اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
نرم افزار مورد نیاز جهت پخش فایل های صوتی
دانلود
هر که او آگاه تر رخ زردتر
باشه چی بگم... نیومدنم اشکالی نداره مطمئنم با اتفااتی که افتاده اعتماد سازی مجدد محاله... یه سری مطالب گذاشتم توی گروه خاستی برو بخون.
سلام به چشم
سلام اجی. جالبه به بچه های گروه داستان نویسی،پیام دادم که بیان و درخواست عضویت بدن توی کانون داستان اما هیچ کس...
سلام از قبرس چه خبر؟ سپاس
اجی جان من رفتم. خداحافظ
اره خداروشککر هم درس خوبه هم دانشگاه. به لطف خانم دکتر هاشمی و استادا،همه چی داره عالی پیش میره.اسمش دانشگاه ازاده ولی از دانشگاه تهران هم کمتر نیست و میشه گفت هم سطحه،چون بهترین شاگردان استاد کاتوزیان،استاد صفایی استاد مسجد سرایی و... استادامونن.کلا خیلی خوبه و سخت راستی اجی کانون داستانو توی گروه های علمی ثبت کردم.برو درخواست عضویت بده
اطلاعیه عدم مشارکت در نمایشگاه رسانه دیجیتال (سال 92)
اجی حمیرا معذرت دیر جواب دادم بازهم مشکل همیشه،سایت صفحه ش قاطی کرد!!!تاالان داشتم کلنجار میرفتم. اجی حمیرا وقتی دوست ندارن باشم،چرا باید بیام. یه فکرهایی دارم برای بچه ها. ایشالا بازهم شروع میکنیم ولی نمیتونم کارهای گذشته رو فراموش کنم از طرف... یکمی صبر کن به همین زودی ها یک گروه برای بچه های علاقه مند و اعضای گذشته خواهم ساخت و فعالیت هامونو دوباره شروع میکنیم. اجی بننوووووووووویس.هیچ کس نمینویسه!! ما کلی تلاش نکردیم که ول کنیم!
یه سایت خوب پراز انواع کتاب ها،اجی اینو تازه پیدا کردم اتفاقی! اگر دوست داشتی برو ببین.توش اموزش نمایشنامه و فیلمنامه و کلی رمان قدیمی و خوب و بدردبخور داره http://ketabnak.com
اجیه خوب نمره نمییییییییییییدن نمره رو باید بگیری.سخته ولی برای اینده ت مهمه. استادای ماهم نمره نمیدن ولی اگر توی کلاس خوب باشی احترام به استتتتتتتتتتتتاد خیلی مهمه،صحبت با استاد،سوال،اخرکلاس برو پیش استاد با احترام بگو استاد خسته نباشی،سرکلاس خوب گوش بده،اونوقت میبینی نمره میدن یا نه! هییییی یه چیزایی مینویسیم ههههه.خداروشکر مینویسم.یه داستان خوب نوشتم بعد از امتحان پلیس علمیم،توی گوشی نوشتم عادتمه هههه،نمیدونم چرا پاک شد!! داستانه خوبی بودش درباره جنگ جهانی دوم و موضوع افسر اطلاعاتی فرانسه! ههه.یکمی کارهامو مرتب کنم حتما مینویسمش. من رفتم گفتم همه ی بچه ها مینویسن!با خیال راحت و جمع رفتم گفتم حتی اگر من نباشم نوشتن هست!هیچ کس که نمینویسه چررررررررررررا!
سلام اجی حمیرا خوبی شما؟ خبر خاصی نداریم ههه اره کم پیدا هستم به دلایل تکراری. درس،زندگی... دلم برای دوستانم تنگ شده بود گفتم یه سری بزنم بهشون. شما چه خبرایی داری؟درس خوبه؟همچی خوبه؟از نوشتنت چه خبر اجی؟
سلام اجی جانم چه خبر؟ناقلا یه یادی پیامی سلامی!!!
سلام حمیرا خانم خوبید؟چه خبرا؟
سلام خوبي تو؟ اي مرسي... بد نيستم مرسي ب ياد بودي
سلام خانمی
به نام آنکه نامش بهار دل دوستان و یادش گلستان بیخزان محبان است سلامی به وسعت کهکشان به عزیزی با معرفت بیکران ممنون از حضور گرمتون در شب میلادم امیدوارم بتونم قدردان لطف و محبت هاتون باشم زیباترین لحظه ها رو توام با مهربانی و آرامش براتون آرزو مندم .... تقدیم به شما .... دوستی جریانی است که در خاطر ما به سرا سیمگی قاصدکی می ماند دوســـــتی دفتــــــرشعــــــری است که در متن شــــقایق جاری است دوســتی ساز تمــــــــنای دلی است که سکوتش جریا نی است ز آرامش ماه دوستی واژه گر می است که عشق خون ایمان به رگش می ریزد ساز خوش نغمه احساس گلی است که به سجاده باد قاصدک می بندد دوستی چشمه پر مهر دلی است که به دریای صداقت جاری است سرخی گونه زیبای گلی است که به حوض شبنم دست و رو می شوید دوستی شاخه گلی است که به دست من و توست باید اکنون او را به در خانه یاران ببریم تا مبادا فردا سیلی سرد خزان بخورد بر رخ این نوگل ما باید اکنون به موازات زمان رفت جلو به در خانه دوست وگلی داد به او وبه او گفت به گرمی و به ناز دوستِ خوب و مهربانِ من یک دنیا سپاس
سلااااااااااااااام .عزیزم .ممنون بابت .پیام .ببخشید دیر تشکر کردم .نتم که کلا قطعه تا وصل میشه میام یه سری به پروفت میزنم .
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. " مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. " موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش... گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟
ایشاالله که خوش بگذره بهت عزیزم آره بابا آدمو جون به لب میکنم تا بذارن مگه میشه حواسم نباشم به حمیرا جونه خودم حدود دوهفته ایی بود که دیدم عوض کردی اما چون زیاد نمیومدم سایت نتونسم ازت بپرسم شرمنده حالا اگه کاری کمکی از دسته من برمیاد بگو باجونو دل انجام میدم برات منکه ترم آخرم خدارو شکر فردا امتحانه آخرمه ایشاالله به خوبیو خوشی بدم تموم شه دعا کن عزیزم برام
سلاااااااااااااام حمیرا جونم خوبی عزیزم؟ چه خبرا؟ خیلی دلم برات تنگ شده بود حمیرا جونم چرا آتارت غم داره؟ بگو ببینم چی شده عزیز دلم؟