسيس و در دست گرفتن بسياري از كارخانه هاي بزرگ و مراكز صنعتي، تجارتي، بانك، بيمه و بهره‌گيري از طبقه جديدي بنام كارگر از نسل كشاورزان سابق فئودالها و مالكين.
    · ترويج بي‌اعتقادي و ترك كليسا، لائي سيته و يا زندگي سكولار و شخصي‌سازي مذهب كه در نظام فئودالي ركن بود و اهميت داشت.
    · پايه‌گذاري فلسفه‌هاي كاذب و فريبنده بنفع سرمايه داري و سياستهاي مذهبي خود و طرد فلسفه‌هاي الهي دوران مدرسي كليسا.
    · بازآوري فرهنگ رومي و يوناني و يهودي و انكار اصول اخلاقي مطلق و ترويج نسبيت در اخلاق.
    · تبليغ جدائي دين و سياست و دور ساختن كليسا و كشيشان از دخالت در امور سياسي و اجتماعي.
    · ترويج بي بندوباري و آزادي دور از تمدن و ترويج برهنگي زنان و تضعيف خانواده بنام آزادي زن.
    · وارد ساختن زنان بعنواني نيروهاي گسترده به بازار كار براي بدست آوردن كارگر ارزان و مطيع.
    · تضعيف بناي خانواده و ترويج روابط آزاد زن و مرد و حتي همجنس بازي و فساد.
    با روي كار آمدن اين طايفه فرهنگ جديدي روي كار آمد و شكل كنوني فرهنگ غربي را ميتوان، باعتباري، نتيجه كوششهاي آنان دانست.
    در اين فرهنگ گرچه زن بظاهر آزاد شده بود و ملك يا اسير مرد نبود و بجاي حقوق طبيعي منطقي، آزادي جنسي يافت و خود به كار آزاد و كسب درآمد پرداخت و به استقلال ظاهري رسيد، اما ندانسته و پنهاني به نوعي جديد بردگي دستجمعي در مراكز توليدي و خدماتي سرمايه داران ( كه جاي خوانين و فئودالها نشسته بودند) دچار شد.
    نكته مهمي كه بايد يادآور شويم آنستكه در دوره روشنگري، گرچه نظريه‌پردازاني (مانند جان لاك) و (ميل) به فرهنگ مخالف زن كليسا پشت نموده و در شرح حقوق بشر و حقوق و آزادي زن و مساوات او با مرد كتاب نوشتند اما متأسفانه رسوبات فرهنگ كهنه رومي و يوناني و سنتهاي قومي برخي نژادهاي اروپائي نمي‌گذاشت كه مانند اسلام- كه وقتي از حقوق بشر دم ميزند براي او بشر شامل همه افراد بشر مي‌شود و تبعيض نژادي را نمي‌شناسد- تمام افراد بشر را مشمول قاعده مساوات و حقوق ديگر بشر بدانند يا براي زن استقلال و آزادي واقعي را بفهمند.
    مثلاً جان لاك نظريه پرداز انگليسي (1706- 1632) وقتي از آزادي و حقوق بشر ياد مي‌كند مقصودش از بشر همه مردم نيستند بلكه مقصود او مردم اروپا (و حتي فقط مردم انگليس) است و زنان و بردگان و مردم افريقائي و مردم بومي امريكا را شامل نمي‌شود[5]. وي حتي از آنان به Scun (يعني فضولات) تعبير مي كند كه در جامعه انساني هيچ حقي ندارند و مملوك بشر اروپائي هستند و بايد از آنان اطاعت كنند.
    وي گرچه بظاهر براي بشر حق طبيعي و بين افراد آن مساوات قايل است اما نكته اينجاست كه وي همواره به طبقه خاصي- يعني اشراف و طبقه متوسط- نظر دارد (كه در اصطلاح به آنها بورژوا[6] مي‌گفتند) و با دقت مي توان فهميد كه مقصود او از بشر جنس مرد است نه زن و اگر زني را ستايش كند زنان خاص از طبقه خاصند. اين همان فرهنگ و سنت يونان و روم قديم است.
    اين طرز فكر و زيربناي فكري هنوز در سراسر غرب و اروپا و شمال امريكاي امروز حاكم است و كوكلس كلانهاي ايالات متحده و نژادپرستان اروپائي ضد شرقي و ضد رنگين پوست همه دانسته يا ندانسته پيرو چنين فكر و فرهنگي هستند كه از سنت نژادپرستانه يهوديگري و فرهنگ رومي سرچشمه گرفته است.
    زن در تمام اين فرهنگهاي تاريخي- چه يوناني و رومي و چه يهودي و مسيحي- وسيله اي براي لذت مرد و خدمت و كار براي او بوده است و حق مالكيت بالاستقلال را نداشته حتي اگر چه بصورت ارث باشد يا از دسترنج كار و رنج او بدست آمده باشد، و همين امروز هم، با وجود تغيير شكل و عنوان ظاهري، زن را همچنان براي اطفاي شهوت و لذت مردان و براي كار در ادارات و كارخانه‌ها مي‌خواهند و هنوز هم نام خانوادگي زن- كه جزئي مهم از هويت اوست- تابع مردي است كه او را سرپرستي كند و هرگاه كه شوهر آن زن عوض شود بايد نام خانوادگي خود را نيز عوض نموده و تابع نام خانوادگي شوهر باشد زيرا هويت او بسته به هويت شوهر اوست و البته براي لذت و كاميابي جنسي او.
    جنبشها و مكاتب عكس‌العملي زنان- مانند فمينيسم- در غرب را مي‌توان تا حدودي طبيعي دانست زيرا وضع مالكيت او هم حتي همين امروز در غرب چنان تفاوتي نكرده و مانند گذشته در اختيار مرد قرار ميگيرد. پس فمينيسم حركتي طبيعي در مقابل اين فرهنگ باستاني و كهنه اروپائي امريكائي بوده است. زنان طبقه پائين جامعه بر اثر تجربه طولاني و آشنائي نزديك با آن فرهنگ غالب در همه سطوح غربي ناچار دست به قلم بردند و زخم كهنه خود را بگمان خود درمان نمودند كه چيزي جز خطي بر كاغذ از آن باقي نماند. زن غربي تا با اسلام و فرهنگ آن آشنا نشود چاره حقيقي فرودستي و ذلت خود را نخواهد يافت.
    متأسفانه اين نهضت، يعني نهضت احياي حقوق زن در اروپا و غرب، از سوءاستفاده سياستهاي پنهاني گروههاي ضدبشري در امان نماند. اين جنبشهاي نظري و فكري از نوعي سياست مرموز و پنهاني مايه مي‌گرفت و بتدريج فكر آن در غرب پاشيده ميشد. ديري نگذشت كه مشخص شد كه اين اقدامات سرّي و خزنده يكي از برنامه‌هاي پنهان صهيونيستي و تلمودي و پروتوكولها و قطعنامه‌هاي سازمانهاي پنهاني آنان است كه با جداسازي زنان و استفاده از احساس سرخوردگي آنان از مردان، نيمي از جامعه را به دوري از زناشوئي و بدبيني به خانواده و در نتيجه به همجنسگرائي زنانه و يا فساد و هرزگي و روابط آزاد با مردان بكشانند و فساد جنسي را نيز مانند ديگر اهداف خود در جهان گسترش دهند كه صهيونيسم جهاني آنرا يكي از مقدمات سلطه مطلقه خود بر جهان و اقتصاد و سياست آن ميداند.
