aynaz.t
دوست جدید

اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ...

اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...

وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ...

وقت میگذارد برایم...

وقت میگذارم برایش...

نگرانش میشوم...

دلتنگش میشوم...

وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست...

هرچند کنار هم نباشیم...

هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...

من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد...... ..... .

به اطلاع کلیه علا قمندان شعر می رسانم در موضوع زیر فعالیت نشون بدهند:

یک بیت از تو... دو بیت از من

دوستان به ازای هر بیت شعر کلاسیکی که بنویسند دو بیت بقیه را بنده خواهم نوشت.

در پناه حق

سلام
از ارسال و تقبل دوستی بسیار خرسند شدم.
امید وارم برای هم دوستان خوبی باشیم.
انشالله از تجربیات همدیگر در هر زمینه بهره مند شویم
یاحق

دلم بزرگ شده فقط دیگه گرمای سابق نداره یخ کرده نزدیک من توقف ممنوعه نزدیک نشو لیز میخوری انوقت حوصله جمع کردن زبانت ندارم

http://www.njavan.com/forum/showthre...184#post635184

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ
ﻓﺮﺩﯼ ﻗﺪﻡ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ
ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﺪ 

ﺭﻭﺯﯼ ﺷﻴﺦ ﺣﺎﻝ ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻭ ﻟﺬﺍ ﻗﺼﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ . ﻣﺮﻳﺪﺍﻥ ﻣﻮﻧﺚ ﻓﯽ ﺍﻟﻔﻮﺭ ﮐﺎﻏﺬ ﻭ ﻗﻠﻢ
ﻓﺮﺍﻫﻤﯿﺪﻧﺪﯼ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﻮﯾﯿﺰ ﺷﺪﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﻣﺮﻳﺪﺍﻥ ﺫﮐﻮﺭ ﻫﻤﮕﯽ ﻧﻌﺮﻩ
ﺑﺮﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﯾﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩﺍ ! ﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﺩﺭﺱ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻓﺮﻕ
ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﻮﺑﯿﺪﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ
ﻣﻮﮐﻮﻝ ﻧﻤﺎ ﺗﺎ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺭﺧﺼﺖ ﺩﺭﺱ
ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﺷﻴﺦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺼﻤﻢ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﺮﻳﺪﺍﻥذکور ﮐﻼﺱ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻨﻤﻮﺩﻧﺪﯼ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﻨﺎ ﺣﮑﯿﻤﯽ ﭼﺎﺭﻩﺍﯼ
ﺑﯿﺎﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ " ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﺏ " ﺭﺳﺎﻧﺪﯼ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﭘﻨﮑﮏ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﮊ ﻟﺐ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﻭ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﺪﯼ ﻭﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﻧﻐﻤﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﯼ ﮐﻪ :
ﺍُﺍُﺍُﺳﺴﺴﺲ ﺗﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺩﺩﺩ� � !!!! ﺍﺯﯾﻦ ﻟﺤﻦ ﺷﯿﻮﺍ ﻭ ﺑﺎ ﮐﺮﺷﻤﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﻝ
ﺷﻴﺦ ﻧﺮﻡ ﮔﺸﺘﻨﺪﯼ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۳ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻣﻮﮐﻮﻝ
ﮐﺮﺩﯼ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺍﯾﺖ ﺣﮑﯿﻢ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺟﺰﻭﻩ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﻌﺮﻩ ﺯﻧﺎﻥ
ﺍُﺳﺴﺘﺎﺍﺍﺍﺍﺩ ﺍُﺳﺴﺘﺎﺍﺍﺍﺍﺩ ﮔﻮﯾﺎﻥ ﺑﻪ قهوه خانه رفتندی و دوسیب خفنی کشیدندی...