http://img4up.com/up2/00885812236335219570.gif
نمایش نسخه قابل چاپ
[IMG]file:///C:/Users/ali/AppData/Local/Temp/msohtmlclip1/01/clip_image002.jpg[/IMG]
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بذار منتظرت بمانن
میشه زل نزنی تو چشمم ؟
شاید خجالت کشیدم و دلم هنوز از دیدن چشمات سیر نشده بود
اینجا جاییست که ...
عشقبازی نمیکنند
باهم...
باهم با عشق بازی میکنند ...!
از پروژکترهای روز و شب ،
از سکانس های زمین خسته ام
خدایا؟
...
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچی ولش کن!
دنیا،
را بغل گرفتیم
گفتند امن است!
هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد
بیدار شدیم
دیدیم
ابستن تمام درد هایش شده ایم
بگذار این گونه بگویم
دلم اگر برای تو تنگ میشود ببخش
روزم اینگونه قشنگ میشود .
بعضی ها خرشان از پل میگذرد
بعضی ها گاوشان میزاد
تکلیف ما که خرمان روی پل زاییده چیه؟؟؟؟
فکر میکردم چون گرفتارم به خدا نمیرسم
ولی ...
چون به خدا نمیرسم گرفتارم