پاسخ : حالا که خواب رفته دلم...
****************************
آتشي در سينه دارم جاوداني
عمر من مرگي است نامش زندگاني
رحمتي كن كز غمت جان مي سپارم
بيش از اين من طاقت هجران ندارم
كي نهي، بر سرم ،پاي اي پري، از وفاداري
شد تمام، اشك من ،بس در غمت ،كرده ام زاري
نو گلي زيبا بود حسن و جواني
عطر آن گل رحمت است و مهرباني
ناپسنديده بود دل شكستن
رشته الفت و ياري گسستن
كي كني اي پري ، ترك ستمگري ، مي فكني نظري آخر به چشم ژاله بارم
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من ( محبوب من) اندازه دارد
اي تو گر ترحمي نمي كني بر حال زارم
جز دمي كه بگذرد كه بگذرد از چاره كارم
دانمت كه بر سرم گذر كني از رحمت اما
آن زمان كه بر كشد گياه غم سر از مزارم
پاسخ : حالا که خواب رفته دلم...
نگو بار گران بودیم رفتیم
نگو نامهربان بودیم رفتیم
برای من دلیل محکمی نیست
بگو بادیگران بودیم رفتیم
پاسخ : حالا که خواب رفته دلم...
عالی بود ممنون[tashvigh][tashvigh]