دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26

موضوع: مشاهیر نجوم ( زندگینامه و معرفی تنها در این تاپیک)

  1. #11
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    ادوین هابل


    ادوین هابل یک اخترشناس آمریکایی بود که ابتدا در آکسفورد به تحصیل حقوق پرداخت و سپس به اخترشناسی روی آورد و از 1914 تا 1917 میلادی در رصدخانه یرکیز مشغول به کار شد. جنگ جهانی اول وقفه ای در کارش پدید آورد و متعاقب آن در رصدخانه ماونت ویلسون به کمک تلسکوپ صد اینچی به انجام رصدهای آسمانی و پژوهشهای نجومی پرداخت. وی علاقه خاصی به سحابیها داشت و در سال 1924 میلادی با بزرگترین تلسکوپ آن زمان ستارگان درون سحابی آندرومدا را کشف کرد. از آن پس نیز تحقیقات خود را در این زمینه ادامه داد و ثابت کرد که تعدادی از ستارگان از نوع متغییرهای قیفاووسی هستند. هابل با استفاده از قانون دوره تناوب درخشندگی فاصله سحابی آندرومدا تا زمین را استنتاج کرد و به این ترتیب مطالعه درباره جهان ماورای کهکشان را بنیاد نهاد و برای نخستین بار وجود اجرام سماوی برون کهکشانی را اعلام داشت. وی درصدد برآمد تا کهکشانها را از روی شکل و از نظر تحول احتمالی طبقه بندی کند. بزرگترین نتیجه ای که از این کار به دست آورد تحلیلی بود که در سال 1929 میلادی درباره سرعتهای دور شدن یا نزدیک شدن آنها و انبساط جهان به عمل آورد.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. #12
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    ادموند هالی


    ادموند هالی یک اخترشناس،ریاضیدان و مخترع انگلیسی بود. از بیست سالگی در سنت هلن جزیره ای در جنوب اقیانوس اطلس به رصد کردن ستارگان آسمان نیمکره جنوبی پرداخت. در بازگشت به وطن از دوستان بسیار نزدیک نیوتن شد. وی معتقد بود که دنباله دارها مانند سیارات احتمالا" دارای مدار بیضوی هستند. این بدان معنا بود که دنباله دارها را می توان ردیابی نمود و بازگشت آنها را محاسبه و حتی پیش بینی کرد. هالی با کمک قانون جاذبه نیوتن پیش بینی کرد که دنباله داری که در سالهای 1607 و 1682 از کنار زمین گذشت در سال 1758 باز خواهد گشت. دنباله دار مزبور در سال 1759 بازگشت یعنی یک سال دیرتر، زیرا از مجاورت مشتری رد شده بود و جاذبه نیرومند مشتری از سرعت آن کاسته بود. ولی سال 1759 به سال 1758 بسیار نزدیک است پس پیش بینی هالی دقیق بود و دنباله دار مزبور به افتخار او هالی نامیده شد.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  3. #13
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    یوهان کپلر


    یوهان کپلر یک اخترشناس و ریاضیدان آلمانی بود. از کودکی استعداد بسیار در ریاضیات داشت و در دانشگاه توبینگن از شهرهای آلمان تحصیل کرد. در بیست و دو سالگی معلم ریاضیات شد و به مطالعه در رابطه با اخترشناسی پرداخت. با بررسی مدارهای اجرام آسمانی توجه تیکو براهه اخترشناس دانمارکی را به خود جلب کرد و شاگرد و دستیار او شد. پس از مرگ تیکو براهه نوشته های او به کپلر رسید. کپلر با استفاده از پژوهشهای بیست ساله تیکو براهه قانونهایی را بیان کرد که به نام قوانین کپلر شهرت دارد. کپلر نخستین کسی است که اصول واقعی روش کار با تلسکوپ را بیان کرد. مهمترین اثر او کتاب نجوم جدید است.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  4. #14
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    گالیلئو گالیله


    گالیلئو گالیله در سال 1564 در شهر پیزا واقع در ایتالیا متولد شد. او در سال 1581 میلادی وارد دانشگاه پیزا شد تا خود را برای شغل طبابت آماده کند. ولی بزودی به علم مکانیک و ریاضیات علاقه مند شد. او در سال 1589 به عنوان استاد ریاضی در دانشگاه پیزا منصوب شد. ولی چندی نگذشت که از شغل خود استعفا داد. در یکی از سالهای دهه 1590 میلادی فرضیه کپرنیکی منظومه شمسی را پذیرفت. در سال 1609 گالیله از عدسیهایی که یک عینک سازهلندی به نام هنزلیپارشی می ساخت اطلاع حاصل کرد و سپس بدون آن که حتی یک تلسکوپ هم دیده باشد تلسکوپ خود را ساخت. از او باید به عنوان اولین کسی یاد کرد که به طور رسمی در کار ستاره شناسی از تلسکوپ استفاده کرد. در ابتدا تلسکوپ او تنها 3 برابر بزرگنمایی می کرد اما بعد از مدتی او تلسکوپی ساخت که 30 برابر بزرگنمایی می کرد. او به کمک این تلسکوپ توانست برای اولین بار سطح ماه را به خوبی ببیند و اقمار سیاره مشتری و حلقه های زحل را کشف کند و سپس به مشاهده لکه های سطح خورشید بپردازد.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  5. #15
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    ولاديمير واسيلويچ کواليونک


    ولاديمير واسيلويچ کواليونک، فضانورد كهنه‌كار روسي و معاون اسبق مرکز آماده سازي فضانوردان شوروي سابق در گفت‌و‌گويي با سرويس «فن‌آوري» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) به بازگويي بخشي از خاطرات و تجربيات سفرهاي فضايي خود از جمله خاطرات شنيدني ماموريت ناموفق سايوز -25 در سي و يك سال پيش، حادثه آتش‌سوزي در پايگاه فضايي ساليوت-6 و ركوردشكني‌هاي فضايي خود، همكاري‌هاي مشترك آمريكا و روسيه در ايستگاه فضايي بين المللي و ... سخن گفت. کواليونک، جمعا 216 شبانه روز و 9 ساعت و 9 دقيقه و 40 ثانيه از عمرش را در فضا گذرانده و در جريان دومين سفرش يک بار به مدت دو ساعت و 20 دقيقه راهپيمايي فضايي داشته است.وي پس از خروج از گروه فضانوردان سمت‌هاي مهمي چون
    معاونت مرکز آماده سازي فضانوردان، معاونت فرماندهي لشکر 37 هوايي ستاد فرماندهي عالي، معاونت دانشکده آکادمي ستاد مشترک استراتژيکي نظامي نيروهاي مسلح شوروي، رياست آکادمي مهندسي نظامي- هوايي ژوکوفسکي و غيره را بر عهده داشته است.

    کواليونک كه داراي درجه دکتري علوم نظامي است، بيش از 60 اثرعلمي درباره فضا و کارهاي نظامي دارد که از جمله کتاب هاي او مي توان «جو زمين» ، «پژوهش درباره زمين با سفينه هاي فضايي سرنشين دار»، «تحقيقات ابرهاي نقره فام» و غيره را نام برد.

    ايسنا: ولاديمير واسيلويچ، چه طور شد، دهقان زاده‌اي از بلاروس به دانشکده خلباني نظامي راه يافت؟

    من بعد از به پايان رساندن دبيرستان در سال 1959 در آزمون ورودي آکادمي پزشکي نظامي لنين‌گراد ( سن پيترزبورگ فعلي) شرکت کردم و قبول هم شدم. اما بعد شنيدم آموزشگاه عالي هوانوردي نظامي لنين‌گراد از داوطلبان خلباني شهر ثبت نام مي‌کند كه به دليل علاقه‌اي که از کودکي به پرواز داشتم از پزشکي منصرف شدم و به اين آموزشگاه رفتم. در سال 1963 بعد از به پايان رساندن آن، به عنوان خلبان در نيروي هوايي شروع به کار کردم.

    ايسنا: در آن زمان هيچ فکر مي کرديد روزي ادامه دهنده راه «گاگارين» باشيد؟

    راستش را بگويم نه! اما وقتي خلبان شدم، قدرت و امکانات خود را حس کردم، استعداد سازماندهي خود را ارزيابي کردم، مطمئن شدم که دورنماي خوبي در پيش دارم.

    کوتاه مدتي بعد از کار در نيروي هوايي، مرا که تنها درجه ستواني داشتم، به فرماندهي هواپيماي نظامي ترابري آ.ان-12 منصوب کردند.

    اين ارتقاي قابل ملاحظه‌اي بود که حس غرورت را تحريک مي‌كند: قهرمانان خاطرات کودکي‌ام در ذهن مجسم مي شد کساني مثل «يکاير» که در 18 سالگي فرمانده هنگ شده بود. انتخاب من به اين سمت تاثير مثبتي در روحيه من گذاشت و فهميدم کسي که رنج سختي کار را تحمل مي کند، دستمزد مناسب مي گيرد؛ به اين ترتيب بود که طي 30 سال خدمت در نيروي هوايي مرتبا ارتقاء مقام پيدا کردم.

