اگر اين نخستين بازديد شما از این انجمن میباشد:
شما بايد پيش از ارسال و یا مشاهده مطالب ثبت نام كنيد در غیر این صورت شما نمي توانيد از برخی امکانات انجمن استفاده کنید.
جهت اعلام همکاری با سایت علمی نخبگان جوان ، به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی که رمز عبور خود را فراموش کرده اید جهت بازیابی به اینجا مراجعه کنید.
در صورتی درخواست ارسال مجدد لینک فعالسازی را دارید به اینجا مراجعه کنید.
جهت اطلاعات بیشتر با مدیریت سایت تماس بگیرید.
تقدیم به تمام دوستان عزیزم در انجمن علمی نخبگان جوان سال 1392 رو در کنار شما دوستان عزیز و با مرام گذروندم و این باعث افتخاره منه و دوست دارم و ارزو میکنم این لحظات زیبا در سال های بعدی هم تکرار بشه با این تفاوت که هر سال به صورت تصاعدی بر تعداد موفقیت هاتون اضافه بشه... امیدوارم از پیروزی های سالی که گذشت خشنود باشید و از شکست ها درس گرفته باشید و چراغ امید دلتون روشن تر از هر وقت دیگه باشه و بی صبرانه مشتاق شروعی با هدف هایی روشن و مشخص باشید پیام امیدو به گوشم رسوندی/صدات خاطرم هست سکوتو شکستی/ تویی که شبیه نفس توهوامی/نمیدیدم اما یه عمر که هستی مثل یک ستاره که دنباله داره/به تنهایی هر شبم دعوتی تو/ یه جور عجیبی بهم ربط داریم/که ناراحتم وقتی ناراحتی تو (ستاره های دنباله دار-علی لهراسبی) سال نو مبارک
کاش وقتی زندگی فرصت دهد گاهی از پروانهها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش وقتی آسمان بارانی است از زلال چشمهایش تر شویم کاش دلتنگ شقایقها شویم به نگاه سُرخشان عادت کنیم کاش شب وقتی که تنها میشویم با خدای یاسها خلوت کنیم کاش گاهی در مسیر زندگی باری از دوش نگاهی کم کنیم فاصلههای میان خویش را با خطوط دوستی مبهم کنیم برگی از دفتر شعر مریم حیدرزاده Click here to view the original image of 680x456px and 99KB.
سلام خانم باستان شناس.خوبید؟
سلام پیغام:شاد باش
باستان شناسدر کوره راه پر خم این دشت ناشناس در پهنه ای چنین که گل و لای حادثات ، بسترده جای ،پای قدمهای رفته را ، بر معبری که بسته رهش سنگواره ها ، بر خوان صد طلسم و مکان هزار رمز ، کانجا زمان ز گردش خود بازمانده است ، ای باستان شناس ! اینگونه خسته گام بدنبال چیستی ؟! در جستجوی رد قدم های کیستی ؟! ای باستان شناس ! بردار زادراهی و آنگه کلنگ را ، بر کاو،لایه های زمین و گمانه زن ، هر مقطعی زخاک بدقت نشانه زن ، گرد آر هر اثر که به کنجی نهفته است ، بیداری کن زخواب گرانشان، نظاره کن ، نقبی بزن، به وادی خاموش مردگان ، بشکاف این فضای مه آلود بسته دید ، بگشای این سراچه صد قفل بی کلید ، ای باستان شناس ! خیز و شتاب کن ، بار سفر به بند ، پس کفش آهنی اندر پای ، وانگه عصای آهنی اندر مشت ، آغاز کن رهی که ندارد نهایتی ، پر هول سرزمینی و مجهول ساحتی ، نه بسته راه بر تو، قرون و هزاره ها ، که بسته راه بر تو قرون و هزاره ها ، بگذار گام در ره و گو : هر چه بادباد . یابی مگر نشان رد رفته کاروان، کز او فقط اجاقی و خاکستری بجاست، از رشته گسسته صد دانه حیات ، از برگ برگ کهنه کتاب بدست باد، از کوزه شکسته و از آب ریخته ، گرد ار هر چه هست . وآنگه بگو روایت انسان دردمندانه . از نینوا به شوش . از اور تا عبید . از پارس زادگاه دلیران پارسی . تا کوه خواجه مامن جنگاوران پارت. از مصر و آنهمه هرم کبر و خود سری . کانجا شرار آتش موسی زبانه زد. تا چین و آن حصار بپا گشته زاشک و خون . تا کوه بیستون . آنجا که قلب سنگ صبورانه می طبید. وافسانه، سر بدامن تاریخ آرمید. فرهاد ؟! داریوش ؟! هردو ؟! نه . هیچیک . که دو بازوی عشق بود. کان صخره را درید. و آن جاودانگی به بلندی کوه زد. از طاق پر شکاف مدائن به تیسفون . تا قله المپ و خدایان بی شمار . کز ما بکار خویش بسی ناتوانترند. تا اصفهان و نقش جهان و سرود رود. تا برج بابل و خم دهلیز های تنگ . تا کوچه باغ خاطره های پریده رنگ . از تخت گاه تخت سلیمان و آب پاک . که چرک بس گنه به زلالش توان سترد. از نقش بر سفال سیلک وری و گیان . تا مفرغ بنام لرستان پشتکوه . تا گنج مارکیک و طلای کلاردشت. از هر چه زین و آن . برد ار و بازبین. غم سیال آدمی . تاریخ را بگونه ای دیگر دو باره خوان. ای باستان شناس چنگ شکسته را تو دگر باره ساز کن . بنواز و راز کو : آوازده سرود رهائی خویش را : این خاکدان تیره سیه چال آدمی است. آری جهان دمی است. شب با گل است وصبح فنایش فرا رسد. انسان چو شبنمی است. ای باستان شناس تاریخ خسته است
ممنون از لطفتون.زحمت کشیدی.
الهی فطرمان را فاطر ایمانمان را فاخر روحمان را طاهر اماممان را ظاهر و یارانمان را باهر بگردان طاعات قبول درگاه حق عید فطر بر شما و خانواده محترمتان مبارک .
سلام.دقیقا درسته واسه جاییزه هم ممنون
ممنون