del shekasteh
کاربر جدید

بحث: زندگی با گیاهان دارویی

عید فطر یشاپیش بر شما مبارک.....
این هم هدیه ای از طرف من به شما به مناسبت عید سعید فطر...
بعد از باز شدن عکس به آسمان یا برج ضربه بزنید

http://parsico.net/pages/fw/

مى آيد آرام آرام

خوش بو تر از خورشید


با دامنی پر از شکوفه می آید


از لابلای جنگل وحشی و قلب باغچه ها


از خیال بهار مالامال


بهار فصل درنگ عاطفه در کوچه باغهاست.

سلام سال نوتون مبارک . با آرزوی بهترین ها

پیشاپیش سال نو رابه شماوخانواده محترمتان تبریک می گویم امیدوارم سالی سرشار از خیروبرکت درپناه پروردگار داشته باشید

اللهم عجل لولیک الفرج


محمدحسین حیدری

سلام . ولنتاینتون مبارک
http://www.aparat.com/v/XF7Ra

√ یادت باشد...

گروگانه :

یک شب در کوچه ای خلوت
( هشت) داشت سیگارش را میکشید و منتظر (نُه) به دیوار تکیه داده بود .
بعد از چند ساعت ( نُه) با قدم هایی سرخوشانه پیدایش شد .
( هشت )وسط کوچه یقه اش را گرفت .
بدون معطلی تفنگش را از جیب پالتو اش درآورد و توی کله ی بزرگ( نُه )چکاند . ددددووووووفــــــــــ .
( هشت) روی جنازه ی ( نه) ایستاده بود در حالی که داشت سیگار تازه ای ازجیب پالتو اش در میآورد فریاد زد :
آی مردم از این به بعد هشت گروی نه نیست . اینو به همه بگید .


یاسی .ش

با سلام خدمت شما ... حقیر عازم سفر حج هستم . از تمامی عزیزان طلب حلالیت دارم . محمد حسین حیدری

http://www.njavan.com/forum/showthre...247#post569247

نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس


نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او می‌ریخت
و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»


درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود

و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...


غـــروب بود ، و مرد از خدا نمی‌فهمید

و می‌زد آن پسرک کفش سردِ او را واکس


(سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش

نماز محضـی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)


بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد
صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-


چقدر روی زمیــن خنده‌دار می‌چرخد!»

(چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-


پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش

صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-


یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان

و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...


غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــی‌چرخید

و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس


و کارخانه بـــه کارش ادامه می‌داد و

هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...


کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت

و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس


صدای باد ، خیابان ، و جعبــــه‌ای پاره

نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . .

"پوریا میر رکنی "

سلام علیکم
از احوالات دل شکسته ؟!
خوبین ؟!
راستی چرا دل شکسته ؟! واقعاً دلتون شکسته یا هویجوری گذاشتین ؟!