تقديم به همه دوستان عزيزم
من دلم ميخواهد
خانهاي داشته باشم پر دوست،
کنج هر ديوارش
دوستهايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
هر کسي ميخواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست...
بر درش برگ گلي ميکوبم
روي آن با قلم سبزبهار
مينويسم اي يار
خانهي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست؟
"
(( فريدون مشيري ))
[golrooz][golrooz][golrooz]
پاسخ : تقديم به همه دوستان عزيزم
ای کاش آنقدر آب میداشتم تا آتش جهنم را خاموش می کردم و
آنقدر آتشی داشتم تا بهشت را به آتش می کشیدم
تا ببینم مردم خداوند را برای خود او می پرستیدند یا برای بهشت و جهنم او
" زرتشت"
پاسخ : تقديم به همه دوستان عزيزم
در حیرتم از مرام این مردم پست / این طایفه ی زنده کش مرده پرست / تا هست به ذلت بکشندش به جفا/ چون مرد به عزت ببرندش سر دست
تمام حرفایی که امروز بر مزار عزبزانمان میگوییم حرفهایی بود که دیروز باید گفته میشد ....
پاسخ : تقديم به همه دوستان عزيزم
من این شعر مرحوم قیصر امین پور عزیز رو خیلی دوست دارم شاید خوندنش برای شما هم خالی از لطف نباشه..[golrooz]
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود
گاهي نميشود که نميشود که نميشود
گاهي بساط عيش خودش جور ميشود
گاهي دگر تهيه بدستور ميشود
گه جور ميشود خود آن بي مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است
گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود
گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست
گاهي تمام شهر گداي تو ميشود
گاهي براي خنده دلم تنگ ميشود
گاهي دلم تراشه اي از سنگ ميشود
گاهي تمام آبي اين آسمان ما
يکباره تيره گشته و بي رنگ ميشود
گاهي نفس به تيزي شمشير ميشود
از هرچه زندگيست دلت سير ميشود
گويي به خواب بود جواني مان گذشت
گاهي چه زود فرصتمان دير ميشود
کاري ندارم کجايي چه ميکني
بي عشق سر مکن که دلت پير ميشود