مکالمه بین باستان شناس و O X Y G E N

درود سارا خانم گرامی

بابت اینکه بدون خداحافظی تو نمایشگاه از خدمتتون مرخص شدم خیلی دچار عذاب وجدان هستم ....
نمیدونم کجا رفتید یه هو ... منم برام یه کار فوری پیش اومد و باید زود میرفتم . برای همین من منتظرتون موندم تا بیایید و لا اقل ازتون خدافظی کنم ... ولی دیگه داشت دیر میشد .. ولی به هادی سپردم که از طرف من ازتون خدافظی کنه .

بسیار از دیدارتون خوشحال شدم .. ماشالله بزنم به تخته همونجوری سرزنده و سرحالی ..امیدوارم همیشه لباتون خندون باشه

به امید دیداری مجدد

سلام سارا خانم !
شما دیگه چرا ؟!؟

سلام امیر عزیز
خوبی گل اقا ؟
حالت چطوره ؟
گاهی مسایلی ادمو ناراحت میکنه که نمیدونم میشه فراموش کرد یا نه ...
ولی همیشه یاد دوستای خوب هستم و این هست که هرگز فراموش نمیکنم

سلام سارا خانم .حالتون خوبه ؟ خوبی ؟ سلامتی ؟ همسر و فرزندتون خوبن ؟
چی شده ؟ کجایی ؟ چرا دیگه پیش ما نمیایی ؟دلم براتون تنگ شده به خدا
نچ

سلام امیر گل عزیز
حالت چطوره ؟
از اون روز نامه ها هنوزم داری ؟

درود بر یگانه بانوی همه فرومهای ایران !

منو که احیانا میشناسی ؟!