پاسخ : آیا شما از به سرقت رفتن اختراع خود می ترسید؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عبدالله.
سلام
قبول دارم برا دختر خیلی سخته اما دختر بودن مانع نمیشه همون از اول تجربۀ ثبت نداشتین و رو هوا قاپیدن. پیر شدن که نیستین چون اگه بودین اینجا فعالیت نداشتین برا بنده که خیلی کمک کردین شاید دوستان ندونند اما هردو میدونم {البته برا جبران کاری از دستم برنمیاد جز تشکر خشک وخالی و یا دعا کردن ؛ازتون التماس دعاهم داریم} پس پیر و افسرده نیستین. فقط راحت ایدۀ خودتان را از دست دادین . تو این قسمت زیاد باهاتون موافق نبودم.
بله درسته دختر بودن مانع نمیشه باید قوی تر عمل کرد...حق با شماست و هم اینکه بله تجربه نداشتم
اختیار دارین کاری نکردم... وظیفه بود.. شما نظر لطفتون هست[golrooz]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مخفی
سلام خیلی متاسفام که خاطره ای تلخ رو به یاد شما آوردم.حتما به عنوان یک تجربه اموزنده روش حساب باز می کنم.
من فکر می کنم شما از راه استانداردش وارد نشده بودید.البته نمیخوام بگم که اگه فلان کارو نمی کردی فلان نمیشد.بحث من خسته ای هست که ازش رنج می برید.
میدونید من عقیده دارم که اختراع کردن و مخترع بودن یه جور شغله چون هم ادم رو پیر می کنه و هم پولدار.
خوبی مخترع بودن اینه که در هر سطحی که باشی همیشه فرصت هایی برای شما وجود داره.
ماشاله تو ایرانی هم که من میبینم برای هر سنی نهاد هایی وجود دارن که حمایت مالی و معنوی می کنند.
بزرگترین تجربه ای که نصیب من شد این بود که تنها راه باز کردن در های بسته برای یک مخترع اینه که به هر طریقی که شده از مسئولین مشاوره بگیره.
حالا با ایمیل یا با تلفن و یا حضوری.
میتونید از تمامی افراد فعال در حوزه اختراع مشاوره بگیرید و خیلی هم مهربانانه جواب شما را می دهند.حتی فرصت های بسیاری را جلوی پای شما می گذارند.
کافیه استفاده کنین.به هدفتون می رسید.
ممنونم.[golrooz]
نه تلخ نبود[khanderiz] ممنون..تجربه بود[cheshmak]
بله از راه استانداردش وارد نشدم.... اونزمان فقط پارک علم و فن اوری بود و فنی و حرفه ای هم توی ساخت کمک میکردن
که فنی حرفه ای چون دختر بودم قبول نمیکردن
پارک علم هم اونقد تعهد نامه دادن واسه پر کردن که اگر به نتیجه نرسید کل هزینه رو باید برگردونیم و یجورایی هدفشون کارآفرینی بود و تاکید داشتن که بعدش باید کارگاه بزنیم
بیشتر دووست داشتن که با شرکت ها کار کنن مثلا یادمه قسمت کشاورزیشون خیلی فعال بود
واسه همین دیگه دنبال کاراش نرفتم و تصمیم گرفتم با هزینه ی شخصی اینکار رو انجام بدم
خیلی نامه نگاری کردیم ..چون اونموقع من دانشجو نبودم باید اجازه ی ورود به دانشگاه و کمک گرفتن از اساتید میگرفتم و واسه فنی و حرفه ای هم واسه ساخت ابزار همینطور ..کلی نامه نگاری کردیم تا اجازه بدن من پشت در بمونم و قطعه هارو ببرن واسه تراش و میاوردن بیرون نشون میدادن و همینطور ادامه..... وحتی یادمه زمستون بود.. فنی و حرفه ای هم بزرگ بود تا میبردن و بر میگردوندن کلی طول میکشید ..و تمام این مدت باید توی اون هوا بیرون میموندم. این مشکلات رو باز میشد کنار اومد و جزئی از کار بود ولی خب یسری چیزا رو نمیشد تحمل کرد...
اما بعد از چند سال خدا رو شکر سر یه تاپیکِ خودتون ، با اینجا آشنا شدم و ثبت نام کردم ( همون که یه بالن با دابسونی میخواستین بفرستین ...)
و از اون موقع هم خودتون خیلی کمکم کردین هم یسری فکر ها و یکی دوتا کار نصفه مونده رو ، بنده خدا آقا حسین با این همه مشغله شون پیگیر شدن برام...
و از همتون ممنونم[golrooz]