    ايسنا: تا جايي که مي دانيم در انتخاب فضانوردان بيشتر خلبانان هواپيماهاي شکاري تهاجمي سبک و سريع پرواز را ترجيح مي‌دادند؛ چه طور شد، ولاديمير کوالنک، خلبان هواپيماي سنگين باري توانست استثناء از اين قاعده باشد؟

    در سال هاي دهه60 که انتخاب فضانوردان شروع شد، طراحان اصلي تجهيزات کيهاني، دورنماي نزديک را در تاسيس پايگاه مداري دراز مدت مي‌ديدند. براي اين کار قبل از خلباناني ضروري بود، هدايت دستگاه هاي بزرگ را بداند. به همين دليل نه فقط از خلبانان شکاري بلکه خلبانان هواپيما هاي سنگين دور پرواز و باري هم در فهرست انتخاب ها قرار گرفتند. از ميان خلبانان هواپيماهاي سنگين سه نفر را پذيرفتند. من، وياچسلاو زودوف و گنادي سارافانف؛ البته آن دو نفر فوراً در سال 1965 به گروه کيهان نوردان پيوستند اما من مجبور شدم دو سال در گروه مخصوص جست‌وجو و انتقال سفينه هاي برگشته از فضا خدمت کنم. بالاخره در سال 1967 به گروه کيهان نوردان پيوستم، اما همانطور که مي دانيد تا سفر به فضا ، سال هاي طولاني صبر کردم.

    ايسنا: نخستين سفرتان هم که با ناکامي به پايان رسيد!

    بله ، بعد از 10 سال انتظار در 9 اکتبر 1977 به همراه والري ريومين و بر عرشه ناو کيهاني سايوز -25 راهي مدار زمين شدم تا سفري طولاني و رکورد شکن را در ايستگاه جديد ساليوت-6 به انجام برسانيم.

    ايسنا: اگر ممکن است درباره چگونگي و دلايل اين عدم موفقيت براي خوانندگان ما توضيح دهيد.

    سايوز 25 حدود 14 هزار کيلومتر جدا از ساليوت-6 راه پيمود و چندين مرتبه نيز مشخصات مداري خويش را تغيير داد. در فاصله صدمتري من هدايت دستي سفينه را بر عهده گرفتم و آن را به ساليوت نزديک کردم. در فاصله 50 متري ساليوت-6 متوجه شديم به پهلوي سفينه نزديک مي شويم و سفينه در زاويه درست حرکت نمي کند. به دستور مرکز هدايت پرواز، مجبور شديم ايستگاه فضايي را دور بزنيم و مجدداً عمل اتصال با استفاده از دستگاه خودکار ايگلا انجام دهيم. اين دستگاه سوخت زيادي مصرف کرد و مرکز هدايت پرواز از من خواست تا مجدا خودم هدايت ناو را بر عهده بگيرم. اين بار سايوز-25 توانست در نقطه اتصال عمل کند و ضربه کوچکي وارد کرد اما در سفينه چراغ اتصال عکس العملي نشان نداد. بعد مشخص شد ناو کيهاني خيلي آهسته از ايستگاه فضايي دور مي شود. من يک بار ديگر براي اتصال به ايستگاه به آن نزديک شدم، اين بار نيز اتصال صورت نگرفت. سومين کوشش نيز بي فايده بود. ضربه اتصال به ايستگاه، سفينه را هشت تا شش متر عقب راند. سوخت مخزن اصلي کاملاً تمام شده بود و مرکز هدايت پرواز دستور بازگشت داد.

    با توجه به گزارش هيات بررسي دليل عدم موفقيت پرواز و مشخص شدن عملکرد درست من و ريومين، کميسيون برنامه ريزي ما دو نفر را در اولويت پرواز قرار داد و هر دوي ما توانستيم بزودي پرواز بعدي را آغاز کنيم. سال بعد من به عنوان فرمانده ناو بار ديگر و اين بار به همراه الکساندر ايوانچنکف به ساليوت سفر کردم.

    ايسنا: مردم در اخبار مي شنوند که فلان ناو کيهاني به فضا پرتاب شد و فضانوردان فلان مدت در ايستگاه فضايي بودند. از طرف ديگر همه ما مي دانيم که پرتاب هاي فضايي و کار هاي پشتيباني از کيهان‌نوردان در مدار زمين هزينه‌هاي زيادي دارد. مي‌توانيد براي ما بگوييد، به طور مثال در دومين ماموريت دراز مدت ساليوت - 6 که شما در آن شرکت داشتيد، طي اين مدت طولاني چه کرديد و فعاليت شما چه سودي داشت؟ چه پژوهش‌هاي علمي، فني، زيست شناسي و پزشکي صورت گرفت؟

    طول ماموريت ما در سال 1978 حدود 140 شبانه بود؛ اما هدف اصلي ادامه پرواز شامل اقامتي120 شبانه روزي بود. در چنين دوره اي است که گلبول هاي قرمز خون بدن يک انسان کاملا بازسازي و تعويض مي شوند و دانشمندان مي خواستند بدانند بدن انسان به اين تبديل چه عکس العملي نشان مي دهد. آيا آن گلبول هاي قرمز که در فضا به وجود آمدند پس از بازگشت به جاذبه زمين کارشان را به درستي انجام مي دهند يا خير؟ تا آن زمان هيچ موجود زنده در فضا چنين پرواز طولاني نداشت. پيش بيني شده بود که خون ما را در جريان پرواز هم بررسي شود. اين کار مي توانست از طريق حمل نمونه هاي خوني به زمين توسط گروه هاي مهمان اعزامي و مقايسه با نتايجي که در فضا به دست مي آيد صورت گيرد.

    ما در ايستگاه مداري دستگاه «کريستال» را را اندازي کرديم و براي نخستين بار در دنيا در شرايط بي وزني کريستال را به دست آورديم و آن را در ارتباط هاي تلويزيوني به معرض ديد تمام جهان قرار داديم. در حال حاضر توليد نمونه هاي کريستال‌هاي صنعتي در فضا امري عادي است اما در آن زمان اين کار «گام نهادن به سوي فن‌آوري فضايي با دورنماهاي بسيار گسترده» نام گرفت.

    ما به تحقيقات کاربردي بيشتر توجه مي کرديم. کار «يوري راماننکو» و مخصوصاً «گئورگي گرچکو»، يعني گروه قبلي در پرواز دراز مدت «ساليوت 6» را ادامه داديم که هر کدام منابع اقتصادي و توان علمي کشور را بالا مي برد. به طور مثال مدتي به مسائل اقيانوس و تحقيقات منابع طبيعي زمين مشغول بودم و موفق شدم ناوگان ماهيگيري اتحاد شوروي را از حدود منطقه صنعتي به طول 300 کيلومتر در آب‌هاي آزاد اقيانوس جهاني خارج کنم. با راهنمايي آنها به طرف حرکت در مناطق حاصل‌خيز آب‌هاي بين المللي از طريق جست‌وجو و کشف محل تجمع توده هاي عظيم ماهي، فايده‌اي در حدود 20 ميليون روبل ( در آن زمان نرخ رسمي روبل بيش از 2 دلار بود!) در سال به اين صنعت سود رساندم. فرماندهان کشتي ها اذعان مي کردند که مشخصات داده شده کمک بزرگي به کار ماهيگيري کرده بود. مثلاً ناوگان «کامچاتکا» چند شبانه روز در آب « خالي » سرگردان بود و به دنبال محل تجمع ماهي ها مي چرخيد. وقتي از طريق مرکز هدايت پرواز کشتي را به جنوب شرقي در 300 کيلومتري جريان کوروسيو راهنمايي کردم با منطقه حاصلخيز و سرشار از ماهي روبرو شدند و 1 شبانه روز بدون وقفه مجبور شدند به ماهي‌گيري صنعتي بپردازند. مکانيزم شکل گيري هوا را هم مطالعه کردم که نتايج جالبي داشت. جريان هوا يکي از جزيره گروئنلند، اقيانوس اطلس، قاره آمريکا، ديگري از سرزمين آسيا و خاور دور و فراتر از کنار اقيانوس آرام وجود دارد. جريان هوايي قطبي به استقبال اين جريان مي آيد. جريان ها جايي در منطقه نقاط استوا با هم روبرو مي شوند. اينجا گردش هواي مخصوص صورت مي گيرد. با مشاهده اين جريان ها مي توان ايجاد رگبارهاي نواحي استوايي را پيش‌بيني کرد. همزمان مطالعه ما از فضا، مرکز نظارت زميني هم اين موضوع را پيگيري کردند. از حاصل نتايج تحقيقات فضايي و زميني پي بردند، مکانيزم خاصي وجود دارد که مي تواند رازهاي مثلث برمودا را توضيح دهد. در اين منطقه، جريان هوا انرژي بيشتري پيدا مي کنند و «چرخش» آغاز مي شود.

    از جمله ديگر فعاليت هاي ما، پذيرايي و کار با دو ماموريت بين المللي کوتاه مدت شامل کيهان نورداني از آلمان دمکراتيک و لهستان بود. همچنين راهپيمايي در فضاي باز از جمله کارهاي پيش بيني شده براي گروه ما بود.

    در اين مدت سه ناو باربري پروگرس مواد و آب و غذا و سوخت را به ايستگاه رساندند.

