اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
بررسی قالب وبلاگ از دیدگاه امنیت
مرورگر چیست و چه کار می کند؟ / غرور زیادی من
نگهداری و پاک کردن اطلاعات به صورت امن
پرت شدم...
نرم افزارهای ضد جاسوس افزار و تبلیغ افزار
تا جایی که یادمه خاطراتت را آتش زدم
مثل دیروز نیستم من فرق کرده ام مغرور تر شده ام اما آرام تر وخیلی آرامتر نه را بگویی صدایم در نمیاید می روی می شکنم آرام آرام می شکنم آمدنت بی فایده است خرده شیشه های خیانتت که در من ماند پای خودت را خواهد برید خیانت رفتن ونماندن
کابوس هایم کابوس هایم تمام شد. تمااااااااااااااااااااااا اااام شد. تمااااااااااااااااااااااا اااام من هنوز ها را نفس می کشم و با انگیزه تر از دیروز به خود جسارت غرور می دهم. نفس می کشم و این برایم در این برهه یعنی همه چیز
روش گام به گام طراحی سایت
وقتی که خشمگین دست هایت می لرزدکلافه از تمام این طنز نقطه چین دنیا درخود بارها فوران می کنی لیک خاموش می مانی،دلم می خواست فنجان قهوه ای در دستت می بودم که از خشم به سمت هرچه که نفست را می گیرد پرتاب کنی. ومی دیدی که من چگونه در تقاضای ارضای خشم تو عاشقانه می شکستم و از صدای شکست من ، این جاست که بغض بلورین تو می شکند و آرام می شدی. آری! کاش ازخاک من سفالگر فنجانی می ساخت. کاااااااااااااااااااااااا اااااااااااااش چه روزهای سختیه.
وامروز برای تو می نویسم که آخرین بار به جرم دانستن نفس هایت به جارپایه ی کشیده شده التماس می کرد. . . خواب مرا آشفته نکن.
اما ذهنم شاملو را زمزمه می کرد: وقتی که پیرامن تو چانه ها دمی از جنبش باز نمی ماند بی آنکه از تمامی صداها یک صدا آشنای تو باشد وقتی که دردها از حسادت های حقیر بر نمی گذرد و پرسش ها همه در محور روده هاست آری مرگ انتظاری خوف انگیز است.
من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم که سرنوشت درختان باغمان تبر است