اگر كار مرا چون زلف مشكين
نيندازي به پا پاينده باشي
" زلف "
نمایش نسخه قابل چاپ
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طُره را تاب مده تا ندهی بر بادم
"حلقه"
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست
هركه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست
"بلا "
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
نفر بعدی لطفا با دانش
تا جهان بود از سر آدم فراز
کس نبود از راز دانش بی نیاز
" جهان "
جهان جام و عجل ساقی،فلک می
خلایق ، ریزه خوار سفره ی وی
خلاصی نیست اهل این جهان را
نه از ساقی،نه از ساغر ،نه از می
اولا سلام[golrooz]
دوما : جهان
ما مردِ سِنانیم نه از بهر سه نان
ما دست زنانیم نه از دستِ زنان
در صـید بَدانـیـم نه در صـید بَدان
از بندْ جَهانیم نه در بندِ جَهان
(دستِ زنان=دسته زنان، گروه زنان)
با: "شتر"
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
" باران "