    ايسنا: شما اولين فضانوردي بوديد که با آتش سوزي در پايگاه «ساليوت-6» مواجه شده ايد. چه طور توانستيد جلو حادثه را بگيريد؟

    من و «ايوانچنکف» مجبور شديم وظيفه آتش نشان هاي فضايي را انجام بدهيم. دليل وقوع آتش سوزي بروز يک مشکل فني در يکي از مجتمع هاي محاسبه ناوبري ايستگاه با نام «دلتا» بود که ظاهراً در زمين و قبل از پرتاب معيوب شده بود. در جريان پرواز درازمدت، سيم هاي آن اتصالي کرد. بايد بگويم بدترين وضعيت پيش آمد. دود غليظ، موجب اختلال چشمي مي شود. خوشبختانه ماسک ضد گاز داشتيم. خوشبختانه توانستيم کار خاموش کردن آتش را به بهترين شکل انجام دهيم. مخصوصاً «آلکساندر ايوانچنکوف» نقش مهمي داشت. او اول آتش را ديد و بدون تاخير تصميم گرفت برق تمام پايگاه را قطع کند. يادم هست که چطور قاطعانه فرمان اين کار را داد. سکوت برقرار و گردش هوا تمام شد. من با آتش خاموش کن با آتش مبارزه مي کردم. اما اشکال با هم پيش آمد: ماده آتش خاموش کن هادي برق بود و اين مي توانست خطر بزرگي را ه بوجود آورد. به «ايوانچنکف» گفتم به داخل ناو سايوز رفته، آنرا براي جدا شدن از پايگاه آماده کند. ما بايد تا خشک شدن محل آتش‌سوزي صبر مي‌کرديم. در صورت ادامه پيدا کردن مشکل مجبور بوديم با سفينه سايوز 29 پايگاه را ترک کنيم. خوشبختانه بالاخره توانستيم وضع غير منتظره را رفع کنيم.

    ايسنا: چه طور؟ به طور تصادفي؟

    البته که نه، چنين وضعيت غيرمنتظره‌اي را قبلا در زمين تمرين کرده بوديم. فکر مي کنم اين امتحان عملي ما بود ....

    ايسنا: درباره سومين پروازتان چه مي توانيد بگوييد؟

    سومين و آخرين پرواز فضايي من در 12 مارس 1981 شروع شد و در 25 مه خاتمه يافت. سايوز تي-4 در 12 مارس 1981 با دو کيهان نورد به نام هاي «ولاديمير کواليونک» و «ويکتور ساوينيخ» به فضا پرتاب شد. در آغاز قرار بود گروه ديگري به ساليوت فرستاده شوند اما در 10 مارس يعني دو شبانه روز قبل از پرتاب، کميسيون دولتي با توجه به وضعيت ايستگاه ساليوت-6 را که ذخاير منابع ( انرژي و غيره ) را تقريباً به انتها رسانده بود، تصميم گرفت، گروه جانشين شامل من و «ويکتور ساوينيخ» به جاي گروه اصلي پرتاب شوند. در اين تصميم کميسيون، سابقه «ويکتور ساوينيخ» که دو بار دوره آمادگي براي «سايوز تي» گذرانده و ناو کيهاني را به خوبي مي شناخت، همچنين تجربه پرواز 140 شبانه روزي من در «ساليوت-6» که در جريان آن سامانه هاي ايستگاه را تعمير کرده بودم تاثير داشتند.

    يک شبانه روز بعد از پرتاب يعني در 13 مارس ما ايستگاه مداري «ساليوت-6» قدم گذاشتيم و بلافاصله کارهاي تعميري و تخليه ناو باربري بدون سرنشين پروگرس را شروع کرديم. مدتي بعد گروه مشترک شوروي - مغولي تقريبا يک هفته مهمان ما بودند.

    فشار کار و خستگي شديد فشار خون «ساوينيخ» به 110-100 و مرا به 100-90 رساند. در صورتي که ضمن پروازهاي معمولي 80-140 است. علاوه بر اين، هر دو بي حسي شديد ماهيچه ها را احساس مي کرديم. بي خوابي و سردردهايي شروع شد که هيچ دارويي نمي توانست آنرا کم کند. در 24 آوريل به ما استراحت سه روزه دادند که پس از آن کار بطور عادي ادامه يافت.

    مهمانان بعدي گروه مشترک روسي– رومانيايي بودند که 14 مه با سايوز-40 پرتاب شدند و يک روز بعد به ايستگاه فضايي رسيدند. اين گروه تا 22 مه در ساليوت بودند و سپس با انجام تمامي برنامه پيش بيني شده راهي زمين شدند.

    بعد از رفتن آنها، من و «ساوينيخ» توانستيم به خوبي استراحت کنيم. در پايان دوره استراحت، طبق برنامه پيش بيني شده، ظرف سه روز ايستگاه را جمع جور کرديم و براي فرود آماده شديم.

    در 26 مه با ناو کيهاني «سايوز تي-4» را به زمين برگشتيم. اين آخرين ماموريت به ايستگاه «ساليوت» بود که از 29 سپتامبر 1977 در مدار زمين مي چرخيد. ايستگاه «ساليوت-6» پس از 1765 شبانه روز پرواز مداري و در 29 ژوئيه سال 82 با برخورد به لايه هاي فشرده جو و نابودي آن به پايان رسيد.

    ايسنا: در حال حاضر در مدار زمين ايستگاه فضايي بين المللي در حال گردش است. ايستگاه فضايي بين المللي ثمره برنامه مشترک روس ها و آمريکايي ها است. روابط فعلي چگونه شکل گرفت ؟

    من به عنوان کارشناس مستقل در کميسيون حفاظت و نگهداري اين طرح شرکت داشتم. در اين کميسيون افراد برجسته اي مثل «ولاديميتر اوتکين»، طراح و سازنده موشک قاره پيماي «اس.اس-18»، طراح اصلي يکي از قوي ترين موشک‌هاي «زنيت»، رئيس موسسه پژوهش‌هاي علمي رشته فضايي شرکت داشتند. مسائل بنيادي ما توانايي‌هاي گسترش ايستگاه فضايي بين المللي و تامين امنيت آن بود. البته خطر برخورد با دستگاه هاي فضايي ديگر ( مثل حادثه خودرو) وجود نداشت؛ اما بايستي آن را از « زباله هاي فضايي» و ريزشهاب سنگ‌ها محافظت مي‌کرديم. در جريان کار، آمريکايي ها، يک سامانه گرانقيمت مقابله با ذباله هاي فضايي را طبق روش خود، براي بخش روسي روسي تحميل کردند.

    روش ما هم مقرون به صرفه تر و هم کارآمد بود: پايگاه مداري «مير» 13 سال به طور موفقيت‌آميز تا آن زمان فعاليت کرده بود؛ اما وقتي که طول مدت کارآيي آن را طبق روش آمريکايي ها حساب کرديم، نتيجه مايه تعجب شد: صدمات کوچک به وجود آمده طي اين 13 سال به مراتب کمتر از حد يک ساله محاسبه روش آمريکايي بود؛ اما نمايندگان حاضر در مذاکرات، مدارک را امضا کردند و الان بايد از آن پيروي کنيم.

    ايسنا: بشريت وارد قرن 21 شده است. چه دستاوردهايي را بايد در زمينه فضانوردي سرنشين‌دار منتظر باشيم؟

    اگر دورنماي نزديک را در نظر بگيريم، بايد ادامه ساختن ايستگاه فضايي بين المللي و کار در آن را مطرح کنيم. من نسبت به گسترش فعاليت‌ها در اين ايستگاه خوش بين هستم. کيهان‌نوردي رو به گسترش است و امروزه کمتر کسي است که نقش مهم اين فن‌آوري را در زندگي بشر منکر شود. مطمئن هستم اين نقش در آينده پررنگتر خواهد شد.

    نگاهي به زندگي‌ «ولاديمير واسيلويچ کواليونک»

    وي در سوم مارس 1942 در روستاي «بلوي خالاپنيچسکي» حومه «مينسک» مرکز «بلاروس» به دنيا آمد. پس از پايان تحصيلات متوسطه در سال 1959 نخست به آکادمي پزشکي نظامي «لنينگراد» روي آورد اما به زودي آن را رها کرد و به آموزشگاه عالي هوائي نظامي خلبانان نيروهاي هوايي نظامي وارد شد. در سال 1963 و با تمام کردن آکادمي به عنوان خلبان حمل و نقل هوايي در نيروي هوايي شوروي مشغول به کار شد. در محيط کار او به زودي استعداد و توانايي‌هاي فوق العاده خود را نشان داد و تنها دو سال بعد به عنوان فرمانده هواپيماي آ. ان- 12 در هنگ 374 هوايي نظامي حمل و نقل انتخاب شد.

    پس از انتخاب به عنوان فضانورد، در کنار کار فشرده آموزش و تمرين، در آکادمي نظامي ستاد مشترک نيروهاي مسلح شوروي ادامه تحصيل داد و توانست در سال 1984 آنرا با مدال طلا به پايان برساند.

    کواليونک پس از خروج از گروه فضانوردان هم عهده‌دار سمت هاي مهمي و مدال ها و عناوين متعددي را در داخل و خارج شوروي كسب كرده است.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  6. #16
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : شخصیت های علم نجوم

    نیکولاس کوپرنیک


    نیکولاس کوپرنیک یک منشی دفتری در کلیسای کاتولیک رومی بود که در سال 1473 میلادی در لهستان متولد شد. او علاقه خاصی به نجوم داشت و بعد از مشاهده دقیق سیاره ها و محاسبه حرکتهایشان راه های جدید و ساده تری را برای توضیح حرکت آنها کشف کرد. در آن زمان او بر این فرض بود که زمین و همه سیاره های منظومه شمسی به دور خورشید می گردند( البته به استثنای ماه که در همه نظریه ها تصور می شد که به دور زمین می گردد). که به نام نظریه خورشید مرکزی معروف بود.اما او هنوز عقیده داشت که همه اجرام آسمانی در مسیرهای دایره ای کامل حرکت می کنند.



