همیشه مقصدم بودی /کجا با تو سفر کردم!
چقدر تنها برم دریـــــــــا/ چقدر تنهایی برگردم!
نمایش نسخه قابل چاپ
همیشه مقصدم بودی /کجا با تو سفر کردم!
چقدر تنها برم دریـــــــــا/ چقدر تنهایی برگردم!
تولد انسان مانند روشن شدن کبریتیست و مرگش خاموشی آن ..
بنگر در این فاصله چه کردی ….
گرما بخشیدی یا سوزاندی …
می خواهم از تو بنویسم ...
بی آنکه قافیه ای را دنبال کنم ...
بی آنکه واژه ها را انتخاب کنم و تو را در دل آنها جای دهم ...
می خواهم ساده بنویسم ...
ساده تر از آنکه فکرش را بکنی ...
دوستت دارم ...
دوستت دارم ...
دوستت دارم ...
در هر سپیده دم با طلوع خورشید ، عشق و وفایم را همراه با سلامم به تو پیشکش میکنم ...
خودت میدانی که چقدر دوستت دارم ...
تقدیم به خدای عزیزم[golrooz]
سلام ...
امروز حس کردم ...
جای خالیت را کنارم حس کردم ...
دلتنگیم را برایت حس کردم ...
امروز حس کردم که اگر نباشی من هم نیستم ...
و اگر نخواهی من هم نمیخواهم ...
من که قلبم با هر تپش تو را می خواند ...
چطور می توانم تنهایت بگذارم ...
نمی توانی تصور کنی که چقدر دوستت دارم ...
و تنها خواهشم این است که دوستم بداری و تنهایم نگذاری ...
تنهایم نگذار که تنهایی برایم بدتر از مرگ است ...
آهای غریبه ، به گوشش میرسانی ...؟؟؟
تقدیم به پدر و مادر عزیزم[golrooz]
پدر آمد از راه دستهایش خالی
کودکان چشم به دستان پدر
سفره خالی را ، پدر از پنجره بیرون انداخت
سفره قلبش را ، بار دیگر گسترد
کودکان آنشب هم ، مثل دیگر شبها
یک شکم سیر محبت خوردند . . .
ســـ ـــو ختـــم ! وقتي لبانت را بوسیدم و بوي سیگار مي داد در حالي که مي دانستم تو سیگار نمي كشي...
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکنند………
afsos delkhoshat bodam valy delkhoshiyat nabodam....[IMG]jpg[/IMG]
زندگی یعنی همین لبخندی که امروز دریغش کردی....عشق یعنی همان پینه های دست پدرت ....و قدردانی یعنی بوسه بر دستان پینه زده ی او...و این است زندگی