اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
نرم افزار مورد نیاز جهت پخش فایل های صوتی
دانلود
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید،مبادا که ترک بردارد،چینی نازک تنهایی من
سلام یه دنیا ممنونم بابت همه لطفی که بهم دارین زندگی سر شار از پستی بلندی هایی هستش که یه وقتا هر کاری میکنی نمیتونی خودتو به مکانی که میخوای برسونی منم یه وقتا خیلی دلم میخواد بیام به سایت سر بزنم ولی این پستی و بلندی های زندگی نمیذاره خوشحالم از اینکه شما تو اون تاپیک فعالیت میکنید
اره خوبم به امید خدا
ممنونم بابت امتیاز
سلام خانوم گل نازم خوبی؟ ممنونم از درخواست دوستی عسل بانو
سلام.خوب هستید؟ ممنون بابت امتیاز و هم چنین در خواست امیدوارم دوست خوبی باشم. موفق باشید.
سلام مژگان خانوم ممنون بابت دوستی امیدوارم دوست خوبی باشم برات
http://www.njavan.com/forum/showthre...247#post569247
سلام خوبی مژگان جون ؟ شبتون بخیــــــــــــــر امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی عزیزم
آیا ما شیعه ایم یا محبّ اهلبیتیم؟!
سلام / اینو دانلود کن نگاه کن :D host17.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/307/f88157fe543f4c1c56758a211759b30e920194.mp4
سلام. فعالیت شما ارزشش خیلی زیاده. ببخشید امتیازا کمه
ممنونم مرسی مرسی بابت امتیاز تشکر
سلام...ممنون عزیز..لطف کردی
سلام تصاویری جذاب و متفاوت از مناطق مختلف ایران
نشسته بود پسر، روی جعبهاش با واکس غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او میریخت و گاه بغض صدا میشکست : «آقا واکس؟» درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود و روی جعبهی مشقش نوشت : بابا واکس... غـــروب بود ، و مرد از خدا نمیفهمید و میزد آن پسرک کفش سردِ او را واکس (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش نماز محضـی از اعجاز فرچهها با واکس) بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد صدای خندهی مرد و زنی که : «ها ها واکس- چقدر روی زمیــن خندهدار میچرخد!» (چه داستان عجیبی!) بله، در اینجا واکس- پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش صدای شیههی ماشین رسید، اما واکس- یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس... غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــیچرخید و کفشهای همه خورده بود گویا واکس و کارخانه بـــه کارش ادامه میداد و هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس... کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس صدای باد ، خیابان ، و جعبــــهای پاره نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . . "پوریا میر رکنی "
با من کنون ز وسعت دریا سخن بگو از رویش دوباره ی گل ها سخن بگو کتمان مکن که سر به فلک میزند امید از نخل پا گرفته ز خرما سخن بگو باور مکن ز محبس تقدیر آمدی از جلوه های عالم پیدا سخن بگو دیگر مترس از خطر پنجه های موج چون ساحلی به وسعت دریا سخن بگو هستی شمیم عطر نفس های عشق بود از عشق ، این سروده ی زیبا سخن بگو دیگر مگو که تشنه ی آب است این کویر در بارش سپیده ، ز صحرا سخن بگو همزاد ، چشم خویش ز بیگانگی بشست با او ، ز جلوه های ثریا سخن بگو.
چه فریبانه ... بهشت را زیر پایت خواندند ! و زمین را بر سرت خراب کردند ... ! زیباترین و بهترین لبخندی که ، در تمام طول زندگی ام دیدم ، لبخندی بود که "مــــــــــــــادرم" ... در پس دنیایی درد و اشک ... برای چشم باز کردنم به دنیا ... به من هدیه کرد ! و این شروع لبخندهایی بود ... برای همیشه راضی نگه داشتن من
سلام،مرسی بابت امتیاز لطف کردین
همکار مدیر سایت
یار همراه
کاربر جدید
یار همیشگی
دوست آشنا
کـــــــاربر فــــعال