    زمان زیادی طول کشید تا کوپرنیک عقایدش را منتشر کرد. احتمالا" به دلیل اینکه او از مراجع کلیسای زمان خودش که عقیده داشتند که زمین بایستی ثابت باشد می ترسید. در واقع کتاب او تا قبل از مرگش به چاپ نرسید. کتاب او در گردش کرات آسمانی نامیده شد. در این کتاب او عالمی را تشریح می کند که در آن خورشید در مرکز و به ترتیب عطارد،زهره،زمین،مریخ،مشتر ی و زحل به دور آن می گردند. در بالای اینها کره ستارگان ثابت قرار دارد.
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  7. #17
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    935
    ارسال تشکر
    10,457
    دریافت تشکر: 3,396
    قدرت امتیاز دهی
    418
    Array

    پیش فرض پاسخ : مشاهیر نجوم ( زندگینامه و معرفی تنها در این تاپیک)

    هرمان جولیوس اوبرت



    هرمان جوليوس اوبرت (1989-1894) يكي از پيشگامان و تئوريسين‌هاي بزرگ تاريخ عصر فضا به شمار مي‌رود. او به همراه تسيلكوفسكي و گودارد پدران دانش و مهندسي موشك‌هاي پرتابگر به حساب مي‌آيند. اوبرت در جواني نظرات و تحقيقات خود را به صورت چند كتاب منتشر كرد و در زمان جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مراكز تحقيقات موشكي آلمان نازي به كار مشغول بود. بعد از جنگ، آمريكايي‌ها و ساير متحدان غربي آنها از دانش اوبرت و همكارانش استفاده زيادي كردند.


    فهرست: 1 دوران كودكي و نوجواني 2 زندگي كاري 3 دوران پاياني زندگي و جمع‌بندي دوران كودكي و نوجواني
    [هرمان جوليوس اوبرت] در 25 ژوئن 1894 در شهر [هرمشتات ترانسيلوانياي] روماني، متولد شد [1]. اصالت او مجاري-اتريشي بود، اما بيشتر عمر خود را در آلمان و روماني گذراند. اوبرت به علوم موشكي بسيار علاقه‌مند بود و اين علاقه از سن 11 سالگي در او به‌وجود آمد. مادر وي براي تشويق اوبرت، كتاب «از زمين تا ماه» نوشته [ژول ورن] را به او هديه داد. هرمان اين كتاب را چندين بار مطالعه نمود و علاقه زيادي به آن پيدا كرد. اين كتاب در واقع اولين جرقه را براي شروع فعاليت او درباره علوم موشكي ايجاد كرد [2].

    تصوير 1- هرمان جوليوس اوبرت در جواني
    مطالعه كتاب مذكور و ديگر كتاب‌هاي مربوط به علوم موشكي در سال‌هاي بعد، اوبرت را به تحقيق و بررسي در خصوص جنبه‌هاي فني اين علم تشويق نمود. او علاقه زيادي به سفرهاي فضايي داشت.

    در سن 14 سالگي (1908) اوبرت موفق به ساخت يك راكت مدل كوچك داراي مخزن پيشران مايع داشت. البته او اين كار را با امكانات و منابع بسيار محدودي انجام داد و حتي منابع لازم جهت آزمايش وسيله خود را در اختيار نداشت [2]. او سعي مي‌كرد تا به مطالعه در زمينه‌هاي مختلفِ علاقه‌مندي خود، به‌خصوص رياضيات بپردازد، زيرا مي‌دانست براي پيشرفت در اين راه به آنها نياز دارد.

    در همان اوان، اوبرت به اين نتيجه رسيد كه اگر نيروي پيشرانه راكت مدل ساخت خود را به طرز مناسبي تامين كند، موفق به پرواز خواهد شد. در ضمن دريافت كه بايد پيشران (يا سوخت) بيشتري به راكت بدهد كه اين امر باعث افزايش وزن مي‌شد. يعني هرچه پيشران بيشتر مي‌شد، وزن راكت هم افزايش مي‌يافت كه اين خود يك مشكل به حساب مي‌آمد.

    اوبرت به اين مي‌انديشيد كه چرا نبايد هنگامي‌كه مقدار زيادي از پيشران مصرف شد، از شرّ محفظه خالي آن رها شد؟ اين فكر همان ايده جدايش و چند مرحله‌اي كردن راكت‌ها بود كه در دوران نوجواني به ذهن اوبرت خطور كرد [1]. استفاده از اين طرح از آن جهت مهم بود كه در مراحل مختلف وزن موشك را كم مي‌كرد و به همين دليل پارامترهاي پروازي موشك تا حدود زيادي مي‌توانست بهبود پيدا كند.

    هرمان معتقد بود براي توسعه و موفقيت در پياده‌سازي ايده‌اش مي‌بايست خارج از فرمول‌هاي رياضي عمل كند. البته در نهايت هرمان با استفاده از فرضيات خود و مدل‌هاي كوچك و بزرگ به اين نتيجه رسيد كه مي‌تواند به نوعي كارآيي راكت را افزايش دهد. بنابراين مي‌توان هرمان اوبرت را يكي از پايه‌گذاران ايده جدايش در موشك‌ها و پرتابگرهاي چندمرحله‌اي دانست.


    در سال 1912 (18 سالگي) اوبرت در دانشگاه مونيخ ثبت‌نام كرد و در رشته پزشكي مشغول به تحصيل شد. بورسيه تحصيلي وي در دست اقدام بود كه با شروع جنگ جهاني اول در تحصيل او وقفه ايجاد شد. بنابراين اوبرت نيز مانند بسياري ديگر، به صورت غيرمستقيم وارد جنگ شد و در واحدهاي پزشكي به انجام وظيفه پرداخت [2].

    زندگي كاري
    بعد از جنگ، هرمان به اين نتيجه رسيد كه به صورت ناخواسته و بدون تمايل كامل وارد علوم پزشكي شده است. او در سال 1918 با [ماتيلدا هامل]، كسي كه به او در انجام كارهايش كمك مي‌نمود و به فعاليت‌هاي اوبرت اعتقاد راسخ داشت، ازدواج كرد [2]. او در 1919 مجدداً به آلمان بازگشت و ابتدا در دانشگاه مونيخ و سپس در [گوتينگن] در رشته فيزيك مشغول به تحصيل شد.
    از جمله مهم‌ترين مراكز موشكي كه اوبرت در آنجا مشغول بوده، مي‌توان به «[وي‌اف‌آر]»، انجمن پرواز فضايي آلمان، اشاره كرد. اوبرت در سال 1920 ضمن فعاليت در اين مركز، به همكاري با افراد محقق و علاقه‌مندي چون [ورنر فون‌براون] پرداخت [1].

    تصوير 2- مركز پروژه موشك‌هاي بالستيك ايالات متحده، از راست به چپ: رابرت لوسر، ورنر فون‌براون، دكتر هرمان اوبرت، ژنرال هولگر تافتوي و دكتر ارنست اشتالينگر
    در سال 1922 (28 سالگي) رساله دكتراي او كه در مورد علوم موشكي (پرواز راكت‌ها) بود با بهانه [تخيلي، ايده‌آليستي و رويايي بودن] مورد پذيرش قرار نگرفت، ولي اين امر اوبرت را هيچ‌گاه مأيوس نساخت و او تحقيقات خود را در زمينه مورد علاقه‌اش به صورت خصوصي ادامه داد [3]. وي هرگز به تهيه يك رساله جديد و گرفتن مدرك دكتراي خود نيانديشيد. البته رساله مذكور به او در جهت تهيه و آماده شدن اولين كتابش كمك زيادي نمود. او بعدها در مورد تمايلاتش توضيحاتي را ارائه داد و در يادداشت‌هاي خود چنين نوشت: «من از نوشتن رساله اي ديگر خودداري كردم و به خود گفتم: مهم نيست. من ثابت خواهم كرد كه مي‌توانم بدون اينكه عنوان دكتر در كنار نامم قرار گيرد، از تعدادي از آنها ]منتقدان رساله‌ام[ دانشمند بزرگتري شوم» [1]. او از نظام آموزشي آلمان به شدت انتقاد كرد و وضعيت آن را به اتومبيلي تشبيه نمود كه چراغ‌هاي عقب آن بسيار درخشان و پرنور، اما جلوي آن فاقد چراغ‌هاي روشن است (توضيح). البته رساله اوبرت سرانجام توسط پروفسور [آگوستين ماير] از دانشگاه [بابس-بولياي] روماني پذيرفته شد و او درجه دكتري را از اين استاد دريافت كرد.
    در سال 1923 (29 سالگي)‌، اوبرت موفق به انتشار كتاب 92 صفحه‌اي «[با راكت در فضاي بين سيارات]» شد [1]. اين كتاب كه برگرفته از همان رساله دكتراي او بود باعث شهرت وي شد. اگرچه رساله وي در خصوص موارد فني كمتر بحث كرده بود، ولي به واسطه تدريس او در مراكز مربوط (به خصوص در آلمان) به امور فضايي، كتابش به كمك همين مراكز انتشار يافت. تئوري‌هاي ارائه شده در كتاب اوبرت بسيار ارزشمند بودند. اين كتاب به واسطه تئوري‌هايش در سراسر مراكز موشكي آلمان مورد توجه قرار گرفت و اين امر باعث شد تا كتاب او به چندين زبان ديگر نيز ترجمه شده و پس از مدتي مطالب آن به طور عملي در وسايل پرنده فضايي به كار گرفته شوند.
    امتداد اين كتاب و ساير فعاليت‌هاي هرمان اوبرت در زمينه موشك، در سال 1929 به چاپ كتابي 429 صفحه‌اي با عنوان «[مقدماتي براي انجام سفر فضايي]» منتج شد كه يكي از موفقيت‌هاي بين‌المللي او به‌ حساب مي‌آمد و از اهميت علمي فوق‌العاده‌اي برخوردار بود. اوبرت كه چند سال قبل از انتشار اين كتاب (سال 1925)، با [كنستانتين تسيلكوفسكي] و ايده‌ها و تئوري‌هايش آشنا شده بود، از دانش و تجربه او نيز در تدوين اين كتاب جديد استفاده كرد. در اين كتاب، تئوري رياضي مربوط به علوم موشكي به‌خصوص در زمينه‌هاي علوم الكترونيك و پيشرانش راكتي تشريح شده بود. اين كتاب امكان طراحي و ساخت يك راكت را فراهم مي‌آورد و همچنين توان بالقوه انسان براي دستيابي به ايستگاه‌هاي فضايي و سفر به كرات ديگر را مورد بررسي قرار مي‌داد. كتاب جديد اوبرت از طرف [اسنالت]، پيشكسوت در علوم راكتي فرانسه، «[كتاب مقدس فضانوردي علمي]» خوانده شد و مورد تشويق مالي ده هزار فرانكي قرارگرفت كه اوبرت از اين پول براي توسعه فعاليت‌ها و تحقيقاتش استفاده كرد [4].
    [فريتز لانگ]، سازنده فيلم‌هاي صامت پس از مطالعه كتاب اوبرت تصميم گرفت فيلمي داستاني در مورد سفر فضايي بسازد و سرانجام فيلم «[دختري در فضا]» را در سال 1929 به روي پرده سينما برد. اين فيلم اولين محصول تاريخ سينما بود كه تصاويري مجازي از محيط فضا را به تصوير مي‌كشيد. سازنده فيلم مذكور از آنجايي كه مي‌خواست محصولش از نظر فني و علمي بي‌نقص باشد، تصميم به دعوت از اوبرت به عنوان مشاور علمي در فيلم خود گرفت. در سناريوي انتخاب شده، اوبرت و لانگ به كمك يكديگر موفق به ساخت يك ماكت فضاپيما شدند كه خيلي واقعي به نظر مي‌آمد. در جريان تهيه اين فيلم چشم چپ اوبرت ضربه ديد كه براي او بسيار ناراحت‌كننده بود اما خللي در راه تحقيقات و علاقه‌مندي‌اش ايجاد نكرد [1].