    اين تلاشهاي سياسي ضدبشري سبب شده است كه با وجود گذشت بيش از چهار قرن از دوره تجدد اروپا و رنسانس و روشنفكري نسبي مردم اروپا، علي‌رغم تبليغات وسيع و جهاني هنوز هم ديدگاه غربيان اعم از زن و مرد، نسبت به زن، ماهيت و كاركرد و ارزش واقعي او، ديدگاهي نارسا و ناقص است و زن را بدرستي معرفي نميكند و حقوق واقعي او را به او نميدهد.
    مثلاً يكي از زنان مدافعان جدي حقوق و شخصيت در اروپا بنام سيمون دوبووار كه گاهي يكي فيلسوف شمرده شده و حتي اروپا را پايگذار مكتب فمينيسم مي دانند، اوج شخصيت و موقعيت آرماني زن را همان چيزي مي داند كه در نظام كمونيستي شوروي وجود داشت! همه ميدانند كه زن در آن دوران يك برده كارگر بود كه سعي ميشد بدور از روابط خانواده وسيله اطفاي شهوت مردان باشد و نان دسترنج خود را بخورد و بقول معروف فمنيستها ابزار كار و لذت و براي مردان باشد.
    وي در كتاب خود بنام «جنس دوم» ضمن حمله به مسيحيت و كليسا در طرحي نو كه بگمان خود در مي‌اندازد زن داراي كرامت و حقوق واقعي را آن زني ميداند كه بدون سرپرستي مرد، در جامعه مانند مردان كار كند و رزق خود را بدست آورد و مانعي براي هرزگي و حتي همجنس بازي نداشته باشد! دنيايي سراسر مادي و لجن آلود ولي اين نويسنده از سرانجام او كه پيري و از دست دادن جمال و طراوت و بالاخره مرگ با تنهايي در مزبله‌هاست چيزي نمي‌گويد.
    اين اوج نهضت اروپائي زنان روشنفكر و فيلسوف در احراز و معرفي حقوق و موقعيت زن است و پيداست كه اين برداشت غلط راه به جائي نمي‌برد و هنوز هم زن در غرب كالائي است قابل خريد و فروش و يا برده سرمايه‌داران و هنوز همان است كه بود و بلكه بدتر از پيش، زيرا كه پيش از اين باصطلاح آزادي زن، دختران در حمايت پدران و زنان در خانواده و كنار شوهر و فرزندان حراست و امنيتي داشتند.
    زن ديگري از محققان مسائل زنان در بخش روانشناسي[7]، مشكل زنان را حسرت نر بودن و مردشدن و بتعبير او عقده اختگي، نداشتن اعضايي مشابه مردان ميداند و رفع تفاوت جسماني را علاج (اگرچه ناشدني) آن ميشمرد. اين افسانه‌هاي علمي‌نما و نظريات سطحي كه در حد وسيعي نشر و تبليغ ميشود چيزي بيشتر از مكتب فرويديسم نيست و به محدود كردن شخصيت زن و مشكلات و مسائل او در امور محدود جنسي و آناتوميك و جسماني مي‌انجامد و گره از كار فروبسته زن نمي‌گشايد.
    اين‌گونه حمايتهاي ناشيانه و دفاعهاي بدتر از حمله، از يكطرف نشانه ضعف بشر دور از اسلام براي رسيدن به راه درست و دست يافتن زن به مقام واقعي اوست و از طرف ديگر بگواهي برخي صاحبنظران اروپايي و غربي پاي صهيونيسم و يهوديت افراطي در ميان است كه با تلاش خود چند قرن است تمدن غرب و سير اجتماعي آنرا ترسيم مي كند و نه فقط سياستها و فلسفه‌هاي آنان زن را از موقعيت قرون وسطايي نجات نداده بلكه طهارت و رفاه او را نيز از او گرفته و او را در عرصه‌اي پرخطر تنها گذاشته است.
    اين خلاصه و نگاهي كوتاه و سريع بود به تمام آنچه درباره زن در جامعه اروپا و غرب بطور كلي گفته شده و ميشود.
    در اين نقطه‌نظرها نه فقط نظريه مخالفان زن نادرست و ناشي از نشناختن زن در ماهيت و ويژگيها و استعدادهايش بود كه حتي زناني كه از جنس زن دفاع كرده اند، درعصري كه آنرا كاملترين دورانها مي‌شمرند، نيز نتوانسته بودند كه از زن بگونه اي درست دفاع كنند زيرا خود اين دسته زنان با بينشي آميخته با فرهنگهاي سنتي جامعه‌هاي تازه به تمدن رسيده اروپا و گاه همراه با غرور كودكانه و خام خود به مسئله زن نگريسته بودند.
    مشكل بزرگ زنان در ناتواني حل مسئله خود در اين بوده كه همان عمل فرهنگي را كه سبب بوجود آمدن مشكلات زن شده بوده، بخطا، عامل حل آن شمردند و بعبارتي واضحتر عمده مشكل زن در سلطه مرد، محور شدن قدرت بدني مرد بود كه زن را به زير سلطه خود ميبرد و زنان غافل از علل و اسباب ديگر سلطه كه در زن نهفته است باين گمان كه قدرت (قدرت بدني و اقتصادي و...) زنان را از زير سلطه مرد بيرون مي‌آورد، بدنبال كسب قدرت بدني و اقتصادي رفتند و درصدد اثبات اينكه مغز زن مساوي يا بزرگتر از مردان است يا اينكه زن نيز مي‌تواند در اقتصاد و سياست و امور اجتماعي نقش داشته باشد و مانند اينها ... برآمدند تا فرودستي خود را جبران كنند. غافل از آنكه معيار سنجش قدرت و ارزش زن، زور بازو يا توليد ثروت يا منطق نيست بلكه گاهي در فقدان آنهاست و اين نكته بسيار مهم در حل مشكل زن است.
    برخي گمان كردند كه اگر زن زير بار مادري و آبستني نرود و عواطف لطيف زنانه را زير پا بگذارد و زور بازو و ثروت بدست آورد و مرد را براي خود نه خود را براي مرد بخواهد خود را به مرتبه مرد رسانده و حقوق و رتبه خود را بدست آورده است.
    اينگونه تلاشهاي زنان اروپائي براي حل مشكل زن در جامعه نه فقط به حل مشكل نايل نيامد بلكه مشكلات بيشتري را پيش پاي زنان قرار داد و سبب شد كه جنس سومي كه خالي از مزاياي زن و مرد بود، متولد شود.
    نگاه ابزاري به زن در غرب (اروپا و امريكا) از بهره كشي جنسي گذشته و بصورت ابزار اقتصادي و سياسي درآمده است. علاوه بر خريد ارزان كار زنان كه طبق آمارهاي داده شده همواره به زنان دستمزد كمتري داده ميشود و بخشي از حقوق مادي آنان ضايع شده، از خاصيت جنسي آنان بطور مبتذلي براي تبليغ امور تجاري و بازار سازي و درآمد بيشتر شركتها و كارخانه ها استفاده گرديده است گوئي زن فقط براي بهره جنسي است و اينهمه زيبائي و ظرافتهائي كه خداوند در خلقت او بكار برده براي لحظات لذت مردان ساخته شده است و ديگر هيچ.
    براي حل مسئله و مشكل زن بايد نگاه ما به آن دگرگون شود و بايد به زن و شناخت هويت و موقعيت او در جهان نگاهي دوباره انداخت.

    پانوشت:
    1- به آن اشاره خواهيم كرد.
    2- ترتولين زن را دروازه جهنم معرفي مي‌كند واوگوستين مي‌گويد زن حيوان است و يوحنا زرين دهان گفته است «زيبائي زن بالاترين شرك به خداست همانگونه كه از آتش ميگريزي از زن بگريز.»
    3- مثلاً اسقفي در مجمع كليسائي ماكون Macon در جمع مي پرسد مگر زنان روح دارند! يا اسقف ديگر ي مي پرسد مگر زنان انسانند!
    4-وُلتر بي‌پرده به مسيح و مسيحيت حمله و از اسلام دفاع و تعريف مي كرد. از جمله وي در كليات خود مي نويسد: «مسيحيان بياري شمشير و تل آتش دين خود را به ديگران تحميل مي كند. پروردگارا. كاش همه ملتهاي اروپا روش تركان مسلمان را سرمشق قرار ميدادند (ج 11 ص 207) براي اطلاع بيشتر رجوع شود به كتاب اسلام از نظر ولتر- نوشته دكتر جواد حديدي.
    5- خود لاك جزء اداره مستعمرات انگليس بود و از فروش بردگان سود مي برد.
    6- Burgeoie- بمعناي برج‌نشين (يا شهرنشين) (burg همان برج فارسي است) طبقه بين كارگر و مالك بودند كه اجازه داشتند در شهر (برج و حصار) زندگي كنند.
    7- Karen Horney در روانشناسي زن.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  2. 3 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  3. #12
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    ● نگاه اسلام به زن


    با گذار از لابلاي فرهنگها و سنتها و مذهبها و نگاه آنها به زن و نيز نگاه علمي محض به زن در حوزه‌هاي طبيعت و اجتماع، كه براي اولين بار در نگاه به زن در اين رساله آمده بود، ميرسيم به اسلام كه همچون يك دين و فرهنگ و سنت و ايدئولوژي نگاهي جامع به زن دارد. نگاهي كه براساس حقوق ذاتي وي در طبيعت نهاده شده است، و نگاهي كه از اصل پيدايش انسان (و داستان خوردن ميوه ممنوعه) آغاز و سپس به تمام مراحل زندگي زن، چه از لحاظ طبيعي و اجتماعي و چه از لحاظ حقوقي و فلسفي ادامه دارد. ما در اينجا به اين عناوين و اين مراحل مربوط به زن از نظر اسلام نگاهي سريع مي‌اندازيم:


    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  4. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  5. #13
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    1- اصل پيدايش زن


    نخستين موضوع مربوط به زن اصل پيدايش او در كنار مرد (حوا و آدم) است. قرآن برخلاف تورات و افكار يهودي، زن و مرد را مخلوقي از يك گوهر واحد يا نفس مشترك، كه خداوند آنرا در انسان دميده، ميداند، با اين تفاوت كه اول مرد را آفريده و سپس زنرا و اين فاصله بمعناي فاصله زماني نيست بلكه اشاره به نوعي ارتباط و تعاقب و زوجيت است. (سوره اعراف 189/ زمر 6/ انعام 98)
    كلمه «زوج» در قرآن فراوان براي زن بكار رفته، براي آنكه نشان دهد كه مرد بدون زن موجودي ناقص است و زن و مرد جدائي ناپذيرند. بعبارتي دقيقتر هيچيك از زن و مرد بدون ديگري مصداق و نمونه واقعي انسان نيستند زيرا هر يك از آنها فاقد عناصري روحي هستند كه در ديگري وجود دارد، و در يك كلمه، هر دو بطور مساوي انسانند.
    تعبير نادرست و تحريف شده[1] آفرينش حوا از استخوان دنده آدم در تورات سبب گرديده كه، روحانيون آئين يهوديت و مسيحيت، زن را بمراتب پستتر از آدم بدانند و او را از بسياري از حقوق انساني او محروم نمايند.
    اين بينش در فرهنگ ملل مسيحي و يهودي و يوناني و رومي هم بي تأثير نبود. در شاخه كاتوليك مسيحي دو فرهنگ مسيحي و رومي به يكديگر رسيدند و بينش نادرست عليه زن را به وجود آوردند تا بجائي كه عزوبت و ترك زناشوئي را يكي از طرق فرار از خبث شيطان و وسوسه‌هاي او شمردند.
    برداشت اديان از حيثيت و موقعيت زن- چه بصورت مثبت و چه منفي- تأثير بسياري در عقايد و رفتار اجتماعي و سنتها و حتي فرهنگ آنها دارد و اسلام از اين نظر خدمت بزرگي به زن و به بالا بودن شأن او در طبيعت و قانون كرده است.
    از اينرو جاي تعجب ندارد اگر اسلام برخلاف همه عقايد و مذاهب پيشين، زن و مرد را در انسانيت مساوي ميداند و براي هر دو، بگونه‌اي همسان، حقوق ذاتي و بشري قايل است.
    زن مانند مرد در اسلام يكسان داراي <تكليف> و مجبور به قانونپذيري و عمل به آن است، و در برابر آن تكاليف، حقوقي هم دارد، اين حقوق بر سه دسته تقسيم مي‌شوند: حقوق بشري- حقوق مدني عام- حقوق ناشي از تقسيم كار (كه به آن اشاره خواهيم كرد.)
    داشتن تكليف براي انسان بمراتب مهمتر از داشتن حق است، زيرا نشانه بلوغ روحي و استعداد و شعور درك خير و شر، و داشتن اختيار و آزادي اراده است و چون هيچيك از اينها در حيوانات و همچنين افراد نابالغ يا مجنون نيست از اينرو اين جانداران و افراد در شرع و قانون، اگرچه داراي حقوقند ولي مشمول قانون و مكلف به رعايت آن نمي‌باشند.

