اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
گروگانه : یک شب در کوچه ای خلوت ( هشت) داشت سیگارش را میکشید و منتظر (نُه) به دیوار تکیه داده بود . بعد از چند ساعت ( نُه) با قدم هایی سرخوشانه پیدایش شد . ( هشت )وسط کوچه یقه اش را گرفت . بدون معطلی تفنگش را از جیب پالتو اش درآورد و توی کله ی بزرگ( نُه )چکاند . ددددووووووفــــــــــ . ( هشت) روی جنازه ی ( نه) ایستاده بود در حالی که داشت سیگار تازه ای ازجیب پالتو اش در میآورد فریاد زد : آی مردم از این به بعد هشت گروی نه نیست . اینو به همه بگید . یاسی .ش
آره / اولی با هم بود / دومی فقط قسمت دومش بود ! در هر صورت خواهش میکنم
سلام مرسی ولی برای من همون سری اول دوتاش رو پشت سر هم نشون داد لینکش جدا نبود یعنی این لینکی که الان گذاشتید ادامه ی همونی بود که قبلا گذاشته بودید در هر صورت مرسی لطف کردید
فکر میکردم نیاره 2 تا رو / لینک دوم جدا شده است
حالا اینو نگا کن : ورژن جدیدشه ! host17.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/274/64831ec3e831702c15e480510e918f22819560.mp4
خیلی ممنون از لطفتون
سلام امیدوارم که همیشه حال دلتون خوب و خدایی باشه و ایام وفق مراد مرسی
سلام / اینو دانلود کن نگا کن :D host17.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/307/f88157fe543f4c1c56758a211759b30e920194.mp4
نشسته بود پسر، روی جعبهاش با واکس غریب بود ، کسی را نداشت الا واکس نشسته بـــود و سکوت از نگــاه او میریخت و گاه بغض صدا میشکست : «آقا واکس؟» درست اول پائیــــز ، هفت سالش بـــود و روی جعبهی مشقش نوشت : بابا واکس... غـــروب بود ، و مرد از خدا نمیفهمید و میزد آن پسرک کفش سردِ او را واکس (سیاه مشقی از اسمِ خدا خدا بر کفش نماز محضـی از اعجاز فرچهها با واکس) بـرای خنده لگد زد به زیـــر قوطــی ، بعد صدای خندهی مرد و زنی که : «ها ها واکس- چقدر روی زمیــن خندهدار میچرخد!» (چه داستان عجیبی!) بله، در اینجا واکس- پرید تــوی ِخیــابان ، پسر بــــه دنبــالش صدای شیههی ماشین رسید، اما واکس- یواش قِل زد و رد شد ، کنــــــار جدول مان و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس... غروب بود ، و دنیـــا هنــــوز مــیچرخید و کفشهای همه خورده بود گویا واکس و کارخانه بـــه کارش ادامه میداد و هنوز طبق زمان هر دقیقه صدها واکس... کسـی میان خیابان سه بار "مادر!" گفت و هیچ چیز تکان هم نخورد، حتی واکس صدای باد ، خیابان ، و جعبــــهای پاره نشسته بود ولی روی جعبه تنها واکس . . . "پوریا میر رکنی "
نـتـرس از شـب یـلـدا بـهـار آمـدنـی اســت / یلدا پــــیشاپیش مبارک چرا شب یلدا انار و هندونه میخوریم؟
سلام امیدوارم که حال دلتون همیشه خوب و خدایی باشه و ایام به کامتون خواهش می کنم
سلام / ممنون از تایـــــید