    تصوير 3- هرمان اوبرت در حال تدريس
    همان‌گونه كه ذكر شد، اوبرت در مركز موشكي انجمن پرواز فضايي آلمان با ورنر فون‌براون همكار بود. كسي كه خود در آينده از پيشگامان، محققان و مهندسان بزرگ موشكي جهان براي دولت آلمان نازي و سپس ايالات متحده شد.

    اوبرت و فون‌براون با همديگر مشغول تحقيق بر روي موشك شدند كه اين فعاليت به طراحي و ساخت موشك «[وي2]» آلمان در اواخر جنگ جهاني دوم منتج شد. اوبرت در سال 1929 با موفقيت يك راكت پيشران مايع آزمايشي ساخت كه «[كگلدوس]» نام گرفت [4].

    در سال 1938 خانواده وي از روماني به آلمان عزيمت نمودند و سرانجام در منطقه [پينيموند] مستقر شدند. اوبرت در آنجا به كمك همكارش، فون‌براون، مشغول ساخت اولين راكت عملياتي جهان براي آلمان نازي شد. در سال 1941، او و فون‌براون رسما پروژه وي2 را آغاز كردند كه البته اوبرت در اين پروژه هرگز جايگاه رسمي مناسبي پيدا نكرد.

    اوبرت همچنين در مركزي به نام [واساگ] بر روي راكت‌هاي پيشران جامد دفاع هوايي كار مي‌كرد. او در زمان آلمان نازي به دريافت نشان نيز مفتخر شد.


    او در اواخر جنگ خانواده خود را به [فيوچ] در نزديكي نورنبرگ منتقل كرد. در پايان جنگ جهاني دوم، اوبرت به همراه ساير دانشمندان و مهندسان موشكي آلماني به اسارت نيروهاي آمريكايي درآمد و مورد بازجويي قرار گرفت، اما سرانجام آزاد شد و در آلمان غربي سكونت گزيد. او چهار فرزند داشت كه يك پسرش در جنگ جهاني دوم كشته شد و يك دخترش نيز در اثر انفجار يك كپسول اكسيژن مايع در محل كار او جان خود را از دست داد [1].

    اوبرت در سال 1948 (54 سالگي) به عنوان مشاور مستقل و نويسنده در سوئيس مشغول به كار شد. در سال 1950 همان فعاليتي كه در واساگ براي آلمان نازي انجام مي‌داد را اين‌‌بار در خدمت نيروي دريايي ايتاليا كامل كرد [5]. در همين ايام، نظراتي را در مورد اشياي پرنده ناشناس ارائه نمود. او از طرفداران نظريه سفر موجودات فضايي به زمين بود. وي در سال 1953 به فيوچ بازگشت و در آنجا كتاب جديد خود تحت عنوان «[انسان در فضا]» را كه در آن ايده‌هايي را براي تلسكوپ‌هاي بازتابي فضايي، ايستگاه‌هاي فضايي، فضاپيماي الكتريكي و لباس‌هاي فضايي ارائه مي‌داد، منتشر ساخت [3].

    در سال 1955، فون‌براون، رئيس پروژه موشك‌هاي بالستيك ايالات متحده، از او براي همكاري دعوت نمود. وي دعوت فون‌براون را پذيرفت و تا سال 1958، با او بر روي موشك‌هاي بالستيك كار كرد [4]. سپس اوبرت مجددا به شهر فيوچ آلمان بازگشت و ايده‌هايش را در مورد ساخت يك كاوشگر كره ماه و برخي مطالب و موضوعات هوافضايي ديگر تحت عنوان كتاب «[توسعه فناوري فضايي در دهه آينده]» به رشته تحرير در آورد [1]. در سال 1960 به عنوان مشاور فني در جهت توسعه و تكميل موشك [پرتابگر اطلس] در ايالات متحده استخدام شد. وي در سال 1962 و در سن 68 سالگي بازنشسته شد. اوبرت از آنجايي كه يكي از پيشگامان عصر فضا بود، در ژوئيه 1969 جهت مشاهده پرتاب موشك حامل ساترن-5 كه فضاپيماي آپولو-11 را به سمت ماه پرتاب مي‌كرد، به ايالات متحده دعوت شد.


    این تصویر کوچک شده است. برای مشاهده اندازه واقعی عکس اینجا کلیک کنید.اندازه واقعی عکس 682x523است. تصوير 4- فون‌بران، هرمان اوبرت را در مراسم تقدير از وي همراهي مي‌كند (19 اكتبر سال 1961).


    اوبرت در سال 1973 و با بالا گرفتن بحران نفتي در جهان، به توليد انرژي از طريق باد علاقه‌مند شد كه در اين خصوص اقدام به طراحي ايستگاه‌هاي توليد برق به كمك باد نمود [1]. يكي از موارد جالب ديگر در دوره بازنشستگي اوبرت، وارد شدن او به حوزه مسائل گوناگون فلسفي بود. به عنوان مثال، او در خصوص پروژه‌هاي آينده براي بشريت، ضرورت پرسيدن سوال، آمادگي انسان براي درك مسائل آينده و اينكه خداوند يك ايده را در انسان خلق نمي‌كند، مگر آنكه بشر تعليم و تربيت يافته باشد و مسايلي از اين قبيل به بحث و تحليل پرداخت. مهم‌ترين كتاب اين دوران از زندگي او [مباني براي حاكمان آينده] نام داشت [5]. او در اين كتاب با جمع‌بندي همه نظراتش سعي كرد تا نشان دهد كه بروز اشتباهات ممكن است به سقوط حكومت‌هاي دموكراتيك بيانجامد و بر آموزش سياسي درست و بي‌غرض رأي‌دهندگان تاكيد كرد [2].


