دیوانــه وار هـم کــه عاشقـــش باشـم . . .
پای غـــرور ♚دختـــــــرانه♚ام بیایــد وسط . . .
تنهــا ① کلــــمه میگویــم :
مــهــــــم ... نیستـــــ ...!!
نمایش نسخه قابل چاپ
دیوانــه وار هـم کــه عاشقـــش باشـم . . .
پای غـــرور ♚دختـــــــرانه♚ام بیایــد وسط . . .
تنهــا ① کلــــمه میگویــم :
مــهــــــم ... نیستـــــ ...!!
اینجا ادمای زیادی هستن
خوب و بد فرقی نمیکنه اما همین ادما گاهی خواسته یا ناخواسته دلی میشکنن اما خوب بهترین کار اینه که معذرت بخوایم یا اینکه تا اونجا که میتونیم از دل اون دوست در بیاریم
خوب اینجا دوستان میتونن هم مستقیم و هم غیر مستقیم از کسی حلالیت بخواین
شاید اینجوری با وجدان اسوده به زندگی ادمه بدیم
زندگی سهم من وتوست
چرا زیبا نکشیم تصویر زندگیمان را
چرا تنها به خود بیاندیشیم
چرا دستی را با مهربانی نگیریم و بلندش نکنیم
چرا همیشه به کسی لبخند میزنیم که بتونه برامون کاری کنه
چرا همیشه از تنهایی فرار میکنیم
حتی میتونید هر ایه یا سوره ای که از قران دوست دارید بذارید
همه ازاد هستند تا هر طور مورد پسندشون هست حلالیت بخواین
امیدوارم
روزی برسه که دلی نشکنیم
چشمی اشک الود نکنیم
نمک به زخمی نپاشیم
بیایید از هم حلالیت بخواهیم شاید روزی ارام بشویم
[golrooz]
قبلا دنبال یه شونه برای گریه هام میگشتم یکی که بحرفم گوش بده از عمق وجودش
تازگیا فهمیدم که آدما از همون اول تنهان و هر لحظه تنها تر میشن
موهایت را به باد بسپار
خورشید از گونه های تو طلوع کرد
لبخند را به رازیانه ها ببخش تا طوفان به چشمانت سر نزند
با هر باران زمین تشنه تر میشود
کمی ابر به ابروهایت بدوز
ایناز
چگونه می توان خود را از پستیها رهانید؟ چگونه می توان خود را از قید و بندهای احمقانه آزاد کرد؟ چگونه می توان باز اوج گرفت در آسمان رویاهای شبیه هیچ کس، چگونه می توان لکه های ننگ رابطه ها و نزدیکی هایت با انسان های پست را پاک کرد؟ چگونه می توان باز از برای یکی بودن برای همه بود؟ چگونه می توانی خطاهای احمقانه ات را به حداقل برسانی؟ چگونه می توانی دوباره خوار و پست و زبون نشوی؟ چگونه می توانی باز با همه ضمایر و افعال زندگی کنی و برای همه افعال زندگی کنی؟ چگونه باز می توانی به جای یک رنگ را پس دادن همه رنگ ها را به دنیای اطرافت ساطع کنی؟ مال همه باش دوست من مال همه. باز اوج بگیر در آسمان بر فراز اندیشه یی که هیچ کس جز تو یارای آن نیست که بر آن نشیند؛ دوباره از نوع شروع کن رفیق این بار پروازی باشکوه تر و باصولت تر به خودت نشان ده.
واژه هـــایم رنـــگ بــاران دارد…
وقتـــی از تـــو مــی نویســم،قلبــــم خیـــس دلتنـــگی اســــت…
وچشمــــانم طـــوفــــانی؛
چـــه زود بــا هــم بــودنمـــان خـــاطــره شد…
وکـــاش خـــاطـــره هــامـــان بــی رنــگ نشــونـــد…
http://gallery.avazak.ir/albums/user...6%D9%87359.jpg
عــــاشقانه هایمhttp://naghmehsara.ir/wp-content/upl...sara.ir-15.jpg
تـــــمامی ندارد!
وقتی تـــــــــــــــو
بـــــهــــترین
اتــــفـاق
زندگـــی ام هــستـــی...
گاهگاهی که دلم می گیرد
به تو می اندیشم
خوب در یادم هست
چه شبی بود آن شب !
تو همان نوگل دیرینه و من
برگ زردی که فتاده است به خاک
و من اندر عجب این دیدار که تو بعد از سال ها
هم چنان زیبایی !
کاش میدانستی
که چه کردی با من
در همان لحظه که لبریز ز شوقت بودم
چشم بر گرداندی
و مرا سوزاندی
من سراپا همه چشم ، تو دریغ از یک نگاه
دل که سرشار ز عشق ،
چشم من غرق حضور ..
دست هایم بی تاب ،
در خیالم همه تو !
و تو از سنگ و نگاهت بی رنگ
آن زمان که به تو روی آوردم
خوب میدانستم
که چه در سر داری
لیک و اما که نشد
تا ز تو دل بکنم ..
بارها می دیدم
بین من و تو فاصله ها بسیار است
بارها می خواندم
که دلت در گرو اغیار است
نپذیرفتم باز ..
چشم به راهت ماندم
پیش پایت چه حقیر می ماندم
قلب پاکم چون فرش
زیر پایت افتاد
دست هایم در تب عشق تو هر دم جان داد
و تو چون کوه یخی همه را خشکاندی
پشت پایت چه غریب
اشک هایم می ریخت
تارو پودم همه یکباره گسیخت
من گمان می کردم
دل تو مال من است
چه خیالات خوشی !
ولی افسوس و دریغ !
قاتل جان من است ..
یاد من باشد اگر باز نگاری دیدم
نکنم هیچ نگاه
نکنم باز خطا
دور دل نیز حصاری بکشم
نغمه ی عشق فراموش کنم ..
همه را از دل خود می رانم
از همه می گذرم
به جز از عشق تو ای بلبل شیرین سخنم !
گلهای همیشه بهار تنها در نگاه توست
گاهی وقتها که با من مهربان میشوی نمیدانم
چه شده اما همین که میدانم دوستت دارم و دوستم داری
دیگر کسی برایم مهم نیست حتی
نگاه پر از سوال ادمها