پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ریپورتر
نه بزار به عنوان قدیس بشناسن منو[khande][khande]
سلام به جناب ریپورتر برادر بزرگوار خودمون
ممنونم از حضورتون در تاپیک...
قدیس ها اعترافاتشون خیـــــــلی شنیدنیه ...[nishkhand]
ما منتظریم اعترافات زیباتون رو بشنویم ...[golrooz]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
kamel1995
از اینکه حقیقت رو گفتین سپاسگذارم ... خعلییییییی
[nishkhand][khande][nishkhand][khande][nishkhand][bamazegi][tashvigh] [khande]
سلام به دوست بزرگوار آقا کامل [golrooz]
ممنونم از حضورتون در تاپیک....[golrooz]
حالا که حقایقی روشن شده ما منتظریم شاهکارهای شما رو هم در دنیای اعترافتون بشنویم [golrooz]
خوشحال میشیم ما رو از تجربیاتتون بی نصیب نگذارید[golrooz]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
رضوس
من اینجا جا داره اعتراف کنم هیچ یک از این اعمال شنیع رو مرتکب نشدم[nishkhand]
سلام....[golrooz]
ممنون از اعترافتون [golrooz]
بله ممکنه از این اعمال شنیع مرتکب نشده باشید ولی غیر ممکنه کلا اعمالی از جنس واقعیت برای اعتراف نداشته باشید
یه مروری دوباره به پرونده شیرین کاریهاتون در طول مدرسه و ... بندازید یادتون میاد ...[nishkhand]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
من اصولا به شخصه حوصله رسم کشیدن و طراحی رو ندارم و واقعا اعصابم خرد میشه از این که بشینم رسم بکشم
بر اساس این موضوع قرار بود ما رسم بکشیم و منم طرح رو برداشتم و دادم به مامانم که بکشن [sootzadan]و برای این که مامانم رو راضی کنم گفتم همه مامان ها این کار رو می کنن شما هم باید بکنید بعد از کلی اصرار قبول کردن (نقشم گرفت [nishkhand]) ولی گفتن که خودت هم باید بکشی، من هم که میدونستم غیر از این ممکن نیست یکی کشیدم و مامان هم کشیدن و دو تا رسم رو برداشتم و بردم ، انصافا رسم خودم واقعا افتضاح شده بود و از دیدنش خندم میگرفت
تا قبل از این که اسمم رو صدا کنن که برم رسمم رو نشون بدم همه چی مرتب بود وقتی که اسمم رو صدا کردن رسم مامانم رو برداشتم و رسم خودم هم دستم بود اول رسم مامان رو گذاشتم روی میز معلممون یک نگاه به صورت من کردن چهرشون دقیقا این شکلی شده بود [tafakor]بعد یک دفعه پرسیدن ساغر این رو کی کشیده ! عذاب وجدانی گرفتم که توصیف نا پذیره نمی تونستم دروغ بگم گفتم مامانم و بعد رسم خودم رو گذاشتم روی میز و گفتم این رو خودم کشیدم و واقعا بابت قبلی شرمنده ام چهره معلممون اون لحظه اینجوری شد [entezar] بعد روی رسم اول نوشتن 20 برای مامان ساغر ! و رسم خودم رو هم دادن 19.75دادن و گفتن که به خاطر این که راستش رو گفتی این نمره رو میگیری [nishkhand]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
سلام به همگی اعتراف کنان عزیز
آقا اعتراف میکنم بدجور از دندون پزشک وحشت دارم[nishkhand]smilee_new1 (11)
عید امسال که با بابام رفتم دندونمو پر کنم ی لحظه در اتاق باز شد و دیدم که چطور با اون چیز درل مانند داشت دندونه ی بنده خدایی رو سوراخ میکرد sh_omomi95فقط همین صحنه رو دیدم مثل جیبمو جتا از اونجا فرار کردم.sh_omomi38
وایییییییییی بابامو نگووووووووووو اینجوری شده بود:mad:
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Majid_GC
شما در رابطه با ما چه فکر میکنید ! سر بچه ی مردم روووو ! فاطیما خانوم اگر خاطره ی اینطوری دارید بگید لازم نیس که ما قضیه رو پیش بکشیم که ![nishkhand]
من چند سال پیش وقتی دبیرستان بودم یه دوره ای خیلی تنبل شدم و دور شدم از درس !
تو اون مدت هروقت میدیدم وضع خطری هست و امتحان یا مورد دیگری در کمین است !