    دوران پاياني زندگي و جمع‌بندي
    اوبرت سرانجام در 29 دسامبر 1989، در سن 95 سالگي، در بيمارستاني در نورنبرگ آلمان درگذشت [1]. اين دانشمند بزرگ در حالي از دنيا رفت كه كمك عظيمي به علوم موشكي، پرواز فضاپيماها و كشفيات فضايي در قرن بيستم نمود. هرمان اوبرت رومانيايي، كنستانتين تسيلكوفسكي روسي و [رابرت گودارد] آمريكايي را در واقع مي‌توان پيشكسوتان و پايه‌گذاران كشفيات علوم موشكي و فضانوردي به حساب آورد. جالب توجه است كه اگرچه اين سه نفر به بخشي از نتايج علوم موشكي و موارد مربوط به جاذبه زمين دست يافتند، اما بخش بزرگي از اين امور را فقط با اتكا بر كارهاي علمي مستقل خود به ثمر رساندند.
    ارزش تحقيقات اوبرت براي هميشه جاودان خواهد ماند. در حال حاضر، موزه‌اي به نام او در فيوچ آلمان، در نزديكي نورنبرگ، تاسيس شده و كليه آثار، عقايد و كارهاي علمي وي در آنجا به نمايش عموم گذاشته شده است. انجمني نيز به نام او بنيان نهاده شده است كه تعداد زيادي از دانشمندان، محققان و ستاره‌شناسان دنيا عضو آن هستند. دهانه‌اي در كره ماه نيز به نام اوبرت نامگذاري شد [3]. او معتقد بود انسان بايد در سراسر زندگي داراي هدف باشد و هدفمند زندگي كند.
    بر روي سنگ قبر هرمان جوليوس اوبرت چنين نوشته شده است: «درود بر كساني كه تشنه و گرسنه عدالتند» [3].
    نوشته : iranian space agency


    تصوير 5- مجسمه يادبود هرمان اوبرت در روماني
    ویرایش توسط Only Math : 23rd July 2011 در ساعت 09:55 PM



  8. #18
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    935
    ارسال تشکر
    10,457
    دریافت تشکر: 3,396
    قدرت امتیاز دهی
    418
    Array

    پیش فرض پاسخ : مشاهیر نجوم ( زندگینامه و معرفی تنها در این تاپیک)

    ارتور سی. کلارک


    آرتور چارلز کلارک (1917-2008)، نویسنده داستان‌های علمی- تخیلی، از مشاهیر عصر حاضر است که در اغلب کشورها او را به دلیل رویاهای بلندپروازانه‌اش می‌شناسند؛ خصوصاً به این خاطر که بسیاری از رویاهای او در زمان زندگی‌اش رنگ واقعیت به خود گرفت. وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم و کاربردهای فناوری فضایی دارد که بسیاری از آنها الهام‌بخش هم‌عصرانش در بهره‌مندی از موهبت فضا بوده است.


    آرتور سي كلارك، شانزدهم دسامبر 1917 در مزرعه‌اي در ماينهد، شهري ساحلي در غرب سامرست انگلستان، در خانواده‌اي كشاورز به دنيا آمد. از همان سال‌هاي نخستين زندگي‌اش مجذوب داستان‌هاي تخيلي و نجوم بود و به مجلات علمی- تخيلی مانند "داستان‌های شگفت‌انگيز" علاقه زيادي داشت.
    سِر آرتور چارلز كلاركشغل : نويسنده ژانر علمي- تخيليتولد : 16 دسامبر 1917، انگلستان
    وفات : 19 مارس 2008، سريلانكا
    نام :

    به گفته دوستانش، آرتور هميشه در کتابفروشی محل پرسه می‌زد و کتاب‌های علمی- تخيلی مثل "جنگ دنياها" اثر "اچ. جی. ولز" را ورق می‌زد و آنها را تا مرز از بين رفتن مي‌خواند. در مزرعه، او دائم در حال آزمايش بود و برای خودش موشک‌های کوچک درست می‌کرد. او حتی يك‌بار يکی از همکلاسی‌هايش را راضی کرد موشکی را به هواپيمای مدل او ببندد که بعد از جهشی فشفشه‌وار سقوط کرد و سوخت.

    وقتي كلارك شانزده ساله بود، "انجمن بين‌سياره‌ای بريتانيا" در ليورپول تاسيس شد. چندي نگذشت كه كلارك يكي از اعضاي فعال آن شد.
    آرتور پس از گذراندن دوران مدرسه در زادگاهش، در سال 1936 به لندن رفت و با پيوستن به اين انجمن، علاقه‌اش را به علوم فضايي دنبال كرد. او با نوشتن مطالب علمي- تخيلي همكاري‌اش را با اين انجمن آغاز كرد. تحصيلات پيش از دانشگاه را در سامرست گذراند و به عنوان مميز حسابداري در بخش بازنشستگان هيأت آموزشي مشغول به كار شد.
    در زمان جنگ دوم، او نيز مانند بسياري از مردان جوان ديگر، درگير جنگ و مسائل مربوط آن شد. در سال 1941 در نيروي هوايي سلطنتي انگلستان نام‌نويسي كرد و در آنجا به عنوان تكنسين و سپس مربي رادار تا سال 1946 خدمت نمود.

    سامانه دفاعي هشدار راداري از جمله برنامه‌هايي بود كه كلارك در آنها شركت داشت و همين موضوع باعث علاقه جدي او به مسائل ارتباطات راداري شد. او در مه 1943 به عنوان افسر خلبان (رده فني) گماشته شد و در نوامبر همان سال به سمت افسر پرواز ترفيع يافت. سپس به سمت مربي ارشد در آراي‌اف (رويال ايرفورس يا نيروي هوايي سلطنتي) منصوب شد.

    كلارك بعدها رمان گلايد پث (مسير پرواز) را بر اساس تجربه دوران خدمتش نوشت. آن‌طور كه كلارك در اين زندگي‌نامه نوشته، در زمان جنگ بيشتر وقت خود را در بخش رادار كنترل زميني گذرانده است. شيوه كنترل زميني يا سي‌جي‌اِي، اگرچه در جنگ خيلي كارآمد نبود، چند سال پس از اختراع در خلال سال‌هاي 1948 تا 1949 در حمل و نقل هوايي بسيار مفيد واقع شد. گلايد پث تنها رمان غيرعلمي- تخيلي كلارك است.


    در سال 1945، ژورنال علمي وايرلس ورلد (دنياي بي‌سيم) مطلبي از كلارك با عنوان "رله‌هاي فرازمينی: آيا ايستگاه‌های راکتی می‌توانند جهان را تحت پوشش راديويی قرار دهند؟" به چاپ رساند. امروزه "ايستگاه‌های راکتی" موردنظر آقای کلارک، همان ماهواره‌ها هستند. كلارك در اين مقاله، استفاده از سه ماهواره مخابراتي در مدار استوايي را توصيف كرده بود كه برقراركننده ارتباط در سراسر دنيا بودند.

    كلارك در اين نوشتار، مداري با ارتفاع 35786 كيلومتر را برگزيده بود چراكه در اين ارتفاع سرعت چرخش زمين با سرعت گردش ماهواره به دور آن يكسان است. در نتيجه، ماهواره در نقطه ثابتي از فضا در بالاي زمين قرار مي‌گيرد. دوازده سال پس از آن، بشر براي نخستين‌بار در تاريخ، اولين ماهواره دست‌ساز خود، اسپوتنيک-1، را به مدار زمين فرستاد. با ارسال اين ماهواره عصر فضا آغاز شد. هفت سال بعد، در 1964، سينکام-3 نخستين ماهواره‌اي بود که عازم مداري شد که کلارک پيش‌بيني کرده بود. به دليل تلاش‌هاي كلارك در اين زمينه، اتحاديه بين‌المللي ستاره‌شناسي، مدار زمين‌ثابت را مدار كلارك ناميد.

    آرتور كلارك پس از ارايه پيشنهاداتي در مورد مخابرات ماهواره‌اي، مقاله خود را در مجله وايرلس ورلد در سال 1945 منتشر كرد.

    نخستين‌باري كه كلارك ايده قرارگيري ماهواره‌ها در مدار زمين‌ثابت را مطرح كرد، به نظر بسياری فکری احمقانه بود، به‌طوري كه رئيس مجله وايرلس ورلد نيز در ابتدا نويسنده آن مقاله را ديوانه خطاب كرد و در نهايت مقاله با نظر مثبت سردبير چاپ شد. اگرچه وي اولين كسي نبود كه ايده ماهواره‌هاي زمين‌ثابت را مطرح كرد، اما يكي از بهترين ايده‌هاي وي كه بسيار مفيد واقع شد، اين بود كه اين ماهواره‌ها براي مقاصد مخابراتي استفاده شوند. او اين نظريه را در مقاله‌اي كه خود در بين اعضاي گروه هسته‌اي بريتانيا در سال 1945 پخش كرد، دنبال نمود. بيست سال پس از طرح اين ايده، اِرلي‌برد، براي نخستين بار شبكه مخابراتي جهاني براي تلفن، تلويزيون و مخابرات ديجيتالي پرسرعت شامل اينترنت را برقرار كرد.
    به بيان ديگر، کلارک کاربردي را پيش‌بيني کرده بود که دو دهه پس از آن امكان‌پذير شد. به همين دليل است که کلارک را داراي انديشه‌اي والا و ادراکي آينده‌نگر مي‌دانند. پيشنهاد سال 1945 كلارك، در زمينه سامانه ارتباطي ماهواره‌اي، در سال 1963 مدال طلاي استوارت بالانتين موسسه فرانكلين و نامزدي دريافت جايزه نوبل ادبيات در سال 1999 را برايش به ارمغان آورد.


    پس از جنگ، كلارك در سال 1946 از نيروي هوايي بيرون آمد و تحصيلات رسمي خود را از سر گرفت. وي از كالج كينگ لندن كمك هزينه تحصيلي گرفت و در سال 1948 مدرك كلاس يك رياضي و فيزيك را از اين كالج دريافت كرد. همچنين، بين سال‌هاي 1947 تا 1950، رئيس انجمن بين‌سياره‌اي بريتانيا شد. پس از آن، در سال 1953 نيز دوباره رياست اين انجمن را به دست گرفت. در همان زمان، كتاب‌ها، مقالات و نوشته‌هاي بسياري را به رشته تحرير در آورد. اولين داستاني كه به صورت حرفه‌اي فروخت، داستان ""گروه نجات" بود كه در مارس 1945 آن را نوشت.


