پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چند روز پیش از شرکت برمیگشتم ساعت 5 نهار هم نخورده بود قاطی بودم عین لشکر چنگیز به سمت خونه میرفتم تا غذا بخورم[khande] تو راه یک یارو اومد جلو گفت از تلویزیون هستیم اگر میشه گزارش ازتون بگیریم گفتم نه کار دارم هی سیریش شد یهو گفتم اقا برو اونور گازت میگیرما طرف اینو شنید با دوستش خشکش زد و منم مثل ادم متشخص به سمت خونه راهی شدم[khande]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یه روز زیبای پاییزی + گرد همایی 2 نفره دخترونه من و دوست صمیمیم!!![shaad][alaghemand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
setayesh7777
منو سلیناز امروز یه گند مشترک زدیم احتمالا هم در یک زمان بوده[nishkhand]فرقمون فقط در این بود که اون لو نرفت من لو رفتم شانسه دیگه[nishkhand][sootzadan][sar dard]یعنی اصلا یه ذره شانس ندارم[narahatish][sar dard]امروز منو سلیناز کلاسمون طولانی بود اون تا 4 مدرسه بود من تا 6 بعدش با هم تصمیم گرفتیم گوشی ببریم[nishkhand]داشتیم به هم اس ام اس میدادیم که از این طرف دست من خورد رفت رو موزیک و گوشیم وسط زنگ عربی موزیک پخش کرد[nadidan]یعنی من سکته زدم معلممون مرد بود به روی خوش نیاورد منم زود قطعش کردم از اون ورم سلیناز داشته به من اس میداده که ناگهان در حالی که گوشی در دستش بوده ناظم وارد کلاس میشه[nishkhand][nadidan]منتها سلیناز خیلی هنرمندانه گوشی رو به زیر میز پرت میکنه واز این ماجرا فرار میکنه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
setayesh7777
ما واقعا به سرمون زده[nishkhand]منو سلیناز همین حالا به این نتیجه رسیدیم که بعد ار اون همه بدبختی فردا هم گوشی ببریم[khande]واقعا دوست دارم نظرتون رو درمورد من و سلیناز بگید خوشگل قاطی کردیم از فشار درسه[nishkhand]تازه باز من بهترم سلیناز بدبختو بگو انقدر از این که فردا امتحان نداره خوشحاله که وقتی بهش گفتم فردا رو دعا کن تعطیل شه برگشته به من میگه برای چی[nishkhand]یه بار امتحان نداشتما اگه گزاشتی برم مدرسه[khande]
در کل فردا منو سلیناز اخراج نشیم صلوات[nishkhand][sootzadan]
خب خیلی خوش گذشت دیروز....هیچ کس نیومده بود و منم تو کلاس یا خواب بودم یا اس ام اس بازی میکردم و بعدشم مراسم بود....خـــعــلی خوب بود![sootzadan]ایندفعه دیگه گند نزدیم[sootzadan]دیگه راه افتادم باید چه کارا کنم...[fardemohem]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
masoume.a.92
امروز واقعا روز خوبی بود...
توپ [labkhand]
مریض کم داشتیم...
استادمون مهربون شد به جای رسیدگی به کارها رفتیم مرنینگ... صفا داشت... کلی چیز یاد گرفتیم
بعدشم باز استادمون مهربونی کرد تو کلاس رزیدنت ها نشستیم باز کلی چیز یاد گرفتیم
بعدشم اومدیم یکم معاینه و اینا...
بعدش امتحان تئوری دادیم بالاترین نمره رو خودم آوردم [nishkhand] sh_omomi88
روز آخر این بیمارستان بود راحت شدم از اینجا، عوض میشه بیمارستان از هفته بعد یکم تنوع میشه [nishkhand]
خعلی روز خوبی بود [labkhand]
آجی بیمارستان ِمن هم انشاءالله هفته ی دیگه 5شنبه کلا تموم میشه!!! [shaadi]
بیصبرانه منتظرم وقتم ازاد بشه بشینم راحت برا ارشد بخونم!!!
مشاور بهم گفت من با کسی تعارف ندارم! با این وضعیت امید قبولی نداشته باش!!
[nadidan][negaran][afsoorde]
از کار هم استعفا دادم بلکه فرجی شه!!![nadanestan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام . من همینجوری داشتم نت گردی میکردم بعد یه چیز خوب پیدا کردم [tafakor] دانشگاه های خوب میان بعضی
از درساشونو آنلاین هم روی سایتشون قرار میدن بعد من دانشگاه MIT رو دیدم . MIT OpenCourseWare
این مربوط به ساینس هستش . http://ocw.mit.edu/courses/life-sciences/ . توی خود سایت بقیه رشته ها رو
هم داره و تازه ! دانشگاه شهید بهشتی ترجمه هم کرده بعضی از فایلارو که متاسفانه توی زیست شناسی
ترجمه نشده بود[afsoorde]و خوب دوستان اگه میخوان استفاده کنن باید از زبون اصلیش استفاده کنن . خیلی عالی
هستش و خوب کلا اگه OpenCourseWare رو سرچ کنید براتون همه ی دانشگاه ها رو میاره . [shaad]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خستــه ام
از خودم خستــه ام
روزهای بی حوصلـــگی
شبهای کشــــــــــدارِ تنهایی
از این شعرهای تــــــکراری
عشـق ها
عاشقـانه ها
حتی شکست های تــکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتدادِ مستمر چهار فصلی که از کفِّ ما میروند
بدون هیــــچ چ چ چ تغییر ... بدون هیچ تغییر
خالی شــده ام
خالی مـــیروم
هیچ فکری در سرم نمیماند ... نمی آید کـــه بماند
.....
همین روز هاست که خودم را یک جایی گــم کنم ....
http://uc-njavan.ir/images/wre7fdikiqzesmx08u2.jpg
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
گاهي عجيب ، بدت مي آيد ،
از همه چيز اصلا ..
كه از خودت هم متنفر مي شوي ..
كه مي گويي چرا بدم اين همه ؟!
كه من اين همه بد بودن را كي بلد شدم ؟؟
و بدتر اينكه بالا مي آوري اين همه احساس را ،
آخ كه درد دارد ، باور كن درد دارد ،
و تو اصلا نميبيني ،نمي خواهي كه ببيني ،
و بعدترش دلت فقط تنها بودن مي خواهد ،
كه رها شوي از همه ،
از اين دنيا ،اصلا از خودت ....
كه باران باشد فقط ،
از آن باران هايي كه دوست دارم ،
كه حسابي خيس شوم ،
سبك شوم ،پرواز [afsoorde]كنم اصلا ،
كه مي دانم آخرش سقوط است ،
نه اصلا فرود ،
چه فرقي مي كند ، اخرش دوباره روي زميني ...
اه ..
گاهي چه درد مي كشم ،
اين من بودن را ؟؟!!!
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خیلی ناراحتم :(:(:(
نمیدونم چیکارکنم
یه بغضی گلومو گرفته داره خفم میکنه:((:((:((........
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
چند روز پیش از شرکت برمیگشتم ساعت 5 نهار هم نخورده بود قاطی بودم عین لشکر چنگیز به سمت خونه میرفتم تا غذا بخورم[khande] تو راه یک یارو اومد جلو گفت از تلویزیون هستیم اگر میشه گزارش ازتون بگیریم گفتم نه کار دارم هی سیریش شد یهو گفتم اقا برو اونور گازت میگیرما طرف اینو شنید با دوستش خشکش زد و منم مثل ادم متشخص به سمت خونه راهی شدم[khande]
اهم اهم ! [nishkhand] یعنی عجب کلامی به کار بردیااااااااااااااا ! [sootzadan]خوبه طرف سکته نزده [nishkhand]
حالا شما یه نگاه به طرف مینداختی ببینی سالمه بنده خدا ! [khanderiz]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سونای
آجی بیمارستان ِمن هم انشاءالله هفته ی دیگه 5شنبه کلا تموم میشه!!! [shaadi]
بیصبرانه منتظرم وقتم ازاد بشه بشینم راحت برا ارشد بخونم!!!
مشاور بهم گفت من با کسی تعارف ندارم! با این وضعیت امید قبولی نداشته باش!!
[nadidan][negaran][afsoorde]
از کار هم استعفا دادم بلکه فرجی شه!!![nadanestan]
این استادتون که منم ناامید کرد که ! [negaran]
اینقدر این سوژه های ناامیدی زیاد شد که من ترجیح دادم دوباره برم سرکار [nishkhand]
تازهههههههههههههه خیلی هم خوب شد ! اعتمادم زیاد شدههههههههههههههکه نگو [sootzadan]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
M@hdi42
خستــه ام
از خودم خستــه ام
روزهای بی حوصلـــگی
شبهای کشــــــــــدارِ تنهایی
از این شعرهای تــــــکراری
عشـق ها
عاشقـانه ها
حتی شکست های تــکراری
از این حضورهای مترسک وارِ پر از تردید
از امتدادِ مستمر چهار فصلی که از کفِّ ما میروند
بدون هیــــچ چ چ چ تغییر ... بدون هیچ تغییر
خالی شــده ام
خالی مـــیروم
هیچ فکری در سرم نمیماند ... نمی آید کـــه بماند
.....
همین روز هاست که خودم را یک جایی گــم کنم ....
http://uc-njavan.ir/images/wre7fdikiqzesmx08u2.jpg
ووووووووووووویییییییییییی ییییییییییییی ! چه شود
افسردگی ! ناراحتی !!!!!!!!!!!!!!!!! تکرار !!!!!!!!! شکست !!!!!!!!!!!!!!!!
نگو تو رو خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! [nishkhand]
زندگی جریان دارد حتی با همین حرفای بالا !
افسردگی رو دلشاد کن ! ناراحتی رو با شادمانی عوضش کن ! با تکرار یه واژه نو بساز ! شکست رو هم یه جوری شکستش بده [cheshmak]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
radiotherapist
خیلی ناراحتم :(:(:(
نمیدونم چیکارکنم
یه بغضی گلومو گرفته داره خفم میکنه:((:((:((........
ووووووووووووووووووییییییی ییییییییییییییی نکن تو رو خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!! دلم گرفت
دوست داری منم باهات گریه کنم ؟! اصلاً یه هم پایه میخوای ؟! [negaran]
میشه بغضتو تبدیل به گریه کنی ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شاید سبک شی [negaran]
ولی اگه راه و روش خالی کردن بغض رو تو این روزا پیدا کردی به منم بگو
من گریه هامو کردم ، فقط یه عالمه بغض دارم ، فقط خالی نمیشه ، راه گلومو بند کرده [narahatish]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
ووووووووووووووووووییییییی ییییییییییییییی نکن تو رو خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!! دلم گرفت
دوست داری منم باهات گریه کنم ؟! اصلاً یه هم پایه میخوای ؟! [negaran]
میشه بغضتو تبدیل به گریه کنی ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شاید سبک شی [negaran]
ولی اگه راه و روش خالی کردن بغض رو تو این روزا پیدا کردی به منم بگو
من گریه هامو کردم ، فقط یه عالمه بغض دارم ، فقط خالی نمیشه ، راه گلومو بند کرده [narahatish]
سلام عزیزم......
بغضم اون شب شکست یه کمی سبک شدم [negaran]
منتها یه غمی دارم که نمی دونم کی میخواد برطرف شه دارم حسابی اذیت میشم[narahatish] نمی دونم باهاش چیکار کنم