-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
عطش شکن
خواننده : امیرکرمی آلبوم : تا همیشه
لاجرعه ی عطش شکن ! روانه شو در تن من !
ریشه ی من فدای تو ! تیشه بزن ! تیشه بزن !
عطش عطش دویده ام ، بی تو به من رسیده ام !
بر تن سایه های شب ، خط و نشان کشیده ام
خسته ام از حجم قفس ، خسته ام از حبس نفس!
حنجره ی سبز مرا ،عطر ترانه ی تو بس !
قاصدک قله نشین ! سیب ترانه را بچین !
عاشق پرشکسته را ، رها کن از خاک زمین
طلوع هر غروب من ! بغض همیشه خوب من !
قفل قفس را بگشا ! کلید نقره کوب من !
حادثه های دم به دم ، از عطشم نکرده کم !
شعر من و نیاز تو ،جوهر سرخ این قلم !
معجزه کن ! ساحره سوز ! خوب همیشه و هنوز !
سکه ی صد ستاره را ، به جامه ی غزل بدوز !
در تن من شعله بزن ! دل دل پاک ما شدن
از آخرین بیت صدا ، برس به ابتدای من
وحشت سایه های بد ، راه تو را نکرده شد
قدم قدم روانه شو ! تویی بلدترین بلد !
طلوع هر غروب من ! بغض همیشه خوب من
قفل قفس را بگشا ! کلید نقره کوب من
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
سطری از همین ترانه
شب لال بی ستاره ، پلک لحظه ها رو بسته
روی تیر برق کوچه ، دوباره جغد نشسته
یه کتاب رو کف کوچه هی ورق می خوره از باد
می پیچه تو خونه هامون صدای سرخ یه فریاد
زد قطره های خون روی خاک کوچه ، انگار
یه نفر با خون نوشته : « آدما! خدا نگهدار !»
یا شاید یه شعر نابه ، یه سرود عاشقانه س
یه معما ، یه پیامه ، سطری از همین ترانه س
هر چی هست برای اون مرد آخرین جمله همینه
جوهرش خون رگاشه ، کاغذش خاک زمینه
شهر شب پنجره هاش رو بسته ، کوچه از هر دو طرف بن بسته
یکی پای تیر برق افتاد ، خنجری تو سینشته تا دسته
فردا مردم با یه پارچه صورتش رو می پوشونن
همه با چشمای بسته فاتحه براش می خونن
دیگه هیچ کس نمی بینه که چشای مرده خیسن
گربه های گشنه تا صبح ، اون نوشته رو می لیسن
دیگه هیچکس نمی گرده دنبال رد و نشونه ش
سپور پیر خیابون کتاب رو می بره خونه ش
دوباره یه روز تازه روی غلطکش میفته
از ستاره قطه گفتن واسه شب یه حرف مفته
شب کهنه بر می گرده ، هر سوالی بی جوابه
هر کی چشماش رو ببنده ، جایزه ش یه قرص خوابه
شهر شب پنجره هاش رو بسته کوچه از هر دو طرف بن بسته
یکی پای تیر برق افتاده ، خنجری تو سینشه تا دسته
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
بیا بازی رو ببازیم
با توام بی بی برفی ! تو سماع هر ترانه
تو یه مرهم عزیزی واسه زخم تازیانه
با توام بی بی برفی ! توی بیداری و رؤیا
هم ته جاده ی دیروز ، هم نوک قله ی فردا
با توام بی بی برفی ! من کنارتم همیشه !
مثه ساحل پیش دریا ، واسه ساقه مثه ریشه !
بی بی برفی من ! آب نشو
با طلسم سایه ها خواب نشو !
من یه عکسم توی قاب گریه ها
تو دیگه زندونی قاب نشو !
تازه شو ! بی بی برفی ! چتر آفتابیت رو وا کن !
خاطره های قشنگ رو از تو قصه مون سوا کن !
تازه شو ! بی بی برفی ! ای غزلواژه ی عاشق!
یه سرود تازه سر کن از سکوت این دقایق
بیا با بغض قدیمی ، واژه های نو بسازیم
وقتی این سکوت برنده س ، بیا بازی رو ببازیم
بی بی برفی من ! آب نشو !
با طلسم سایه ها خواب نشو !
من یه عکسم توی قاب گریه ها
تو دیگه زندونی قاب نشو
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
بانو
بر اساس یک ملودی گیلانی
هنوزم پشت این صدا ، زیر بارون گریه ها ،
یکی چشم انتظار توست ! ای بانو
اون که از نسل قصه هاس ، مرد تنهای این شباس
بی تو اما کنار توست ! ای بانو !
بانو ! بانو ! گل آشفته گیسو !
بانو ! بانو ! وارث چشم آهو !
بانو! بانو! عطر نجیب شب بو !
بانو! بانو! صدای خنده هات کو ؟
برای ممن تولد دوباره باش !
زخم سیاه روزگار رو چاره باش !
بی تو کلید نقره پیدا نمی شه!
پلک تر پنجره مون وا نمیشه
اگه تو فانوست رو روشن نکنی
این شب کهنه رنگ فردا نمی شه
نگاهت رو ستاره کن تو شب من !
ترانه رو زمزمه کن با لب من !
یه بغض تن شکسته
راه صدام رو بسته
گریه که درمون نمیشه ، گریه که درمون نمی شه !
بدون توی خاطره هام کنارمی تا همیشه !
زخم سیاه روزگار رو چاره کن !
دستای خالیم رو پر از ستاره کن
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
آواز دزد
من از جنوب شهر میام ،از بغل دروازه غار
از ته شوش و پارک شهر ، از دل کگوچه های تار
من از جنوب شهر میام
از خونه های حلبی ، از کوچه های سوت و کور
بچه که بودم پدرم ، چاقو تو دست من گذاشت
نذاشت برم به مدرسه ، حرف حساب رو دوس نداشت
منم شدم یه کوچه گرد ، آفتابه دزد آس و پاس
با صد هزار تا آرزو ،میون کوچه ها پلاس
ای روزگار خط خطی ! من رو بزن ! نگو بسه !
بزن تا آخرین نفس ! کتک خور من ملسه!
سارق خونه های شهر ، جیب بر کوچه ها منم
ده تا ساعت مچی دارم ، توی آستیانی پیرهنم
دزد همه قالپاقای ماشینای بالای شهر
از نفس افتاده توی کوچه ی سر بالای شهر
هر جا یه چیزی گم بشه همیشه تقصیر منه
دشمنی قدیم سنگ با شیشه تقصیر منه
همیشه حبسی سکوت ، همیشه خسته و اسیر
هر جا میرم پشت سرم داد میزنن : دزد رو بگیر
ای روزگار خط خطی ! من رو بزن ! نگو بسه!
بزن تا آخرین نفس ! کتک خور من ملسه !
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
چهار شنبه کجاست ؟
نه صبح هر چهارشنبه ی من : بی تو از خلوت کوچه رد شدن
دل سپردن به سکوت لحظه ها ،شعر ناب تازه یی بلد شدن
نه صبح هر چهارشنبه ی من : پا به پا کردن بغض انتظار
وحشت عبور سبز سایه ها، گل سرخ دل دست بی قرار
نه صبح هر چهارشنبه ی من : تپش خاطره های رنگ به رنگ
جهش رخش من از تنگه ی مرگ ، قصه ی شاپرک و پیله ی تنگ
نه صبح هر چهارشنبه ی من : وقت بی قراری ترانه ها
ساعت امن ظهور آرزو ،فرصت زلال عاشقانه ها
عسلک ! پس او چهارشنبه کجاست ؟
مث اون روز واسه من روزی نبود
بعد از اون صد تا چهارشنبه گذشت
هیچ کدوم آش دهن سوزی نبود
نه صبح هر چهارشنبه ی من : گل سرخ پرپر پیاده رو
همیشه شکستن شیشه ی دل ، همیشه نیومده ، رفتن تو ...■
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
نمی گم شبیه من باش
قید فردا رو باید زد ، جاده انتها نداره
قصه ی لیلی و مجنون این روزها بها نداره
قید فردا رو باید زد ، هر نفس یه اتفاقه
تنها افسانه ی آتیش ،توی سینه ی اجاقه
قید فردا رو باید زد ، حرف تازه یی نمونده
دیگه خیلی وقته حافظ غزل آخر رو خونده
جمعه شد هف روز هفته
حافظ از حافظ رفته
قید فردا رو زدم من ، بی تو فردا خیلی دوره
بی تو این ترانه لال ، بی تو چشم واژه کوره
قید فردا رو زدم من ،بی تو گم می شم تو امروز
بی تو فردا رو نمی خوام ، ای غزلواره ی شب سوز
با توام ! ترانه بانو !نمی گم شبیه من باش!
لااقل تو این سیاهی ،یه کم اسطوره شکن باش !
جمعه شد هف روز هفته
حافظ از حافظه رفته
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
مشق نانوشته
این روزا تو شهر قصه هر کسی ترانه بافه
این روزا حتی کلاغم عاشق قله ی قافه
هر صدای بی صدایی این روا عربده سازه
آخه گفتن توی این شهر جاده ی حنجره بازه
بیا تا ساعت خوابد با شب اندازه نگیریم
وقت بیداری آواز پشت پلکمون نمیریم
بیا همبازی من شو ! نگو قد کشیده سایه ت
چش می ذاریم رو درخت می شماریم تا بی نهایت
می ریم اونجایی که دلها برای ترانه تنگه
بهترین بازی دنیا ، بازی الکلنگه
اونجا که برق رفاقت تو نگاه آسمونه
تنها دلواپسی ما مشق نانوشتمونه
نگو ماهی ترانه این روزا شام نهنگه
نگو چوب اون درخته حالا قنداق تفنگه
بیا این ترانه ها رو با صدای هم بخونیم
اول قصه نخوابیم ، تا ته قصه بمونیم
بیا چشم بذار که با هم رد بشیم از پل خورشید
تا همه بفهمن عشق رو از دلا نمی شه دزدید
ای پاسبون سوت سوتکی ! بازم من رو جریمه کن !
ترانه های تازه م رو به جرم من ضمیمه کن !
ای پاسبون سوست سوتکی ! برگ جریمه هات کمه !
تو اینشب ناشنوا ، خلاف من دم به دمه
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
قصه ی شهر فرنگی
گفتم از شهر فرنگی دو سه خطی بنویس
بگو اون جا مث شهر قصه ها هس یا که نیس
بعد چند هفته تو یک نامه فرستادی و من
تا ته قصه رو خوندم از همون کاغذ خیس
قصه ی شهر فرنگی یه دروغ بود ، مگه نه ؟
اونورا بازار نامردی شلوغ بود ، مگه نه ؟
چلچراغی که ازش قصه می گفتن همه جا
یه چراغ نیمه جون بی فروغ بود ، مگه نه ؟
ای سفر کرده ی عاشق ! نفس آوازم !
من ترانه هام رو با نام تو می آغازم
اگه تو شهر فرنگ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسه ت یه پل می سازم
پا بذار رو پل آواز ،بیا تا دل دل من
قرق غربت بشکن ! ای دلیل ما شدن !
چک چک بارون اشکام رو شیروونی شعر
می گه : ای آ’نه دار ! زنگ ترانه رو بزن
نگو مرغ عشق تو سرما عاشق قفس نبود
نگو تو سینه واسه یه واژه هم نفس نبود
با همین ترانه برگرد ! نگو تو شهر فرنگ
واسه برگشتن و موندن یه ترانه بس نبود
ای سفرکرده ی عاشق ! نفس آوازم!
من ترانه هام رو با نام تو می آغازم
اگه تو شهر فرنگ قصه تنها موندی
من از اینجا با صدام واسه ت یه پل می سازم
-
پاسخ : اشعار یغما گلرویی
چتر مشترک
رسیدم آخر جاده ، اگر چه این سرآغازه
اگر چه قمری قلبم دوباره فکر پروازه
رسیدم آخر جاده ، دوباره یکه و تنها
تو رفتی تا بپوسم من ، تو این یلدای بی فردا
رسیدم اول سطر همون اندوه طولانی
سرآغاز پر آواز همون پیوند پنهانی
نگا کن ! این منم ! بی دل ! نگاهم کن از این روزن !
بیا زنجیرم رو بردار ! در زندانم رو بشکن !
ضربان قدمامون ، روی سنگفرش خیابون
آرزوی این ترانه س : چتر مشترک تو بارون
بیا ای بهترین بانو ! پر پروازم رو وا کن !
بیار فانوست بالا ، واسه م خورشید رو پیدا کن !
هنوز خیلی غزل مونده که باید با تو قسمت شه
باید دروازه ی آواز به دست تو مرمت شه
باید فواره ی رؤیا ، بره تا آسمون بالا
چراغ عشق رو روشن کن ! نگو دیره ، همین حالا !
غرور گریم رو دریاب ! دلیل ناب دلتنگی !
طلوع کن ! تو سرآغاز زلال پاک آهنگی !
ضربان قدمامون ،روی سنگفرش خیابون
آرزوی این ترانه س : چتر مشترک تو بارون
Forum Modifications By
Marco Mamdouh