    در سال 1953 كلارك با مريلين مي‌فيلد ملاقات و ديري نگذشت كه با او ازدواج كرد. مي‌فيلد يك زن مطلقه 22 ساله امريكايي بود و يك پسر كوچك داشت. وي تنها زن زندگي كلارك بود. آنها پس از شش ماه براي هميشه از هم جدا شدند، اما طلاق آنها در سال 1964 قطعي شد. كلارك در اين‌باره مي‌گويد: "اين ازدواج از همان ابتدا نامناسب بود". وي ديگر ازدواج نكرد.
    كلارك در سال 1954، براي دكتر هري وكسلر، رئيس وقت اتحاديه خدمات علمي اداره هواشناسي ايالات متحده، نامه‌اي درباره كاربردهاي ماهواره‌ها در پيش‌بيني آب و هوا نوشت. در نتيجه مكاتبات بين آن دو، شاخه جديدي از علم هواشناسي متولد شد و دكتر وكسلر تلاش زيادي در توسعه راكت‌ها و ماهواره‌ها براي تحقيقات هواشناسي به عمل آورد.
    در همان دوران، كلارك شيفته غواصي شد كه تداعي‌كننده حالت بي‌وزني در پرواز فضايي بود. در دسامبر 1954، براي نخستين بار از شهر كلمبو در سريلانكا ديدن كرد و آنجا را براي دنبال كردن روياهايش بسيار مناسب يافت. در نهايت، در سال 1956 به سريلانكا مهاجرت كرد تا با كاوش در صخره‌هاي مرجاني طول ساحل، علايق خود را در زمينه غواصي دنبال كند و الهام‌بخش روياهايش باشد. كلارك تا زمان مرگ در سريلانكا به سر برد.
    در سال 1964، استنلي كوبريك، كارگردان امريكايي، فيلم 2001: اوديسه فضايي خود را بر اساس داستان "ديده‌بان" كلارك كارگرداني كرد كه در اين فيلم خود كلارك نيز با وي همكاري داشت. كلارك چهار سال بعد نامزد دريافت جايزه اسكار به صورت مشترك با كوبريك براي اين فيلم شد. سپس در سال 1984، ادامه داستان قبلي خود را با نام "2010: اوديسه دو" به چاپ رساند و با پيتر هيامز روي نسخه فيلم آن كار كرد. همكاري آنها از طريق اينترنت انجام مي‌شد كه سِر آرتور را در سريلانكا به پيتر در لوس‌آنجلس وصل مي‌كرد. مكاتبات آنها منجر به پديد آمدن كتاب علمي- تخيلي ديگري شد.
    سِر آرتور در تلويزيون نيز همكاري داشت. يكي از فعاليت‌هاي تلويزيوني وي همكاري با شبكه سي‌بي‌اس در پوشش ماموريت‌هاي فضايي آپولو-12 و 15 بود. سريال تلويزيوني سيزده قسمتي او با نام "دنياي رازآلود آرتور سي كلارك" در سال 1981 و "دنياي نيروهاي عجيب آرتور سي كلارك" در سال 1984 در بسياري از كشورها به نمايش درآمد. وي همچنين در سريال‌هاي تلويزيوني ديگري درباره فضا مانند سريال "جهان والتر كرانكيت" در سال 1981 همكاري داشت.
    گذران زمان و عواقب ابتلا به سندروم پست- پوليو در سال 1988، كلارك را به صندلی چرخ‌دار كشاند، اما او را از نوشتن بازنداشت. وي به عنوان نويسنده‌اي پركار با هشتاد اثر علمي- تخيلي در زمينه علوم و فناوري فضايي شهرت جهاني يافت.


    كلارك تعدادي كتاب غيرتخيلي نيز نوشته است كه در آنها به شرح جزئيات فني و استنباط‌هاي اجتماعي پرتاب موشك و پروازهاي فضايي پرداخته است. در بين اين كتاب‌ها، كاوش در فضا (1951) و پيمان فضا (1968) از بقيه چشمگيرترند. در بين كارهاي غيرتخيلي سِر آرتور، نمايي از آينده (1962) به چهره احتمالي آينده نظر دارد و حاوي خلاصه‌اي از مقالاتش است كه سه قانون وي را نيز بيان مي‌كند. قوانين وي عبارتند از:
    1. 1وقتي كه يك دانشمند برجسه و باتجربه مي‌گويد كه امري امكان‌پذير است، به طور حتم حق با اوست. اما وقتي امري را محال مي‌داند، به احتمال خيلي زياد در اشتباه است.
    2. تنها راه كشف مرز ممكن‌ها، اندكي فراتر رفتن از آنها به سوي ناممكن‌هاست.
    3. هر فناوري به قدر كافي پيشرفته، از جادو غيرقابل تشخيص است.
    كلارك اولين قانونش را در مقاله "خطرات پيشگويي: خطاي تخيل" عنوان كرد. قانون دوم به عنوان يك اظهارنظر ساده در همان مقاله بيان شد و ديگران آن را به عنوان قانون دوم كلارك مطرح كردند. در سال 1973، در چاپ جديد خلاصه‌اي از مقالاتش (نمايي از آينده)، قانون دومش را تصديق كرد و براي گرد كردن شماره قوانينش سومي را نيز بيان و در اين‌باره اظهار كرد: "از آنجايي كه براي نيوتن سه قانون كافي بود، من نيز با فروتني در همين‌جا به قوانينم خاتمه مي‌دهم". در بين قوانين كلارك، قانون سوم از معروفيت بيشتري برخوردار است. اين قانون تحير بشر را به دليل محدوديت وي معرفي مي‌كند و نه به سبب امكان‌ناپذيري فناوري.
    در سال 1999 در چاپ مجدد نمايي از آينده كه در لندن چاپ شد، كلارك قانون چهارمش را نيز اضافه كرد: "براي هر متخصصي، متخصصي هم‌تراز و [با عقيده] مقابل وجود دارد".
    در بعضي رمان‌ها مانند شهر و ستاره‌ها و داستان ديده‌بان (كه فيلم اوديسه فضايي 2001 بر اساس آن ساخته شد)، كلارك ما را با فناوري ابرپيشرفته‌اي آشنا مي‌كند كه تنها با علوم پايه محدود شده است. در رمان در برابر سقوط شب، تمدن بشر پس از يك ميليارد سال به طور مرموزي سير قهقرايي طي مي‌كند. در اين داستان، بشريت مواجه با بقاياي افتخارات گذشته خود است. براي مثال، شبكه‌اي از جاده‌ها و پياده‌روها كه مانند رودخانه‌اي خروشان در جريان هستند. اگرچه اين امر از نظر فيزيكي امكان‌پذير است، اما از ديدگاه آنها غيرقابل توضيح مي‌نمايد. اين داستان اشاره‌اي به قانون سوم كلارك دارد.


    تخيلات و تلاش‌هاي كلارك، جوايز و افتخارات بسياري براي وي به همراه داشته است كه از آن جمله مي‌توان به: مدال طلاي موسسه فرانكلين در سال 1963؛ مقام استادي سارابهاي‌ويكرام آزمايشگاه تحقيقات فيزيكي احمدآباد؛ جايزه ليندبرگ؛ كمك هزينه تحصيلي كالج كينگ لندن؛ نامزدي دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1999؛ جايزه كالينگاي يونسكو (يونسكوكالينز) در سال 1961 را براي محبوب‌سازي علم؛ مقام شواليه در سال 1998 (در 1998 ملكه انگلستان با كارهاي كلارك آشنا شد و وي را به مقام شواليه‌گري مفتخر كرد كه به صورت رسمي دو سال بعد توسط پرنس چارلز در سريلانكا به وي اعطا شد) و درجات افتخاري و جوايزي از سازمان‌ها و مراكز بزرگ علمي و نجومي اشاره كرد.

    کلارک معتقد است «انسان مي‌تواند بدون غذا زندگي کند، اما بدون اطلاعات خواهد مرد». پس از سونامي وحشتناکي كه چند سال پيش در آسياي جنوب شرقي به وقوع پيوست، به همراه دوستقديمي‌اش، سِر پاتريک مور، کتابي به نام سيارک را نوشت تا سود فروش آن عايد قربانيان سوناميشود.

    وي همچنين بنياد آرتور سي کلارک را بنيان نهاد تا از طريق آن بتواند دنيايي از ايده‌ها را پيش روي جوانان بگشايد و خلاقيت آنها را پرورش دهد.

    كلارك مطمئن بود روزی فراخواهد رسيد که فضاگردی همچون جهانگردی پديده‌ای عادی شود. به نظر او اينکه انسان برای چهل سال به ماه بازنگشته تنها يک "افت" موقتی است؛ همان‌طور که وقتی کريستف کلمب آمريکا را کشف کرد، تا چند دهه بعد کسی به آمريکا بازنگشت.
    کلارک همچنين اذعان می‌کرد که برخی اختراعات بشر حتی او را غافلگير کرده بود. درباره كامپيوتر مي‌گفت: "من به خواب هم نمی‌ديدم که روزی بيايد که هرکسی روی ميزش يکی از اين ابزارها [کامپيوتر] داشته باشد." به همين دليل، او انتظار داشت در آينده، به‌ويژه در زمينه سفر به فضا، اتفاقات غيرمنتظره‌ای رخ دهد.
    كلارك ابراز اطمينان می‌کرد که انسان به مريخ و در نهايت، به ساير منظومه‌ها در كهكشان سفر خواهد کرد؛ ابتدا با اعزام ربات‌های کاوشگر و سپس اعزام انسان! بسياری از آينده‌نگری‌های کلارک هنوز تحقق نيافته، اما بعضی از آنها به واقعيت نزديک شده است.