    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  6. 2 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  7. #14
    کـــــــاربر فــــعال
    رشته تحصیلی
    مکانیک سیالات
    نوشته ها
    11,179
    ارسال تشکر
    13,156
    دریافت تشکر: 21,945
    قدرت امتیاز دهی
    56319
    Array
    ریپورتر's: خوشحال2

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    2- مسئله گناه نخستين!


    گفتيم كه در كتاب عهد قديم يا تورات (كتاب معروف دين يهوديت) آدم و حوا در بهشت زندگي خوشي داشتند ولي حوا با فريب شيطان، ميوه ممنوعه را خورد و آدم را نيز به اين كار حرام مجبور كرد و در نتيجه گناه حوا، آدم نيز از بهشت اخراج شد. (تورات سفر پيدايش فصل 3- آيه 16)
    بنابراين نصّ تاريخي- مذهبي يهودي، روحانيون يهود و همچنين مسيحيان زن را گناهكار اصلي و گناهكار نخستين ميدانند و معتقدند كه زن بايد در تمام عمر خود قصاص آنرا پس بدهد و سركوفت بخورد و تحقير شود.
    اما قرآن هيچيك از حوا و آدم را به يكديگر ترجيح نميدهد بلكه مي‌گويد: «شيطان آندو را گمراه كرد و فريب داد و آندو را از بهشت و وضعي كه داشتند بيرن انداخت. و ما گفتيم (از بهشت) فرود آئيد و زمين تا مدتي جاي استقرار و بهره گيري شما خواهد بود.» (سوره بقره- آيات 35-36)
    حتي از مفهوم آيه بعد از آن كه مي گويد: «آدم كلماتي از خدا يافت و توبه كرد...» و نمي‌گويد آدم و حوا توبه كردند مي‌توان استنباط كرد كه مقصر اصلي آدم بوده و اين مطلب را در ادبيات و شعر فارسي هم مي‌توان يافت[2].
    بر اساس اين آيات و نگاه كلي قرآن و سنت اسلامي به زن، او نه گناهكار اصلي است و نه در دنيا تاوان پس ميدهد و قصاص مي‌شود. آبستني و زايمان زن در واقع موجب افتخار او و نقش مادري سبب قداست نقش اوست و نه با زايمان و آبستني، مردان براي داشتن فرزند و نگهباني آنها به زن احتياج دارند و همه گونه تلاش ميكنند و وسايل زندگي زن را عادتاً فراهم ميسازند تا او راحت زندگي كند، بويژه كه از نظر حقوق اسلام، زن در خانه فقط وظيفه‌اش پاسخ به خواست شهواني و جنسي مرد و آبستني و بچه‌داري است نه كارهاي ديگر، چه آسان و چه سخت و زنهاي مسلمان همه كارهاي خانه را داوطلبانه و بدون اجبار شرعي يا قانوني انجام ميدهند و اسلام وظايف سنگين اجتماعي مانند سربازي و جنگ و جهاد را نيز از دوش زن برداشته است.

    3- حقوق اجتماعي زن


    در مقابل بي‌ارزشي نقش اجتماعي زن در فرهنگ رومي و يوناني و در ايدئولوژي يهودي و مسيحي، اسلام بالعكس به زن در اجتماع نيز نقش مهم داده و در عرصه سياست و احراز حقوق اساسي خود از جمله انتخابات اعضاي حكومت، نقش او با مرد يكسان است. مثلاً براي اولين بار در تاريخ، زنها حق دخالت در سرنوشت خود را يافتند و پيامبر (ص) بنا بدستور قرآن (سوره ممتحنه- آيه 12) به زنها اجازه داد كه در انتخاب رئيس حكومت اسلامي در سطح وسيع و فراگير رأي بدهند (كه بنام «بيعت» معروف است). و در جاي ديگري (سوره توبه- آيه 71) نيز اين دستور به پيامبر تكرار شده كه به زنان حق رأي بدهد و آنان را به قوانين مدني و جزائي جديد حكومتي آشنا سازد تا مشمول جرايم و مجازاتها قرار نگيرند؛ و اين هر دو نشانه مساوات زن و مرد هم در حقوق اساسي و هم در عمده حقوق مدني آنهاست.
    اين حق رأي و ديگر حقوق زن نيز مانند تكاليف او مستقل از مرد است و اين نشانه اصالت او در اجتماع و تابع نبودن اوست[3]. همانگونه كه خواهيم گفت، زن مانند مرد در برابر خدا و قانون و جامعه و تعهدات خود مسئول است و در اين مسئوليت مستقل است و شخصيت او معتبر و برسميت شناخته شده است.
    يكي از نشانه‌هاي حقوق اجتماعي انسان، مسئوليت اجتماعي اوست. در حقوق اسلام، زن و مرد در مسئوليتهاي اجتماعي مشتركند. يكي از مواد قانوني اسلام[4] ميگويد: همه در برابر ديگران (همانند چوپان در برابر گله) مسئوليد» و در اين باره فرقي بين زن و مرد نيست، بنابرين زنها نه فقط مسئوليت جلوگيري از انحراف و فساد اجتماعي زنها را دارند كه حتي مسئول مردان هم ميباشند و اين مسئوليت را بطور طبيعي زنان امروز مسلمان در جامعه عمل مي‌كنند.
    يكي ديگر از حقوق و نيز تكاليف اجتماعي مشترك زن و مرد مسئوليت اجتماعي آنها در بازرسي اجتماعي و باصطلاح قرآن: قانون امر به معروف و نهي از منكر، يعني تذكر خيرخواهانه به ديگران و منع آنها از اشتباه و قانونشكني است[5]. بموجب اين قانون همه- چه زن و چه مرد- "ولايت" يعني حق قانوني دارند كه در برابر انحرافات اجتماعي و ناديده گرفتن ارزشهاي اخلاقي و حتي اشتباهات سياسي مقامات دولتي ساكت ننشينند و أمر يا نهي كنند، و ميدانيم كه أمر و نهي، غير از درخواست و خواهش است و نوعي سلطه و اختيار رسمي و قانوني ميخواهد و براساس عموم اين قانون، زنها بر ديگران– چه مرد و چه زن- سلطه قانوني دارند، و اين حق اساسي را خداوند به آنها داده و مي‌دانيم كه حقوق اساسي قابل سلب با قوانين عادي نيست. و همچنين نشانه داشتن استعداد و شايستگي زن براي اين كارهاست.
    اين قانون و قانون پيشين بافت جامعه انساني از ديدگاه اسلام را نشان مي‌دهد كه زن و مرد بدون هيچگونه امتيازي عمده تشكيل دهنده اين سازه انساني هستند و مانند تار و پود يكپارچه همه در كيان و عزت و سلامت جامعه و حفظ ارزشهاي آن نقش دارند و مسئول حفظ و سلامت جامعه خود ميباشند و اين، درجه شخصيت بالاي زن و مساوات او را با مرد نشان ميدهد.
    نقشهاي فرعي زن و كارهايي- مانند كار در خانه و نگهداري كودك و مانند آن- هرگز نمي‌توانند اين ارزش اصلي زن را خدشه‌دار كنند يا كاهش دهند و كارها و طرز زندگي داخلي زن هيچگاه نقص و عيب زن و فرودست بودن او نسبت به مرد نمي‌شود همانطور كه داشتن مشاغل بظاهر پست مردها نيز، به حقوق اصلي و شخصيت انساني آنها زياني وارد نميسازد.

