یک قطره چشیدیدم زمینای محبت گشتیم فنا زدریای محبت
نمایش نسخه قابل چاپ
یک قطره چشیدیدم زمینای محبت گشتیم فنا زدریای محبت
تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم فروغ فرخزاد
من اگر چه پیرم و ناتوان،تو ز آستان خودم مران
که گذشته در غمت ای جوان،همه روزگار جوانی ام
مه من نقاب بگشا ز جمال کبرياييکه بتان فرو گذارند اساس خودنماييشده انتظارم از حد، چه شود ز در درآييز دو ديده خون فشانم ز غمت شب جدايي
یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچارهگان
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین
نظامی
نازد به خودش خدا که حيدر دارد
درياي فضائلي مطهر داردهمتاي علي نخواهد آمد واللهصد بار اگر کعبه ترک بردارد
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
نگاه ساده فريب كيست كه همراه با زمين
مرا به طلوعي دوباره مي كشاند ؟
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
از بهر چه افکندش اندر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب کراست؟