    كلارك در حال خواندن كتابي از ايران در آخرين سال زندگي خود (عكس از پوريا ناظمي)


    آرتور سي كلارك در دسامبر 2007، در نودمين سال تولدش، پيغامي ويدئويي براي دوستان و طرفدارانش ضبط كرد كه بيشتر حاوي پيام خداحافظي بود. چند ماه بعد، در نوزدهم مارس 2008، در اثر عارضه تنفسي در سريلانكا درگذشت. مرگ وي درست چند روز پس از مرور نسخه نهايي آخرين كارش با نام "آخرين نظريه" به وقوع پيوست. در اين كار، فردريك پل با او همكاري داشت. وي در روز 22 مارس 2008، در كلمبو، بزرگ‌ترين شهر و پايتخت تجاري سريلانكا، توسط برادر كوچكترش، فِرِد كلارك، و خانواده سريلانكايي كه با آنها زندگي مي‌كرد، طي يك مراسم سنتي در حضور هزاران نفر به خاك سپرده شد.

    دستاوردهاي آرتور سي كلارك در بين هم‌قطارانش منحصر به‌فرد است و پلي بين علم و هنر برقرار مي‌كند. تأليفات وي از تخيلات علمي تا كشفيات و واقعيات، از علم و فن تا سرگرمي و بازي وسعت دارد و تاثيري عميق بر زندگي فعلي و نسل آينده گذاشته است.
    منبع: www.isa.ir/enc





  9. #19
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    935
    ارسال تشکر
    10,457
    دریافت تشکر: 3,396
    قدرت امتیاز دهی
    418
    Array

    پیش فرض پاسخ : مشاهیر نجوم ( زندگینامه و معرفی تنها در این تاپیک)

    ابو جعفر محمد بن موسی خوارزمی



    خوارزمی ابو جعفر محمد بن موسی از دانشمندان بزرگ ریاضی و نجوم می باشد از زندگی خوارزمی چندان ا طلاع قابل اعتمادی در دست نیست الا اینکه وی در حدود سال 780 میلادی در خوارزم(خیوه کنونی) متولد شد شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات مخصوصاٌ‌ در رشته جبر انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان قرون وسطی مانند وی در فکر ریاضی تاثیر نداشته اند اجداد خوارزمی احتمالاٌ اهل خوارزم بودند ولی خودش احتمالاٌ از قطر بولی ناحیه ای نزدیک بغداد بود. به هنگام خلافت ماموی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید خوارزمی کارهای دیونانتوس را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت خود نیز کتابی در این رشته نوشت .

    الجبر و المقابله که به مامون تقدیم شده کتابی است در باره ریاضیات مقدماتی و شاید نخستین کتاب جبری باشد که به عربی نوشته شده است دانش پژوهان بر سر این که چه مقدار از محتوای کتاب از منابع یونانی و هندی و عبری گرفته شده است اختلاف نظر دارند معمولاٌ در حل معادلات دو عمل معمول است خوارزمی این دو را تنقیح و تدوین کرد و از این راه به واردساختن جبر به مرحله علمی کمک شایانی انجام داد اثر ریاضی دیگری که چندی پس از جبر نوشته شد رساله ای است مقدماتی در حساب که ارقام هندی(یا به غلط ارقام عربی) در آن به کار رفته بود و نخستین کتابی بود که نظام ارزش مکانی را(که آن نیز از هند بود) به نحوی اصولی و منظم شرح می داد اثر دیگری که به مامون تقدیم شد زیج السند هند بود مه نخستین اثر اختر شناسی عربی است که به صورت کامل بر جای مانده و شکل جداول آن از جداول بطلمیوس تاثیر پذیرفته است. کتاب صورت الارض که اثری است در زمینه جغرافیا اندک زمانی بعد از سال 195 – 196 نوشته شده است و تقریباٌ فهرست طولها و عرضهای همه شهرهای بزرگ و اماکن را شامل می شود این اثر که احتمالاٌ‌ مبتنی بر نقشه جهان نمای مامون است(که شاید خود خوارزمی هم در تهیه آن کار کرده بوده باشد)، به نوبه خود مبتنی بر جغرافیای بطلمیوسی بود این کتاب از بهضی جهات دقیق تر از اثر بطلمیوس بود خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر دیگری که بر جای مانده است رساله کوتاهی است در باره تقویم یهود. خوارزمی دو کتاب نیز در باره اسطرلاب نوشت آثار علمی خوارزمی از حیث تعداد کم ولی از نفوذ بی بدیل برخوردارند زیرا که مدخلی بر علوم یونانی و هندی فراهم آورده اند بخشی از جبر دوبار در قرن ششم / دوازدهم به لاتینی ترجمه شد و نفوذی عمده بر جبر قرون وسطایی داشت رساله خوارزمی در باره ارقام هندی پس از آنکه در قرن دوازدهم به لاتینی ترجمه و منتشر شد بزرگترین تاثیر را بخشید نام خوارزمی مترادف شد با هر کتابی که در باره حساب جدید نوشته می شد(و از اینجا است اصطلاح جدید))الگوریتم)) به معنی قاعده محاسبه کتاب جبر و مقابله خوارزمی که به عنوان الجبرا به لاتینی ترجمه گردید باعث شد که همین کلمه در زبانهای اروپایی به معنای جبر به کار رود نام خوارزمی هم در ترجمه به جای الخوارزمی به صورت الگوریتمی تصنیف گردید و الفاظ آلگوریسم و نظایر آنها در زبانهای اروپایی که به معنی فن محاسبه ارقام یا علامات دیگر است مشتق از آن می باشد .


    ارقام هندی که به غلط ارقام عربی نامیده می شود از طریق آثار فیبوناتچی به اروپا وارد گردید همین ارقام انقلابی در ریاپیات به وجود آورد و هر گونه اعمال محاسباتی را مقدور ساخت باری کتاب جبر خوارزمی قرنها در اروپا ماخذ و مرجع دانشمندان و محققین بوده و یوهانس هیسپالنسیس و گراردوس کرموننسیس و رابرت چستری در قرن دوازدهم هر یک از آن را به زبان لاتینی ترجمه کردند نفوذ کتاب زیج السند چندان زیاد نبود اما نخستین اثر از این گونه بود که به صورت ترجمه لاتینی به همت آدلاردباثی در قرن دوازدهم به غرب رسید جداول طلیطلی(تولدویی) یکجا قرار گرفتند و به توسط ژرار کرمونایی در اواخر قرن یازدهم به لاتینی ترجمه شدند، از مقبولیت گستره تری در غرب برخوردار شدند و دست کم یکصد سال بسیار متداول بودند از کارهای دیگر خوارزمی تهیه اطلسی از نقشه آسمان و زمین و همچنین اصلاح نقشه های جغرافیایی بطلمیوس بود جغرافیای وی تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، دیگر از کتب مهم خوارزمی کتاب مفاتیح العلوم است که کتاب مهم و ارزنده ای است خوارزمی در حدود سال 848 میلادی مطابق با 232 هجری قمری در گذشت



  10. #20
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    برق الکترونیک
    نوشته ها
    935
    ارسال تشکر
    10,457
    دریافت تشکر: 3,396
    قدرت امتیاز دهی
    418
    Array

    پیش فرض پاسخ : مشاهیر نجوم ( زندگینامه و معرفی تنها در این تاپیک)

    ویلیام هاگینز


    ویلیام هاگینز یک اخترشناس انگلیسی بود که در جوانی به تحقیقات میکروسکوپی علاقه داشت. اما در سال 1865 میلادی به ساختن رصدخانه ای در نزدیکی لندن اقدام کرد و از آن پس به تحقیقات و رصدهای نجومی روی آورد. در سال 1863 میلادی از تحقیقاتی که درباره خطوط طیفی به عمل آورد اعلام داشت که همان عناصری که در زمین وجود دارد در ستارگان نیز یافت می شود که در آن زمان گفتاری حیرت انگیز بود. وی در سال 1866 میلادی برای نخستین بار طیف یک سحابی را مورد مطالعه قرار داد و ثابت کرد که اطراف آن را گاز هیدروژن فرا گرفته است. هاگینز با استفاده از تحقیقات فیزو در مورد تعمیم اصل دوپلر به بزرگترین کشف علمی خویش نایل آمد. وی دریافت که اگر ستاره ای به زمین نزدیک شود یک نوع جابه جایی به طرف بنفش در خطوط طیفی آن روی می دهد. حتی توانست از روی مقدار جابه جایی سرعت را در امتداد دید تعیین کند.



صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بررسي گوشي KM900 Arena ال‌جي
    توسط hoora در انجمن LG
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 21st February 2013, 05:56 PM
  2. Nokia N86 هیاهو برای هیچ
    توسط Bad Sector در انجمن Nokia
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 27th August 2011, 11:46 PM
  3. بيماري درختان ميوه
    توسط nafise sadeghi در انجمن بیماریهای گیاهی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 7th June 2011, 12:28 AM
  4. مقاله: راهنمای خرید لپ تاپ: یک انتخاب بی نظیر
    توسط Bad Sector در انجمن معرفی لپ تاپ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd February 2011, 05:50 PM
  5. خبر: طوفان برلینی؛ گزارش نمایشگاه ifa 2010
    توسط Bad Sector در انجمن معرفی سایتها و وبلاگها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd February 2011, 02:47 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •