جشنواره شعر «شغاف الضوء» در سالگرد ربودن امام موسی صدر
جشنواره شعر «شغاف الضوء» به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ربودن امام موسی صدر در بیروت برگزار میشود.
...
نوع: ارسال ها; کاربر: "خواجهِ تنها"; کلمات کلیدی:
جشنواره شعر «شغاف الضوء» در سالگرد ربودن امام موسی صدر
جشنواره شعر «شغاف الضوء» به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ربودن امام موسی صدر در بیروت برگزار میشود.
...
مستند «راز گل آقا» از شبکه مستند پخش میشود
مستند «راز گل آقا» پنجشنبه از شبکه مستند سیما پخش میشود.
...
صادق کرمیار در گفتوگو با فارس:
«آموزش» محور کلیدی کارگاه قصه و رمان/ حوزه هنری باید فضای ادبی بازتری ایجاد کند
مدیر کارگاه قصه و رمان ضمن اشاره به تعامل حوزه هنری با تمام نویسندگان در سطح ...
آخرالزمون
ای جماعت!چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون
گردنتون پیش کسی خم نشه
ازسربنده،سایه تون کم نشه
رازونیازو بندگی تون درست
حساب کتاب زندگی تون درست
گویند روزی سلطان محمود غزنوی برای گردش به باغی که خارج از شهر داشت رفت . در آنجا گفت : از شعرا چه کسی همراه ماست ؟ عده ای را نام بردند . آنان را احضار کرده گفت : می خواهم از پله های عمارت که در...
با خاطري خسته دل به كرم تو بسته
نشسته ام دست از اساتيد شسته
و در انتظار نمرات پاس شوند كريمي
پاس نشوند حكيمي
نيفتم شاكرم
بيفتم صابرم
الهي !شهريه ها بالاست كه ميداني و جيبم...
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟
گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟
گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟
گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد...
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هر چه یاد و یادگارم
بود
ریخته ست
چون درختی در زمستانم
بی که...
پیامی از آن سوی پایان
اینجا که ماییم سرزمین سرد سکوت است
بالهامان سوخته ست ، لبها خاموش
نه اشکی ، نه لبخندی ،و نه حتی یادی از لبها و چشمها
زیراک اینجا اقیانوسی ست که هر بدستی از...
ناژو
دور از گزند و تیررس رعد و برق و باد
وز معبر قوافل ایام رهگذر
با میوده ی همیشگیش ،سبزی مدام
ناژوی سالخورد فرو هشته بال و پر
او در جوار خویش
دیده ست بارها
میراث
پوستینی کهنه دارم من
یادگاری ژنده پیر از روزگارانی غبار آلود
سالخوردی جاودان مانند
مانده میراث از نیاکانم مرا ، این روزگار آلود
جز
پدرم آیا کسی را می شناسم من
مرداب
این نه آب است کآ”ش را کند خاموش
با تو گویم ، لولی لول گریبان چاک
آبیاری می کنم اندوه زار خاطر خود را
زلال تلخ شور انگیز
تاکزاد پاک
آتشناک
در سکوتش غرق
چون زنی عیران میان...
اقسام پاچه خواری/خاری
اصولا در این دوره و زمانه با آدم هایی برخورد می کنید که همه جوره با شما راه می آیند و یه جورایی برایتان دایه مهربان...
معمولا از نشانه های جو گیر شدن.افزایش غیر عادی فعالیت.دخالت درتموم امور. پاچه خواری و... است . بعضا اینقدر طرف مقابل را جو گرفته است که حواسش نیست به شخصیت وفیزیک خودش دارد ضربه میزند.
مرثیه
خشمگین و مست و دیوانه ست
خاک را چون خیمه ای تاریک و لرزان بر می افرازد
باز ویران می کند زود آنچه می سازد
همچو جادویی توانا ، هر
چه خواهد می تواند باد
اگر در لغت نامه دهخدا به دنبال معنی پاچه خواری بگردید با این معانی روبرو می شوید: متملق، ریاکار، چاپلوس، چرب زبان و کسی که گفتارش مخالف پندار و کردار وی است.
اصولا پاچه خواری صفتی است که از...
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس...
كاوه یا اسكندر ؟
موجها خوابیده اند ،
آرام و رام
طبل توفان از نو افتاده است
چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیا افتاده است
قولی در ابوعطا
كرشمه ی درآمد
دگر تخته پاره به امواج دریا سپرده ام من
زمام حسرت به دست دریغا سپرده ام من
همه بودها دگرگون شد
سواحل
آشنایی
در ابرهای بی سخاوت پنهان گشت
جزیره های...
قصیده
1
همچو دیوی سهمگین در خواب
پیکرش نیمی به سایه ، نیم در مهتاب
درکنار برکه ی آرام
اوفتاده صخره ای پوشیده از گلسنگ
کز تنش لختی
به ساحل خفته و لختی دگر در آب
سوی دیگر بیشه ی انبوه
هر بژی فقط جام رشمان نکی[cheshmak]
سورانی رو بگی عالی میشه بیشتر هم بهره میبریم. لطفا
کرد هم زیاد هست فقط منتظرن یکی بیاد اموزش بده مثل شما تا وارد بحث بشن[golrooz]
قاصدک
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست
مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
5 ثانیه مونده بود تا سبز شدن چراغ، میخواستم پامو بذارم رو کلاچ که صدای تق تق شیشه چشم منو از چراغ راهنمایی به سمت شیشه سمت شاگرد برگردوند. صدایی ضعیف میگفت آقا ...آقا... گل بدم؟ . دختر لاغر اندامی...
کم سرمایه ای نیست؛
داشتن آدم هایی که حالت را بپرسند !
از ان بهتر داشتن آدم هاییست،
که وقتی حالت را می پرسند ؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم ... !!!
دختری پشت یک هزاری نوشته بود :
دیشب پدر معتادم به خاطر چند تا از اینا من رو سپرد دست یکی
خدایا
تو چقدر میگیری شب اول قبر بجای تو ،
من بپرسم چرا ؟!