یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد!
نمایش نسخه قابل چاپ
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد!
دانی که چرا کار جهان یکسره با اوست
چون وقت سحر وقت پگاه صحبت از اوست
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست چون روز شد او بمرد وبيمار بزيست
تو علت هر شعر وجنونی
وز آتش عشق بحر سرودی
تو دیده تر کرده این باستانی
با دیده خود مکتب دل ها ربودی
شبی در خواب او را با رقیبان در سخن دیدم ********************نبیند هیچ کس در خواب یارب آنچه من دیدم
مرا خود با تو عهدی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست[golrooz]
تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم
من اگر مست و خرابم، نه چو تو مست شرابم
به ز خاکم، نه ز آبم، نه از اين اهل زمانم
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
نسل پشت نسل تنها امتحان پس مي دهيم
ديگر انساني نخواهد بود قرباني بس است