درک و شعور افراد مهمه که بیشترشون درک و شعور رو دارند[bietena]
نمایش نسخه قابل چاپ
درک و شعور افراد مهمه که بیشترشون درک و شعور رو دارند[bietena]
ارزوی خوشبختی برای تمامی معلولین دارم.اما من با یک معلول ازدواج نمیکنم.چون ظرفیت چنین کاری را ندارم
[khande] دقیقا من خودمم داشتم به همین فکر میکردم[nishkhand]
ولی واقعا نمیدونم اگه همچین شرایطی واسم پیش بیاد ممکنه چه عکس العملی داشته باشم...فکرکنم اگه بقیه ایده آل هام رو کاااامل داشته باشه و صادقانه و شدید همدیگرو دوست داشته باشیم انقد کله شق هستم که همه مشکلاتشو به جون بخرم
بالاخره هیج کدوم از ما آدما کامل و بی نقص نیستیم...گاهی تو ظاهر مشخصه و همه میبینن، و گاهی بدتر از اون؛ در ظاهر سالمه ولی کمی که باش ارتباط برقرار میکنی....sh_omomi69[taajob]
سلام
اگه بحث دوست داشتن و عشق بیاد وسط اون موقع هیچ کس معلول نیست عاشق و معشوق هیچ وقت از نظر هم مشکلی ندارند و کاملند.
اما اگه فقط توی خواستگاری باشه و عشق در یک نگاه نباشه از خودم مطمئن نیستم و احتمال میدم خودخواهانه تصمیم بگیرم.
بقيه آقايون هم نظر ميدن يا اينكه خودم باس جورشونو بكشم؟
من با فكر يه خانم ازدواج ميكنم نه با جسمش كه اگه سالم نباشه اونو كنار بزارم البته يه كمي تغيير هم تو تصميم گيري ها لازمه ،مثلا من در اين مورد با بابام و يه مشاور خانواده مشورت ميكنم. شايد اونا چيز هاي ببينن كه من نبينم.
سلام
ممنونم از دعوت
برای همه افرادی که دارای محدودیت هستند آرزوی توفیق و سربلندی دارم اما
با توجه به شناختی که از خودم دارم بعید به نظر میرسه یه همچین کاری کنم .
برای شروع زندگی ،ترجیح میدم فرد سالم از نظر جسم و فکر و عقل و روان رو در کنارم داشته باشم ...
سلام
من خودم معلولم
الان ترم یک کارشناسی ارشد مهندسی برقم
ولی همیشه مثل یه حیوون باهام رفتار شده
کلا داخل کشور ما فرهنگ برخورد با یه فرد معلول جا نیفتاده
تا الانم که هیچ دختری قبول نکرده با من باشه
همین
نهههههههههههههههههههههههه ......
[nadidan][nadidan][nadidan]
ما با سالمش ازدواج کردیم پدرمان را در آورد ......[khande][khande][khande]
بعدشم ادم سالم که ازدواج نمی کنه.....[khande][khande][khande]
سلام اقای حسنی
متاسف شدم بابت ارسالت...
البته بنده به شخصه به انسانهای معلول چند برابر انسانهای سالم احترام می گذارم ...نه به دلیل ترحم . دلسوزی.....
یه روز رفتم در اطرف شهر کرمان کوه نوردی . ولی وقتی به بالای کوه رسیدیم صحنه ای دیدیم که فک همه دوستان شل شد...
یک نفر با یک پا و دوتا عصا زیر بغلش داشت بر می گشت از بالا و ما خسته و کوفته تازه رسیده بودیم...
اونجا بو د که به جمله ای که همیشه در مورد معلولیت توی ذهنم بود ایمان پیدا کردم
اقای حسنی ..... معلولیت در ذهنهاست .....
بنام خدای هستی بخش مهربان
بحث خوبیه ولی وقت و فرصت خوندنش نیست! عجبا ... روزها گذراندم برای حتی شنیدن یک جمله ای ازین بحثها و نتایج آینده اش و همه دریای سکوت شدند بر من سر تا پا گوش .... عجبا.
خدایا شکرت