    4- كرامت ذاتي زن


    موضوع «كرامت انسان» در حقوق عرفي جهان جايگاه فلسفي ندارد، ولي در اسلام (و در قرآن) بعنوان يك اصل اساسي فلسفي بيان شده است. در مكاتب غربي كه مدعي كرامت انسان هستند هيچ سبب طبيعي و ذاتي براي آن نمي توانند بيان كنند و صرف يك ادعاست زيرا اگرچه اروپا آنرا از اسلام و پس از فتح اسپانياي مسلمان شناخت اما سبب و ريشه طبيعي آنرا دنبال نكرد.
    اما اسلام (و قرآن) انسان را از آنرو داراي كرامت ذاتي و مادرزاد مي‌دانند كه بنصّ قرآن كريم، انسان- خليفه و جانشين خدا بر روي زمين و مسئول ديگر مخلوقات اوست و بديهي است كه جانشين خداوند ناگزير داراي كرامت و شرافت بر ديگر مخلوقات زميني و صاحب سلطه بر آنها مي باشد. منصب عالي جانشيني خدا خودبخود همراه كرامت و شرافت است و خداوند آنرا ذاتي او قرار داده و همراه هستيش به او بخشيده است.
    اين كرامت بطور مساوي بين زن و مرد مشترك است و كسي نمي تواند كرامت يكي از آنها (مثلاً زن) را بزور يا تزوير از وي بگيرد. اين خود انسان است كه مي‌تواند آنرا از راه گناه يعني نقض قوانين طبيعت (كه خداوند بنام دين براي انسان فرستاده) از دست بدهد. معيار اين كرامت نزد خداوند «تقوا» ست و اين در قرآن صريحاً بيان شده است[6] نكته مهم در اينجا اينستكه زن همانند مرد داراي منصب خلافت الهي و داراي كرامت ذاتي است و براي انسان مقامي بالاتر از اين نيست و مي بينيم كه درنظر قرآن در اين امتياز نه فقط هيچ فرقي بين زن و مرد نيست بلكه يك زن با تقوا بمراتب از مرد بيتقوا، داراي كرامت و مقام بيشتري است.
    اسلام تنها ديني است كه بطور علني و برخلاف همه سنتهاي مخالف با زن، زنرا در انسانيت همطراز مرد معرفي كرد و براي او مقام اجتماعي و خانوادگي نيز قرار داد و در يك تقسيم كار اجتماعي وظايف زن را بسيار محدود نمود و او را بسبب نقش مهم طبيعيش- كه در عمل نقش «مادري» ناميده ميشود- در حوزه اجتماعي هم درجه عالي قرار داد و بسياري از وظايف مردان را كه با نيروها و استعداد طبيعي مردها مناسب بود ولي با طبيعت و استعدادهاي جسماني و روحاني زنها مناسب نبود، از دوش آنها برداشت بدون آنكه اين كاهش وظايف مردان بمعناي پائين بودن درجه و مقام ذاتي يا اجتماعي آنان باشد. حتي اسقاط اين تكاليف مردانه از زنان را باعتباري ميتوان ارزش اضافي براي زنان شمرد همچنانكه در مواردي براي زنان اولويت قرار داده مثلاً در قرآن مي‌گويد: آنان را بر خود مقدم سازيد[7] و پيامبر مكرّم (ص) مي گويد: «بهشت زير پاي مادران است» و نيز به پدران سفارش ميكند كه به دختران خود مهربانتر باشند.
    از تقسيم كار اجتماعي و از اينكه زن براي چه كاري ساخته شده و برخي وظايف دشواراجتماعي از دوش آنها برداشته شده و چه وظايف طبيعي دارد نمي‌توان نتيجه گرفت كه خانه‌‌داري (بمعناي كار در خانه) وظيفه زن است[8] همانگونه كه در دين اسلام هم هيچگاه زن مجبور يا موظف به كار در خانه نبوده ولي بطور ترجيحي (استحبابي) از وي خواسته شده كه ازدواج كند و فرزند دار شود و در زندگي زناشوئي به هر آنچه كه مستقيماً به اين دو وظيفه اخلاقي و طبيعي مربوط ميشود (يعني پاسخ مثبت به روابط جنسي با شوهر و نگهداري فرزندان و مخصوصاً نوزادان خود) به چشم يك واجب نگاه كند.
    زن بحكم كاركرد و وظيفه طبيعي و اجتماعي خود آورنده اولاد و نگهبان آنهاست ولي هيچگاه در اسلام از كارهاي اجتماعي و مشاركت با مرد در امور اجتماعي و سياسي و حكومتي، كه مانع مسئوليت اصلي او نباشد، نهي نشده مگر آنكه خود زن آنرا براي خود، كاري سنگين بشمارد يا مانع وظيفه شرعي و طبيعي او شود. كار زن در اجتماع نوعي قبول كار اضافي است كه معمولاً بصرفه و صلاح او نيست اگر آسايش رواني و گاه جسمي او را به خطر بيندازد اما اگر از آسايش خود بگذرد منعي براي او وجود ندارد. از نظر اسلام كمبودي در زن نيست كه از برخي كارهاي اجتماعي سبك ناتوان باشد.

    5- بهشت و آخرت


    گاهي زن در نگاه اديان يهوديت و نصرانيت، لايق بهشت شمرده نمي‌شده و اعمال نيك او در آخرت بكار نمي‌آمده؛ قرآن در مقابل اين فتاوي غلط روحانيون اديان ديگر و فرهنگ ستمگرانه اعراب دوره جاهليت، در چند نص مختلف بيان كرده كه نيكوكاري و ايمان هر انسان سبب دخول او به بهشت ميشود چه زن باشد و چه مرد[9].
    صلاحيت ورود به بهشت براي انسان، بالاترين درجه و بيشترين امتياز درميان ديگر مخلوقات است و براساس آيات قرآني و سنّت پيامبر(ص) نه فقط زنان مقدسي مانند فاطمه زهرا (ع) (دختر گرامي پيامبر) و مريم (مادر عيسي) (ص) در آنجا صاحب مسند عالي هستند و مقام والائي دارند بلكه تمام زنان مؤمن و پرهيزكار نيز مانند مردان مؤمن به آن منصب ميرسند.
    اين دليل ديگري براي مساوات زن و مرد است و امتيازات و مسئوليتهاي اداري مرد در جامعه نمي‌تواند اين مساوات را نقض كند.
    اين بود نگاه اسلام به زن در اصل پيدايش و موقعيت و كرامت ذاتي او با مقايسه‌اي كوتاه با ديگر فرهنگها و اديان يهوديت و مسيحيت؛ بديهي است كه با اين فهرست كوتاه نه نظريه جامع و كامل اسلام را مي‌توان بدست آورد و نه خود اسلام را مي‌توان شناخت يا شناسانيد، امّا مي‌توان از آن بعنوان مقدمه‌اي بمنظور ورود به حوزه زن در اسلام استفاده كرد.
    نگاه فلسفي اسلام به زن، زيربناي حقوق زن در اسلام است، قرآن دين اسلام را هماهنگ با طبيعت (فطرت) معرفي ميكند يعني قوانين اسلام با قوانين طببعي هماهنگي دارد و از آن مايه گرفته همانگونه هر انسان مسلمان نيز بر اين اساس بايد زندگي خود را با طبيعت و قوانين آن همگام سازد. حقوق زن در اسلام را مي‌توان همان حقوق طبيعي او دانست كه طبيعت با توجه به سازواره و ساختار جسمي و روحي زن براي او درنظر گرفته است.
    ويژگيهاي جسمي و روحي زن اقتضا دارد كه براي او نوعي حقوق خاص (مخالفبا حقوق مرد) پيشبيني شود و اسلام اين نقطه مهم را رعايت كرده است. متأسفانه خود زنان نيز از اين تفاوتهاي حساس شناخت كاملي ندارند و جز اختلافات ظاهري جسماني و يا كمي از تفاوتهاي روحي خود با مردان چيزي نميدانند.