به شدت سرم درد میگرفت نه اینکه سابقه ی میگرن هم داشتم ! دست ام رو میگرفتم به سرم و با یه وضع رو به موت ی میرفتم پیش مدیر و از مدرسه بیرون می رفتــــــم !
البته واقعا به خاطر این کار فکر کنم بدنم خیلی در مضیقه افتاد چون هر دفعه که سرم درد میگرفت دفعه های بعدی مدیر یه استامینوفن 500 میداد ببینه خوب میشم !
اما نمیدونم چرا سرم خوب نمی شد ! یه جورایی استامینوفن برای میگرنی ها شکلات حساب میشه ![nishkhand][bamazegi]
(دیگه ببخشید استارتر که مربوط به موضوع تاپیک نبود[sootzadan])
سلام دوست بزرگوار[golrooz]
ممنون از خاطره تون ...[golrooz]
اتفاقا هم اعترافی بود شنیدنی که میشه تجربیاتی رو هم ازش یاد گرفت ...
موضوع تاپیک اعترافه و نتایج دریافتی میتونه تجربه های مفید برامون باشه....
ممنون و براتون آرزوی موفقیت دارم[golrooz]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
homeyra
سلام...به به چ تاپیکی ...یه روزه این همه صفحه رفته جلو...
این قیافه فقط مختص دهه هفتادیا نیس...همه یه جورایی در می رن از این موضوع...
ولی در کل من از کار کردن متنفررررررررررررم....متنفرر رررررررررررر.....
هر راهکاری رو هم ارائه میدم تا بتونم فرار کنم....
بعضی موقعا که همه جمعشون جمع هس و موقع ظرف شستن میشه سریع میرم سمت آقایون...سرخودمو با حرف زدن درمورد موبایل و بازی کامپیوتر و دلار و ارز و اینجور چیزا گرم میکنم....وقتی هم میبینن من اون بالا نشستم
و سخت مشغول صحبتم،دیگه بیخیالم میشم....
بعضی موقعا هم خودممو میزنم به بیحالی...میگم نمیدونم چرا انقد سردرد دارم....یا یه چیزی تو همین مایه ها...
میدونم خوب نیس ولی همینی که هس[nishkhand]
سلام حمیرای عزیز[golrooz]
ممنون از حضورتون در تاپیک[golrooz]
بله این اعترافات شیرین دست مایه دوستای خوبمونه که همگی زیبا و خوندنین [golrooz]
اتفاقا با دوستان صحبت سر این موضوع بود که گاهی این ترفندها بی اثر میشه و بایئد به دنبال راهکارهای دیگه ای گشت[nishkhand]
حالا باز خوبه برای شما فعلا جواب میده[tashvigh]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
جوان ایرانی
همه دخترا فقط چند روز تنها باشن همه ی این کارا رو مجبور میشن انجام بدن بعد میوفتن رو غلتک(یا قلتک [tafakor]) :-" [nishkhand]
تجربه ثابت کرده :-" [nishkhand]
فقط خرج زیاد میره بالا اعم از تعویض سرویس چند ساله جهزیه مادر :-"
چند دست لباس :-"
و..... :-"
سلام به جوان ایرانی عزیز[golrooz]
خانم ممنون که در تاپیک حضور دارید[golrooz]
تجربه به من ثابت کرده بچه ها تنها باشند خونه دیدنی تر میشه گویی انفجار هسته ای صورت گرفته[khanderiz]
یعنی اگر قبل از تنهایی یک ساعت زمان برای رله کردن کارها لازم باشه ...اگر به حال خودشون بزاریمشون دو برابر زمان میبره [khanderiz]
در چنین شرایطی هم همچین قیافه حق به جانبی میگیرن که انگار ازشون خواستیم کوهی رو با ناخوناشون بتراشن [nishkhand]
من که از این ترفند خواستم استفاده کنم همیشه در این رویا بودم چند ساعتی که ساغر تنها باشه هم کارها رو میکنه و هم یه چایی گرم حاضر میکنه تا ما که رسیدیم خونه از داشتن چنین نعمتی به وجد بیایم
ولی زهی خیال باطل نه تنها چای گرمی در کار نیست عموما ساغر خانم هوس پخت کیک میکنه sh_omomi119
چون مزاحمی نداره و کل آشپزخونه به سبک ماهرانه ای آردی و شکلاتی و کلی هم ظرف میمونه رو دستم ....
نرسیده نمیدونم غم ایـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــنهمه کار رو کجای دلم بزارم...[sar dard]
بعدشم با یه جمله کارو تموم میکنه اینطوری sh_omomi2شما اصلا نگران نباشید خودم همه رو تمیز میکنم [nishkhand]
ولی نمیدونم کی اون زمان میرسه که خودش همه رو تمیز کنه[tafakor]
تازه زمانی هم که بهش از بیرون زنگ میزنیم مثلا ما نیم ساعت دیگه خونه هستیم چایی آماده کن وقتی میرسیم میبینیم خانم اصلا کلا فراموش کرده ما چی گفتیم دم در چشمش به ما میوفته میگه اتفاقا داشتم میرفتم چایی براتون بزارم ولی شما رسیدید[entezar]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Almas Parsi
تجربه به من ثابت کرده بچه ها تنها باشند خونه دیدنی تر میشه گویی انفجار هسته ای صورت گرفته[khanderiz]
یعنی اگر قبل از تنهایی یک ساعت زمان برای رله کردن کارها لازم باشه ...اگر به حال خودشون بزاریمشون دو برابر زمان میبره [khanderiz]
در چنین شرایطی هم همچین قیافه حق به جانبی میگیرن که انگار ازشون خواستیم کوهی رو با ناخوناشون بتراشن [nishkhand]
من که از این ترفند خواستم استفاده کنم همیشه در این رویا بودم چند ساعتی که ساغر تنها باشه هم کارها رو میکنه و هم یه چایی گرم حاضر میکنه تا ما که رسیدیم خونه از داشتن چنین نعمتی به وجد بیایم
ولی زهی خیال باطل نه تنها چای گرمی در کار نیست عموما ساغر خانم هوس پخت کیک میکنه sh_omomi119
چون مزاحمی نداره و کل آشپزخونه به سبک ماهرانه ای آردی و شکلاتی و کلی هم ظرف میمونه رو دستم ....
نرسیده نمیدونم غم ایـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــنهمه کار رو کجای دلم بزارم...[sar dard]
بعدشم با یه جمله کارو تموم میکنه اینطوری sh_omomi2شما اصلا نگران نباشید خودم همه رو تمیز میکنم [nishkhand]
ولی نمیدونم کی اون زمان میرسه که خودش همه رو تمیز کنه[tafakor]
تازه زمانی هم که بهش از بیرون زنگ میزنیم مثلا ما نیم ساعت دیگه خونه هستیم چایی آماده کن وقتی میرسیم میبینیم خانم اصلا کلا فراموش کرده ما چی گفتیم دم در چشمش به ما میوفته میگه اتفاقا داشتم میرفتم چایی براتون بزارم ولی شما رسیدید[entezar]
[nishkhand]اصولاً لذتی که در آشپزی وجود داره در هیچ یک از کارهای خانه موجود نیست [nishkhand]البته به این شرط که با مامانا نباشیم [sootzadan]
یعنی من هر وقت با مامان دست به آشپزی زدما پشیمون شدم [entezar] اینقدر که این مامانا سریع کار میکنن و منم تو هوای دل خودم [shademan]
بنابراین همیشه آشپزی رو میذارم موقعی که مامان خونه نیست حتی اگر غذا داشته باشیم [sootzadan]
بعد من اینقدر دلم میخواد ظرفای بعدشم بشورم که نگو [droogh] ولی دقیق موقع شستن ظرفا مامان میرسه و منم میذارم به دوش خودش[cheshmak]
اتفاقاً من چایی برای مامانا میذارم به این ترتیب که آب رو میذارم جوش میاد بعد میرم سر کارهام ، موقعی یادم میاد که باید چایی درست کنم که کتری سوخته [nishkhand][entezar]
پاسخ : اعــــــــترافاتی از جنس واقعیــــــــت
سلام
منم با سنی که دارم به جمع شما اضافه میشم .
من تا وقتی دختر بودم هر وقتی مهمون داشتیم من به بهانهwcاز معرکه در میرفتم.وقثی هم که بر میگشتم تعارف پشت تعارف که چیزی نمونده داره تموم میشه و خلاصه ظرفها میافتاد گردن مهمونا. ولی الان اصلا اجازه نمیدم .ولی خوب گاهی زورم نمیرسه.
میرسه به سفره پاک کردن که خدا پدر یکبار مصرفو بیامرزه الان همه تو خانواده ما سفره یکبار استفاده میکنن و بعد میندازن دور.همه سفره های شیک مون تو کمد کپک زده.(شوخی)