دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین Sabo3eur و * Elahe *

15 پیغام بازدید کنندگان

  1. وامروز برای تو می نویسم که آخرین بار به جرم دانستن نفس هایت به جارپایه ی کشیده شده التماس می کرد. . .

    خواب مرا آشفته نکن.
  2. اما ذهنم شاملو را زمزمه می کرد:
    وقتی که پیرامن تو
    چانه ها
    دمی از جنبش باز نمی ماند
    بی آنکه از تمامی صداها
    یک صدا
    آشنای تو باشد
    وقتی که دردها
    از حسادت های حقیر
    بر نمی گذرد
    و پرسش ها همه
    در محور روده هاست
    آری مرگ
    انتظاری خوف انگیز است.
  3. من از
    نگاه
    کلاغی که رفت
    فهمیدم
    که سرنوشت
    درختان باغمان
    تبر است
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 15 تا 15