    پانوشت:
    1- اهل بيت (امامان شيعه) در توضيح و تفسير آيات قرآني گفته‌اند: «مگر خداوند عاجز بود كه حوا را از چيزي غير از دنده سينه آدم بيافريند... آدم هنگامي كه آفريده شد زني را در نزديك خود ديد پرسيد اين موجود كه شبيه من است كيست. وحي آمد كه او حوا مخلوق ديگر من و همسر تست.»
    2- «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت»- حافظ
    3- زن فقط در برابر پيمان زناشوئي با مرد در برابر و تعهداتي دارد و در برخي امور مشترك زندگي بايد هماهنگي با مرد را رعايت كند.
    4- حديث: كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته.
    5- سوره توبه- آيه 71.
    6- سوره حجرات- آيه 13.
    7- سوره روم- آيه 223.
    8- خانه‌داري مفهوم وسيعي دارد و بيشتر بمعناي مراقبت اخلاقي و رواني و آماده‌سازي شوهر و فرزندان براي انجام وظايف اجتماعي و نگهباني از امنيت رواني و آرامش روحي در خانه و اموري مانند اينهاست كه در حديث با تعبير «حُسن التبعّل» (شوهرداري بنحو احسن) آمده است.
    9- سوره نساء- آيه 124- / سوره احزاب- آيه 35


    نا له پنداشت که در سینه ی ما جا تنگ است

    رفت و برگشت سراسیمه که دنیا
    تنگ است

  8. 4 کاربر از پست مفید ریپورتر سپاس کرده اند .


  9. #15
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    چقدر عالی بود . حسابی وقت گذاشتم و با دقت تمام خوندم .
    عالی تر از اون ارجاعاتی بود که داده بودید.
    سوالاتی برام پیش اومد ، امیدوارم با منابعی که ذکر کردید ، بتونم پاسخوشون رو پیدا کنم .
    ممنون
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  10. #16
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    برق- مخابرات
    نوشته ها
    257
    ارسال تشکر
    205
    دریافت تشکر: 787
    قدرت امتیاز دهی
    29
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    کاشکی اینجا مسلم لله هم بود تا نظرشو میگفت
    اگر چیزی برای باز آفریدن ندارید خود را باز بیافرینید

  11. کاربرانی که از پست مفید msd21 سپاس کرده اند.


  12. #17
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : فلسفه زن بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط msd21 نمایش پست ها
    کاشکی اینجا مسلم لله هم بود تا نظرشو میگفت
    من ایشون رو نمی شناسم !
    خوب میشد اگه چن نفر مطلع میومدن و موضوع رو به چالش می کشوندیم.

    اما ، هیچ کدوم از این صحبت ها ، باعث نمی شه از ارزش کاری ای که انجام شده ،کم بشه.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اتفاقا حجاب محدودیت است
    توسط Number One در انجمن اجتماعی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 19th July 2011, 10:18 PM
  2. بحث: متافيزيك
    توسط galaxy در انجمن فیزیک
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: 23rd February 2011, 06:48 AM
  3. حقوق کودکان آزمایشگاهی
    توسط MR_Jentelman در انجمن حقوق عمومی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th November 2010, 09:28 AM
  4. مقاله: نگاهي به ظهور نويسندگان زن و تاثير آن‌ها بر روند ادبيات داستاني
    توسط AreZoO در انجمن تاریخ ادبیات ایران و جهان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd October 2010, 03:27 PM
  5. فلسفه اسلامي و نيازهاي معاصر
    توسط آبجی در انجمن حکمت اسلامی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 12th August 2010, 12:06 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •