دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین ghalbeyakhi و kamel.gholami

15 پیغام بازدید کنندگان

  1. گروگانه :

    یک شب در کوچه ای خلوت
    ( هشت) داشت سیگارش را میکشید و منتظر (نُه) به دیوار تکیه داده بود .
    بعد از چند ساعت ( نُه) با قدم هایی سرخوشانه پیدایش شد .
    ( هشت )وسط کوچه یقه اش را گرفت .
    بدون معطلی تفنگش را از جیب پالتو اش درآورد و توی کله ی بزرگ( نُه )چکاند . ددددووووووفــــــــــ .
    ( هشت) روی جنازه ی ( نه) ایستاده بود در حالی که داشت سیگار تازه ای ازجیب پالتو اش در میآورد فریاد زد :
    آی مردم از این به بعد هشت گروی نه نیست . اینو به همه بگید .


    یاسی .ش
  2. آره / اولی با هم بود / دومی فقط قسمت دومش بود !

    در هر صورت خواهش میکنم
  3. سلام مرسی ولی برای من همون سری اول دوتاش رو پشت سر هم نشون داد لینکش جدا نبود یعنی این لینکی که الان گذاشتید ادامه ی همونی بود که قبلا گذاشته بودید
    در هر صورت مرسی لطف کردید
  4. فکر میکردم نیاره 2 تا رو / لینک دوم جدا شده است
  5. خیلی ممنون از لطفتون
  6. سلام امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب و خدایی باشه و ایام وفق مراد
    مرسی
  7. نشسته بود پسر، روی جعبه‌اش با واکس
    غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس


    نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او می‌ریخت
    و گاه بغض صدا می‌شکست : «آقا واکس؟»


    درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود

    و روی جعبه‌ی مشقش نوشت :‌ بابا واکس...


    غـــروب بود ، و مرد از خدا نمی‌فهمید

    و می‌زد آن پسرک کفش سردِ او را واکس


    (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش

    نماز محضـی از اعجاز فرچه‌ها با واکس)


    بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد
    صدای خنده‌ی مرد و زنی که : «ها ها واکس-


    چقدر روی زمیــن خنده‌دار می‌چرخد!»

    (چه داستان عجیبی!)‌ بله،‌ در اینجا واکس-


    پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش

    صدای شیهه‌ی ماشین رسید، اما واکس-


    یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان

    و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس...


    غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــی‌چرخید

    و کفش‌های همه خورده بود گویا واکس


    و کارخانه بـــه کارش ادامه می‌داد و

    هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس...


    کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت

    و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس


    صدای باد ، خیابان ، و جعبــــه‌ای پاره

    نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . .

    "پوریا میر رکنی "

  8. نـتـرس از شـب یـلـدا بـهـار آمـدنـی اســت /

    یلدا پــــیشاپیش مبارک

    چرا شب یلدا انار و هندونه میخوریم؟

  9. سلام
    امیدوارم که حال دلتون همیشه خوب و خدایی باشه و ایام به کامتون
    خواهش می کنم
  10. سلام / ممنون از تایـــــید
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 15 تا 15