سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند... همدم گل نمی شود،یاد سمن نمیکند...
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او... زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند...
نمایش نسخه قابل چاپ
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند... همدم گل نمی شود،یاد سمن نمیکند...
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او... زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند...
اول اسمم (ع) فقط میتونم بگم
عید اماد و عید اماد[nishkhand][nishkhand][nishkhand]
ز ياران کينه هرگزدر دل ياران نمى ماند
به روى آب جاى قطره ى باران نمى ماند (وحيد قزوينى )
زرفتن تو من از عمر بى نصيب شدم
سفرتوکردى و من دروطن غريب شدم(صائب)
زهد با نيت پاک است نه با جامه پاک
اى بس آلوده که پاکيزه ردايى دارد (پروين)
زشيرين کارى فرهاد بى آرام شدشيرين
خوشاکارى که سازدتلخ,خواب کارفرمارا(صائب)
من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرهافروغ فرخزاد
مرا رازيست اندر دل به خون ديده پرورده
وليكن با كه گويم راز چون محرم نميبينم
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
منم.که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
سارا نوشت ، قصه ی دارا شروع شد[shaad]
باران گرفت و مستی دریا شروع شد[taajob]
بادی وزید ، کاسه مجنون شکست ، بعد[negaran]
ناز و اَدا و عشوه لیلا شروع شد[labkhand]
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم