پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
قطار مورچه ها
گله به گله ، مورچه ها
دانه میارند
دنبال هم صف می کشند
مثل قطارند
دو شاخک و شش پا دارند
لاغر و ریزه
دندون دارند گاز می گیرند
که خیلی تیزه
لانه هاشون توی زمین
خیلی قشنگه
یا توی خاک مزرعه
یا زیر سنگه
مورچه ها توی کارشان
حوصله دارند
برای خود از همه جا
دانه میارند
گندم رو انبار می کنند
تا فصل سرما
راحت باشند تو لونه شون
تمام آنها
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
شاپرک و گربه
شاپرک خانه نداشت
روی گل می خوابید
گربه ای آنجا بود
ناگهان او را دید
گربه تند آمد و خواست
تا بگیرد او را
شاپرک شد بیدار
بال زد توی هوا
گربه دنبالش کرد
چنگ زد بر بالش
شاپرک زخمی شد
آه ، بد شد حالش
گربه شد خسته و رفت
شاپرک تنها ماند
روی یک بوته نشست
مدتی آنجا ماند
باز هم خوابش برد
روی گلها خوابید
ولی از گوشه چشم
همه جا را می دید
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
صداها
گنجشکه جیک جیک می کنه
جیک جیک جیک
ساعت داره تیک میکنه
تیک و تیک وتیک
کلاغه قار قار میکنه
قار قار قار
بابا داره کار میکنه
کار کار کار
گربه میگه میو میو
مو مو مو
هاپو به او واق میکنه
عو عو عو
گاوه میگه علف میخوام
مع مع مع
بزی میگه من تشنه ام
بع بع بع
الاغه فریاد میزنه
عر عر عر
پروانه ها پر می زنند
پر پر پر
زنبور داره ویز میکنه
ویز ویز ویز
یه نیش داره خیلی تیزه
تیز تیز تیز
لی لی حوضک لی لی حوضک
لی لی لی
کی با من بازی میکنی
کی کی کی ؟
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
عینک بابا
اتاق بابا
پر از کتاب است
یک و دو و سه
چه بی حساب است
به خواب رفته
دو چشم بابا
هست کنارش
عینک زیبا
می زنم آن را
به چشم هایم
آه بزرگ است
کمی برایم
وای عوض شد
اتاق بابا
بزرگتر شد
تمام دنیا
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
خواهرم شیرین است
خواهر کوچک من
مثل یک شاخه گل است
با دو تا لپ گلی
خنده رو و تپل است
خواهرم شیرین است
مثل یک حبه نبات
خنده هایش شکر است
بوسه هایش شکلات
می تواند بدود
مثل یک موش زرنگ
می کند دنبالم
مثل یک بچه پلنگ
یک کمی شیطان است
می دهد آزارم
باز خیلی خیلی
دوستش می دارم
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
پدر بزرگ
پاره شد لحاف ابر
توی آسمان
ریخت بر زمین ما
پنبه های آن
شیشه های پنجره
گشته تار تار
چون نشسته مثل دود
روی آن بخار
می کشم به شیشه دست
می شود سفید
می توان درخت را
توی کوچه دید
برف روی شاخه ها
مثل پشمک است
تک درخت کوجه مان
شکل لک لک است
می کند کلاغکی
قار قار و قار
گربه ای میان برف
می کند فرار
می رسد مسافری
ناگهان ز راه
بر سرش نشسته برف
مثل یک کلاه
خنده می زند به من
شاد شاد شاد
می روم به سوی در
توی برف و باد
شادمان صدای من
می رود هوا
این تویی پدربزرگ
زودتر بیا
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
مادربزرگ خوبم
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
مادربزرگ خوبم
پهلوی من نشسته
موی سرش مثل برف
سفید و نقره رنگه
لپهای مادربزرگ
گل گلی و قشنگه
عینک او همیشه
سواره روی بینی
شیشه عینکش هست
بزرگ و ذره بینی
وقتی که مادربزرگ
قصه برام می خونه
خانه کوچک ما
مثل بهشت می مونه
آی قصه قصه قصه
نان و پنیر و پسته
مادربزرگ برایم یه قصه خوب بگو
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
جشن تولد لاله
باز یک سال گذشت
لاله شد شش ساله
گل شادی رویید
بر لبان لاله
پدر او را بوسید
مادرش نازش کرد
لاله یک هدیه گرفت
شادمان بازش کرد
یک کتاب کودک
لاله در آنجا دید
زود آن را برداشت
خواندو خیلی خندید
دختری بود در آن
دختری شش ساله
اسم آن دختر بود
مثل لاله ، لاله
پاسخ : مجموعه اشعار شعبانی
ترانه تولد
حنده شادی امشب
به روی لب های ماست
جشن تولد تو
جشن تمام گل هاست
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
شمع سفید روشن
کنار شیرینی است
میوه و چای و شربت
در سبد و سینی است
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
سال گذشته بودی
مثل جوانه کوچک
غنچه شدی ، گل شدی
یک گل سرخ میخک
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک